ساعاتی بیشتر تا لحظه تحویل سال نو باقی نمانده و به نظر میرسد که میبایست نوروز ایرانی را با یک سین کمتر آغاز کنیم؛ سین جدا مانده از وطن که قلب ملتی را همراه خود دارد.
به گزارش «تابناک»، در میان پروندههای گشوده شده و گشوده مانده در سال 92، یکی هست که تفاوت آشکاری با مابقی دارد؛ حکایت مرزبانان هنگ مرزی نگور و جکیگور که در مرز کشورمان با پاکستان به دست یک گروهک تروریستی اسیر و به پاکستان منتقل شدند و تا به امروز تلاش برای آزادیشان متاسفانه طرفی نبسته است.
از هجدهم بهمن ماه تا به امروز، چهل روز از سال 92 در حالی سپری شده که پنج سرباز میهنمان در اسارت به سر میبرند و هرچه زمان سپری میشود، عطش عمومی برای آزادی ایشان بیشتر میشود ولی هنوز نمیدانیم که این دوری ایشان با وطن تا چه زمانی پابرجا خواهد ماند.
در این فاصله هر روزی که سپری شد، درخواست از مسئولان برای پیگیری آزادی این عزیزان فزونی یافته و حتی کار به راه اندازی کمپین و درخواست از سازمانهای ساکت و مدعی جهانی هم کشید. به این امید که نوروز باستانی، سفره هفت سین ایرانی در حالی پهن شود که سین «سربازانش» را هم در آن بتوان یافت که متاسفانه تاکنون چنین نشده است.
مذاکرات نیروهای مرزبانی ایران و پاکستان، اعزام هیاتی به کشور همسایه برای پیگیری ماجرا، پیگیری دولت مردان، تلاشهای دیپلماتیک، کوشش نمایندگان مجلس، پیگیری نیروهای نظامی و انتظامی و همه و همه متاسفانه تا این لحظه به آزادی سین اسیر ایران نیانجامیده اما هنوز امید در دلمان زنده است.
در سکوت مدعیان پر سر و صدای حقوق بشر که گاه بابت مسائلی کوچک به زیر و زبر کشورمان میتازند اما در این ماجرا از اظهار نظر هم دریغ ورزیدهاند، همه امیدواریم که به زودی اخبار خوشی در این رابطه بشنویم و سخنان سخنگوی دولت را هم در راستای تقویت این امید میدانیم که گفت: «ای کاش میتوانستم اقداماتی که در اینباره انجام گرفته را تشریح کنم.»
با خودمان میاندیشیم که سربازان در لحظه ثبت تصویرشان توسط تروریستها به چه میاندیشیدهاند؟ پاسخ به این سوال دشوار است اما روایت تصویری دیدار با پدر و مادر «رامین حضرتی»، یکی از پنج سرباز اسیر، کارا را برایمان تا حدود زیادی ساده میکند؛ روایت والدینی که در آستانه نوروز، در روز تولد فرزند اسیرشان، بی قرارند، چشم انتظاری میکشند و دستشان به آسمان بلند است.
هم امید داریم و هم بیم گزند دشمنان، چراکه وقتی سبوعیت تروریستهایی که ایشان را گروگان گرفتهاند، به یاد میآوریم، نگران میشویم که مبادا برای سربازانمان اتفاق بدی رخ دهد اما سریع با «خدا نکند» به خودمان نهیب زده و امیدوارانه به خودمان میگوییم که نباید فکر بد به خیالمان هم راه بیابد؛ باید منتظر بمانیم مسئولان کارشان را پیش ببرند و انشالله به زودی اخبار خوشی در این باره خواهیم شنید.
لحظه تحویل سال نزدیک است؛ لحظهای که در آن دعای تحویل سال را میخوانیم و از خداوند میخواهیم که حالمان را به بهترین حال تبدیل کند. هنگامی که از دلمان آرزوهای خوب را میگذرانیم و دست به آسمان بلند میکنیم. برای خودمان و خانوادهمان، برای میهنمان و هم میهنانمان، برای آنها که به گرفتاریای دچارند و برای آنچه ما از این گرفتاریها به یاد میآوریم.
چه خوب است که در این لحظه، سربازان میهن را یاد کرده و از محول الحول و الاحوال برای این عزیزان و خانوادهشان تحویل به بهترین حال بطلبیم.