از ماجرای ثبت تمام و کمال «تار»، بدون نام بردن از ایران گرفته تا پارسیزدایی از مقبره نظامی، شاعر نامدار پارسیگو و این اواخر، درخواست ثبت چوگان به عنوان میراث ناملموس جمهوری آذربایجان، رویکردی که مسئولان همسایه شمالی کشورمان در پیش گرفتهاند، همواره نگران کننده بوده و خصمانه به نظر میرسید؛ اما این سکه میتواند روی دیگری هم داشته باشد؛ رویی که در هفته گذشته هدف گرفته شد.
به گزارش «تابناک»، نامه رئیس سازمان میراث فرهنگی به دبیرکل یونسکو، مبنی بر اعتراض به درخواست کشور آذربایجان برای ثبت «چووقان؛ یک بازی سنتی با اسب متعلق به قرهباغ» به نام این کشور به عنوان میراثی ناملموس که نیازمند پاسداری فوری است، در یونسکو ثبت شده است.
ایران در این نامه با استناد به
متن کنوانسیون سال 2003 مبنی بر پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس، قویا خواستار بازگشت داده شدن پرونده تسلیمی از سوی کشور آذربایجان در رابطه با ثبت چوگان شده، چرا که در سالهای اخیر، شاهد افزایش تدریجی شمار ثبتهای کشوری عناصر میراث فرهنگی ناملموس مشترک و چندملیتی توسط برخی کشورهای عضو کنوانسیون 2003 هستیم؛ چنین نگرشی واکنشهایی منفی را در جمع اجتماعات محلی حاملان این مواریث و تشکلهای مردمی در پی داشته است، جمهوری اسلامی ایران تنها یک نمونه از این دست است.
با نگاهی به نامه ارسالی از ایران، در نگاه نخست، شاید رویکرد اعتراضی برجستهترین بخش آن به نظر برسد، به ویژه جایی که از درخواست ایرانی برای عودت پرونده تسلیمی همسایه شمالی سخن به میان میآید، لی اگر قائل به اعتراضی بودن آن هم باشیم، بیگمان، نوک پیکان اعتراض آن متوجه یونسکو خواهد بود که ثبت میراث ناملموس را عاملی ضروری برای حفظ میراث ملموس در دستور کار قرار داده، ولی سازوکار مناسب برای آن را تدارک ندیده تا کنکاش نکردن ایشان در پروندههایی که کشورهای گوناگون ارائه میدهند، مشکلاتی از این دست را پدید آورد.این اعتراض از این روی جالب توجه خواهد بود که بدانیم هیچ کدام از اعضای سازمان ملل که سال 2003 در كنفرانس عمومي سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (همان يونسكو) حضور یافته بودند، به این نکته کلیدی توجه نکرده بودند که در ثبت میراث ناملموس، تعیین جغرافیای قرارگیری این میراث، امری به مراتب دشوار بوده و باید قاعدهمند شود تا مبادا میراث ناملموس کشوری در این قاره را کشوری در قاره دیگر به ثبت برساند!
چنین حفرهای در قوانین موجب شده که وقتی متولیان پاسداری میراث فرهنگی در کشور آذربایجان، نشانهای از «چووقان» در آب و خاک خود ندیدند، با برچسب «نیازمند حراست فوری» پروندهای تنظیم و راهی یونسکو نمایند؛ غافل از آن که شاید در همسایگی ایشان «چوگان» صاحب تیم ملی و فدراسیون بوده و نه به شکل مطلوب، ولی در سطح قابل قبولی در بسیاری شهرهای آن مسابقات چوگان جریان داشته باشد.
این در حالی است که سهم اشتباه مدیران این کشور نیز به مقدار بسیاری قابل درک است؛ کافی است به دوران طولانی سیطره امپراتوری شوروی را به یاد آورده و تأثیر بومیستیزی و تلاش برای هویتسازی ایشان در مجموعه گسترده تحت حکومت را در نظر داشته باشیم تا به یاد بیاوریم چه بر موزاییکهای شکل دهنده ساختار آن آمده و جمهوریهای قوام یافته پس از سقوط آن تا چه اندازه خودباخته شدهاند.
با دانستن این موضوعات، پازل نگرشی ما بیش از پیش شکل خواهد گرفت تا دیگر نه امثال مصادره «تیمور» مغول با تمام خوب و بدش توسط ازبکستان برای کسی عجیب باشد، نه هویتجویی تاجیکستانیها در «سامانیان» سؤال به همراه داشته باشد و نه تلاش آذربایجانیها برای هویتیابی در قالب هنر و میراث هنری، چیزی متفاوت از تلاش دیگر جمهوریهای بر جای مانده از جماهیر شوروی جلوه کند.
چه بسا اگر جمهوری آذربایجان در آن قراردادهای معروف از پیکره یکپارچه و بزرگ آذربایجان ایران جدا نشده و پس از سالها تحمل جور کمونیست، بناگاه خود را تهی از عناصر هویتی در همسایگی کشورهایی که از یکی از آنها جدا شده و به اندازه آذربایجان آن نیست، کشور دیگری که نام خود را ترکیه نهاده و ادعای پرچمداری ترکهای جهان را دارد، کشور بعدی که خصومت با آن ریشه در دورانی دارد که جمهوری آذربایجان بخشی از پهنه ایران بود و ارمنستان بین ایران و انیران دست به دست میشد و ... نمییافت، نیازی به تلاش دوچندان برای ملت سازی نمییافت و همانند همسایه های شمالی خود، روسیه و گرجستان، تکیه بر قومیت و زبان را در دستور کار قرار میداد.
به عبارت بهتر، طبیعی است که وقتی مردمانی از دوران سیطره شوروی با «اف»های انتهای نام خانوادگی رهایی یافته و تکیه بر مؤلفههای قدرتمندی همچون زبان را برای ملتسازی کافی نبینند، هویتسازی بر مبنای مؤلفههایی همچون هنر را در در دستور کار قرار خواهد داد و اینجاست که ریشههای مشترک ایشان با دیگر ملتها ممکن است موجب بروز تعارضاتی همچون ماجرای چوگان و چووقان شود.
و اینجاست که عملکرد کشور آذربایجان دیگر از روی دشمنی نبوده و دشمنانه به نظر نخواهد رسید، بلکه فرایندی طبیعی است که میتوان با رویکردی مناسب، موجب همگرایی آن شده و جذب ایشان را به همراه آورد.