برنامه «هفت» در شرایطی با حضور اسدالله نیکنژاد مشهور به «اسی نیکنژاد» و عملاً در دقاع از کارکرد این شخص روی آنتن رفت که مستندات متقنی که در اختیار «تابناک» است، حکایت از آن دارد که اساساً دعوت این شخص به تلویزیون ممکن نیست، چه رسد به آن که در برنامهای یکسویه سخن بگوید و قطعاً اگر این مسأله تحققپذیر باشد، ممنوعالتصویری هیچ شخصی توجیه عقلانی ندارد.
به گزارش «تابناک»، پروژه «لاله» دست از سر سینمای ایران برنمیدارد و به ظاهر تا چند میلیارد تومان دیگر از محل بیتالمال به باد نرود، این ماجرا را پایانی نیست. برنامه «هفت» جمعه سوم آبان، مناظرهای درباره این فیلم سینمایی با حضور مهدی طباطبایینژاد و شفیع آقامحمدیان مدیران کنونی و پیشین مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ـ که هم اکنون سرمایهگذار این پروژه است ـ برگزار کرد که در آن، برخی زوایای تأسفآور این اثر که تاکنون ۶.۷ میلیارد تومان روی دست بیتالمال هزینه گذاشته و مشخص نیست چند میلیارد دیگر نیز بخواهد، روشن شد.
جمعهای که گذشت تا پاسی از بامداد شنبه، شاهد جبران نقد هفته گذشته بودیم و اسی نیکنژاد، کارگردان لاله که بخش بسیاری از نقدها متوجه شخص اوست، یکجانبه و حتی بدون حضور طرف مقابل دعوت شد تا مواضعش را بگوید و عملاً زمینه تبرئهاش فراهم شود. او با رندی سخن میگفت و مبهم پیش میرفت تا این که نجاریان و طباطبایینژاد روی خط آمدند و گفتههایشان باعث شد تا نیکنژاد از مواضعش عقبنشینی و تأیید کند که بدون ثبت قرارداد، رقمهای کلانی دریافت کرده و به تعهداتش مبنی بر آوردن سرمایهگذار خارجی و بازیگر و عوامل خارجی نیز عمل نکرده است.
حتی تکلیف این که مالکیت پروژه متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد است یا اسی نیکنژاد، مشخص نشد و این شخص با ابهام کار خود را پیش برد تا در پایان تنها اتفاقی که در این برنامه رخ داده باشد، طرح یک سلسله ادعا از سوی نیکنژاد باشد و بیان این مهم که او در سفر احمدینژاد به نیویورک با شمقدری دیدار کرده و زمینه ساخت این فیلم در همان سفر فراهم شده که حرفهای بسیاری با خود دارد.
با این حال آنچه از روند این برنامه ـ که حکم مونولوگی در راستای تبرئه این کارگردان داشت ـ تأسفآورتر بود، اشاره نشدن به پیشینه این کارگردان در هالیوود است. گبرلو در اظهاراتی عجیب، تنها به معدود تولیدات نیکنژاد همچون پاییز صحرا پیش از ترک ایران اشاره و ادعا نمود وی برای تحصیل به ایالات متحده رفته و سه دهه ساکن آمریکا بوده و دقیقاً اشاره نکرد او در آمریکا چه فعالیتی داشته است!
در واقع مسأله اساسی اینجاست که این پرسش را درباره صلاحیت نیکنژاد برای سپردن پروژه هشت میلیاردی به او با تردید جدی مواجه میسازد و حتی او را در میان چهرههایی قرار میدهد که صلاحیت حضور در روی آنتن را (با استانداردهای تلویزیون) ندارند.
واقعیت این است که اسی نیکنژاد پس از قطع همکاری با تلویزیون و سفر به آمریکا و در سالهای حضور این کشور، کارنامه چندان درخشانی نداشته و اگه سبقه ای نیز داشته که قابلیت دفاع داشته با کارنامه بعدش اش، بسیار کمرنگ ساخته است. او از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳ در پروژههایی مدیرتولید، تهیه کننده اجرایی و... بوده که در طبقهبندی معمول اروتیک به شمار میروند و ساختارشان کاملاً مستهجن است و در این سالها به جز حضور در چنین مجموعههایی، فعالیت دیگری نداشته و از وی پس از سال ۲۰۰۳ نیز اساساً همین نوع فعالیت سینمایی نیز ثبت نشده است!
«دریای سیاه 213»، «زنان شبWomen of the Night»، «شرم، شرم، شرم Shame, Shame, Shame»، «مکانی به نام حقیقت A Place Called Truth»، «دفتر خاطرات کفش قرمزیRed Shoe Diaries»، آثار مستهجنی است که در کسوتهای اشاره شده نیک نژاد با آنها همکاری داشته و به عنوان سوابق نیک نژاد در بانک اطلاعات
نیویورک تایمز و
IMDB ثبت شده و متأسفانه آنچنان آکنده از داستانها و صحنههای اروتیک است که قابل توصیف نیست؛ اما ظاهراً وقتی شخصی قرار است حمایت شود، سوابق کاری وی، چندان مهم نیست و میتوان میلیاردها تومان بیتالمال را دست او داد!
با این حساب شاید بتوان نیکنژاد را نخستین شخصی دانست که با چنین سوابقی پیش از این به تلویزیون آورده شده و دوباره حضور شب گذشته تکرار شده است. «تابناک» برای انتشار بخشی از فیلمهای درخشان نیکنژاد، معذوریت شرعی و قانونی و حتی از انتشار ترجمه داستان این آثار نیز شرم دارد؛ اما اگر مسئولان محترم تلویزیون گمان میکنند کارنامه این شخص قابل دفاع است، تابناک آماده تقدیم این فیلم و سریالها برای پخش در تلویزیون است، چرا که این اعتقاد وجود دارد اگر نیکنژاد صلاحیت حضور در برنامه زنده رسانه ملی را دارد، هیچ شخصی شایسته ممنوع التصویری نیست!
به واقع آنچه پیش از همه هزینههای «لاله» محل بحث است، بیکفایتی مدیران وقت در سپردن پروژهای با این ابعاد به شخصی است که چندین سال در هالیوود بیشغل بوده و پیش از آن نیز تنها سابقهاش در آمریکا به تولید همان محصولات فوق فرهنگی (!) خلاصه میشود و از آخرین کارگردانیاش سالهاست که میگذرد. اگر چنین اتفاقی در دوره مدیریت دولتهای پیش از دولت دهم و نهم و یا دولت کنونی رخ داده بود، چه اتفاقاتی که رخ نمیداد و حال این چه سکوتی است که درباره این فاجعه حکمفرما شده است؟! آیا حق، خودی و غیرخودی دارد؟!
سوای فاجعه مالی که در این پروژه رخ داده، آیا همین سوابق کارگردان اثر کفایت نمیکند تا پروژه را تعطیل کرد و در پی جبران خسارتهای وارده حتی از راه پیگیری قضایی و ضبط اموال مدیران مقصر در این پروژه برآمد؟ آیا منطقی است که چند میلیارد تومان و حتی چند صدمیلیون تومان دیگر بابت چنین شخصی و چنین پروژهای هزینه کرد؟ آیا میتوان در آن دنیا برای یک ریال از این نوع هزینهکرد بیتالمال، پاسخگو بود؟