در سالهای اخیر، روابط ایران با سازمان فلسطینی «حماس» فراز و نشیبهای فراوانی را از سر گذرانده که در تمامی موارد، دلیل آن سیاستهای بیثبات و غیرمنطقی این سازمان و به نوعی فراموشکاری درباره متحدان قدیمی خود بوده است. در این میان، برخی موضعگیریهای جدید این سازمان به گونهای است که گویا هیچ یک از این اتفاقات رخ نداده و حماس همچنان متحدی قابل اعتماد برای ایران است.
به گزارش «تابناک»، اسامه حمدان، مسئول سیاست خارجی سازمان فلسطینی حماس، روز گذشته در گفتوگو با یکی از خبرگزاریهای داخلی، روابط ایران و حماس را «راهبردی» خواند و تأکید کرد، روابط دو طرف هر روز در حال بهتر شدن و رو به پیشرفت است. به باور وی، ایران و حماس در مسیر تقویت روابط گام برمیدارند.
وی همچنین درباره نقش جمهوری اسلامی ایران در آشتی ملی میان گروههای فلسطینی (حماس و فتح) گفت: ایران همیشه در آشتی نقش داشته، ولی این مسأله باید بیش از همه از سوی طرفهای فلسطینی مورد توجه قرار بگیرد.
اما این اظهارات و تأکید بر ماهیت «راهبردی» روابط ایران و حماس، در حالی از سوی یکی از مقامات ارشد این سازمان بیان میشود که در سالهای اخیر و به طور خاص، با آغاز و سپس اوجگیری بحران سوریه، این سازمان فلسطینی رویکردی دقیقاً در نقطه مقابل ایران را برگزید و ضمن همراه شدن با کشورهای عرب منطقه ـ و به عبارتی رقبای منطقهای ایران ـ عملاً به یکی از ارکان تقابل با سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد.
بیگمان هنوز هیچ کس فراموش نکرده که در ماههای آغازین بحران در سوریه، سازمان حماس چگونه ضمن حمایت آشکارا از گروههای شورشی مخالف بشار اسد، خود را به محور آنکارا ـ دوحه نزدیک کرد و کار را به جایی رساند که پس از میزبانی مفصل مقامات حماس از امیر قطر در غزه، خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس در آنکارا دوشادوش رجب طیب اردوغان ظاهر شده و وی «رهبر جهان اسلام» خواند.
بیگمان هیچ کس از یاد نبرده که در فضای احساسی شکل گرفته در سالهای نخست پس از وقوع انقلابهای عربی و به ویژه در پی پیروزی محمد مرسی «اخوانی» در انتخابات ریاست جمهوری مصر، چگونه دیگر گروههای ریز و درشت وابسته به اخوان المسلمین، از جمله حماس با رویای قطر و ترکیه برای ایجاد یک «خاورمیانه اخوانی» همراه شده و تمامی پیوندها و ارتباطات منطقهای پیشین خود را فراموش کردند.
یقیناً این موضوع هنوز از اذهان پاک نشده که در سه سال اخیر و به عبارت بهتر، تا پیش از چند ماهه گذشته و تحول در اوضاع منطقهای، رهبران حماس نه تنها نامی از جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین حامی خود طی همه سه دهه گذشته نمیبردند، بلکه با مساعد دیدن فضا، تلاش داشتند تا به اصطلاح خود را از فاز شبه نظامی وارد فاز سیاسی کرده ـ احتمالاً با حمایت همان متحدان تازه یافته مذکور ـ و ضمن پشت کردن به محور مقاومت، بر سر بازمانده سرزمینهای اشغالی وارد بازی سیاسی با فتح شوند.
اما به نظر میرسد با تغییرات جدی پدید آمده در فضای سیاسی منطقهای، اینک رهبران حماس خود را تنهاتر از همیشه یافته و بار دیگر دری جز در ایران را برای کوفتن نیافتهاند. این تغییر و تحولات در ماههای اخیر عبارت بوده از تغییر جهت کلی سیاسی در قطر در پی تغییر امیر این کشور و سپس ضعف نسبی به سبب ورود به رقابت جدی با عربستان و امارات؛ بحران سیاسی در ترکیه و شکست سیاست خارجی این کشور در قبال سوریه که عملاً دست آنکارا را در عرصه منطقهای بست؛ تغییر در آرایش میدانی نیروها در سوریه و کسب موضع برتر از سوی دولت و شاید مهمتر از همه، سقوط دولت مرسی در مصر که به مثابه تیر خلاصی بر جریانهای اخوانی در سراسر منطقه به شمار میرفت.
همین عوامل است که سبب شده حماس بار دیگر به یاد «روابط راهبردی» خود افتاده و از پیشرفت و گسترش روابط با ایران سخن بگوید. این در حالی است که حتی هنوز هم و با وجود همه این شکستها، اخبار جسته و گریختهای از اقدامات عملی حماس علیه ایران و حزب الله در سوریه و لبنان به گوش میرسد.
با عنایت به همه این موارد، بد نیست کسی از جناب حمدان بپرسد که اصولاً تعریف وی از «راهبرد» و «روابط راهبردی» چیست؟! و اگر «راهبرد» کلی حماس، پایبندی به اتحادش با ایران بوده، تغییر جهتهای «تاکتیکی» این سازمان در سه سال اخیر را چگونه در این چهارچوب میتوان تبیین کرد؟!
شاید پس از پاسخ دادن به این پرسشها، بهتر بتوان درباره ماهیت واقعی این سازمان با ایران به اظهارنظر پرداخت!