محمود سریعالقلم استاد دانشگاه شهید بهشتی که گفته میشود مشاور رئیس جمهور است اخیرا نظرات خود را درباره مباني نظري اعتدالگرايي در نوشتهای که متن آن را در اینجا میتوانید مطالعه کنید، ابراز کرده است.
به گزارش «تابناک»، به طور خلاصه در این متن آمده است: در شرايط فعلي، بسيار ضروري است كه اعتدالگرايي تعريف شود. طي هفتههاي گذشته، هر فرد و جرياني سعي كرده اعتدالگرايي را به نظام فكري و مرام خود نزديك كند. ابهامزدايي از اين نوع تعاريف لازم است. هر چند در علوم اجتماعي، تعاريف مطلق نداريم اما اينطور هم نيست كه حدود و ثغور لغوي و مفهومي را نتوانيم تعيين و تبيين كنيم. شخصي كه سوابق او نشان ميدهد خيلي مطالعه نكرده و استاد نديده است گفته بود، اعتدالگرايي همان مبارزه با جهان فعلي است. اين تشبيه مثل اين است كه بگوييم ماركسيسم همان سرمايهداري است.
از قضا، اولين نكته در رابطه با اعتدالگرايي اين است كه دقيق فكر كنيم و دقيق سخن بگوييم و اگر مسووليت سياسي داشتهايم يا داريم تصور نكنيم كه نظريهپرداز هم هستيم. سياستمداران بزرگ در دنيا همين كه به مباحث نظري و عقلي ميرسند سراغ دانشگاه و مراكز تحقيقاتي ميروند زيرا خود را صرفاً اجرايي و حلالمسائلي تعريف ميكنند. اولين شرط اجتماعي اعتدالگرايي اين است كه جمعيت عظيم اجرايي و سياسي در كشور به واسطه اينكه دانش محدود دارند در مورد همه مسائل سخن نگويند و لطفاً سكوت كنند و بپرسند.
وی در ادامه میگوید: در مقام تعريف، اعتدال به حد وسط ميان گرما و سرما گويند و يا حد وسط ميان خشكي و رطوبت. مهمترين وجه در اعتدالگرايي، تقابل آن با افراطيگري و يا راديكاليسم است. اگر هر يك از ما فرصت قابل توجهي براي مطالعه كتاب روزگاران، نوشته دكتر عبدالحسين زرينكوب بگذاريم به وضوح متوجه ميشويم كه تاريخ سياسي ما ايرانيان به شدت آغشته به خشونت است. طبيعي است كه نميتوانيم واژگان و صفاتي مانند تعامل، تحمل، خويشتنداري، صبر، رعايت حقوق انسانها و تسامح از تاريخ سياسي ايران استخراج كنيم. بلكه در مقابل واژگاني مانند حذف، غارت، ستم، فرار و مهاجرت به عملكرد تاريخي ما نزديكتر است.
بنا به عقیده سریعالقلم، متأسفانه چه از اواخر قاجار و چه در دوره پهلوي، حاكميت فكري و خُلقي كمونيستي در ايران باعث شد افراطيگري سنتي، پوستهاي فكري پيدا كند و نهتنها خشونت در داخل ادامه يابد بلكه در تضاد با جهان، پوستيني آهنين مجهز به مباني نظري ماركسيسم بر تن كند. حال براي حذف مخالف و معترض، ايدئولوژيها خلق شدند و جايگزين مزاج و جاهطلبيهاي پادشاهان براي تسلط بر ديگران گرديدند. ايراني براي آنكه بر ديگر ايراني مسلط شود نوآوريهاي فراواني از خود نشان داده است. حقيقت اين است كه ما در عرصه تاريخي سياست، نه غربي بودهايم و نه اسلامي. نه غربي بودهايم كه براساس قانون طبيعي، به فرديت و حقوق انسانها احترام گذاريم و نه اسلامي بودهايم كه به تفسير علامه طباطبايي از آيه ده سوره زمر در تفسيرالميزان، خداوند به كساني كه صبر پيشه ميكنند اجر نميدهد مگر اجري بيحساب. صبر و حوصله و خويشتنداري در اين حد، تقدير شده است كه خصلت بارز پيامبري تلقي ميشود. عملكرد تاريخي ما در عرصه سياست، خارج از تنوع و مدارهاي اقتدارگرايي نبوده است.
سریعالقلم به عنوان بخشی از توصیف و توصیه خود از جامعه ایرانی میگوید: در حدي به هم احترام گذاريم، همپوشاني كنيم، رعايت حقوق يكديگر را به جا آوريم تا كشور پيشرفت كند و هر شهروندي، حس تعلق به خاك و سيستم مديريتي آن را در خود به طور ملموس به وجود آورد. در اين فرآيند، پوپوليسم و بيتخصصي و لشگر كار چاقكنان در مديريت كشور، بزرگترين دشمنان عقلانيت هستند. كارآمدي به عنوان كانون اقتصادي و اعتدالگرايي به مثابه مشرب فكري و روشي، دو استوانه عقلانيت در كشورداري ميباشند. اين نكته تعيينكننده مقايسهاي را مدنظر داشته باشيم كه انسانهاي بزرگ، مقدمات سيستمسازي را فراهم كردند. اين تجربه آسيا و آمريكاي لاتين است. مائو در چين علاقهاي به سيستم نداشت چون سيستم، او را محدود ميكرد و نورافكنها از روي او برداشته ميشد. اما دو سياستمدار حرفهاي به نامهاي چوئن لاي و دنگ شائوپينگ، مقدمات سيستمسازي براي رشد و توسعه را فراهم آوردند. يك ضعف بزرگ مطالعات علوم انساني در ايران اين است كه كار مقايسهاي با كشورهاي مشابه نميكند و عمدتاً به ديناميزم داخل كشور بسنده كرده است.
از نگاه مشاور رئیس جمهور دولت اعتدال، به نظر ميرسد اعتدالگرايي از مباني دهگانه زير برخوردار باشد:
1. فلسفه واقعبيني: تاريخ چين و شوروي گواه روشني بر آثار منفي تحليلهاي غيرواقعي از خود و محيط بينالمللي است. تا زماني كه مديران اين دو كشور مديريت كشور را با تبليغات مساوي گرفته بودند پيشرفتي در آنها حاصل نشد.
2. روش: انجام تدريجي و انباشتي امور. اعتدالگرايي در عين يك مكتب فكري در سياست، اقتصاد و اجتماع، يك روش نيز هست. از بوق زدنهاي مكرر رانندگان تهراني به اتومبيلي كه در حال پياده كردن مسافر است ميتوان به عنوان يك خصلت نهادينه شده متوجه شد كه جمعيت قابل توجهي، «حوصله» و «صبر» ندارند.
3. خروج از هيجان و مزاج و ورود به فكر، مطالعه و برنامه. در ادامه مبحث قبلي روش، هيجاني نبودن، مزاجي نبودن، فيالبداهه نبودن، واكنشي نبودن و صرفاً با زبان مسائل را حل نكردن از مختصات اعتدالگرايي است. ممكن است شهروندي براي خريد چاي، به چندين مغازه رجوع كند و سوال كند و مشورت كند زيرا نوع انتخاب پيآمد دارد. چطور براي صدها تصميم سياسي و اقتصادي و اجتماعي نميتوان فكر و بررسي را مدنظر داشت.
4. سياست و حكومت: عرصه رهيافت حلالمسائلي. به نظر ميرسد عامه مردم ايران در انتخابات به خصوص رياستجمهوري از سال 1368 به بعد، سه تمايل از خود نشان دادهاند: بهبود معيشت، آرامش اجتماعي و تعامل بينالمللي. اين سه عنصر ناظر به مسائل عيني و واقعي مردم دارد.
5. دينداري، معنويت و تحقق ارزشها در سايه ثبات اقتصادي.
همانگونه كه در متون ديني مشخص است بنيانهاي اقتصادي و داشتن حداقلها در پذيرش فرهنگ خداپرستي بسيار نقشآفرين است. اگر آگاهي و دانش و شناخت از خلقت و محيط پيراموني انسان را مبنا قرار دهيم، به اين نتيجه ساده ميرسيم كه برخورداري از حداقلهاي معاش و رضايت رواني از ثبات اقتصادي، در رويكردهاي فرهنگي و شناختي انسان مؤثر است. طبع بشر را در بهبود وضع فرهنگي و باورهاي ديني او، نبايد ناديده گرفت. فقر و نيازمندي، انسان را به لحاظ شخصيتي ذليل و وابسته ميكند. وقتي انسانها از ثبات اقتصادي بهرهمند نباشند، آزادي انديشه و دينداري آنها هم مخدوش ميشود. از آنجا كه اساس دينداري، عقلمحوري است، روي آوردن به استدلال و برهان در شرايطي محقق ميشود كه حداقلهاي معاش تأمين شده باشد. واژه ثبات اقتصادي بسيار مقدس است.
6. توازن ميان مقدورات و اهداف. چه در سطح فردي و چه سازماني و ملي، وظيفه اصلي مديريت فكر اين است كه خارج از مقدورات، هدف غيرقابل حصول براي خود تعيين نكند.
7. اولويت دادن به كشور به جاي افراد و گروهها. حتي به لحاظ نظري اگر برنامهها و اقدامات يك دولت براي اسكلت و ساختارهاي يك كشور سوق پيدا كند، افراد و گروهها عموماً بهرهمند ميشوند.
8. اولويت كارآمدي، دانش و شايستهسالاري. اعتدالگرايي براي آنكه از فيالبداهه بودن فاصله استراتژيك بگيرد و در خدمت اهداف كلان و ساختارسازي قرار گيرد، بايد دانش و شايستهسالاري را راهنماي خود قرار دهد. نميتوان برخلاف قواعد خلقت عمل كرد. هر كه توانايي و همت بيشتري دارد، فراتر از ديگران دستاورد خواهد داشت. در اعتدالگرايي و در نتيجه عقلانيت، اعتماد به فرد نيست بلكه به توانايي و مهارت اوست.
9. بهرهبرداري گسترده از امكانات نظام بينالملل. عملكرد بسيار منفي قدرتهاي خارجي در ايران از يك طرف و حاكميت انديشه كمونيستي در محافل فكري و روشنفكري ايران باعث شده تا در لايههاي رواني ايرانيان نوع بدبيني و ترديد نسبت به نظام بينالملل پديد آيد. اما همين تجربه و شايد به مراتب شديدتر را چينيها و هنديها داشتند. هر دو بر اين مانع تاريخي فائق آمدند و طي چند دهه اخير در فرآيندهاي جهاني شدن متوجه پتانسيلهاي عميق در نظام بينالمللي شدند.
10. توازن و تنظيم عملكرد دولت با نظارت قوه مقننه و نقادي
رسانهها. اگر دولتها و حكومتها نقد
نشوند و از طريق نقادي منطقي و نهادينه شده، اصلاح نشوند، در افراط و تفريط غوطهور
خواهند شد.
خوانده میشوید امروز به این متن اختصاص دارد؛
* نظر شما در باره این مبانی اعتدال چیست؟
* تاکنون رفتار دولت و رئیسجمهور را در این چهارچوب نظری چگونه ارزیابی میکنید؟
* آیا موارد نقض و یا نگرانیهایی را نیز در این باره سراغ دارید؟
* نگاه شما به آینده این شعار مهم رئیس جمهور چیست؟