فیلم «گاو» مهرجویی پس از ۴۵ سال دوباره در حالی با نمایش در فرانسه، یک اکران بینالمللی تازه خواهد داشت و در حکم یکی از مهمترین آثار تاریخ سینمای ایران مورد توجه مهمترین چهرههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده که آثار یک دهه اخیر این کارگردان، روندی نزولی یافته و آخرین این آثار، یک شکست بالقوه بود؛ اما چه مسألهای به کیفیت فیلمهای مهرجویی تا این حد ضربه زده است؟
به گزارش «تابناک»، یک پخش کننده فرانسوی که تنها فیلمهای قدیمی و آثار گرانبهای تاریخ سینمای جهان را خریداری و پخش میکند، سرانجام پس از مدتها مذاکره از یک سو و بازسازی دیجیتالی فیلم «گاو» از سوی دیگر، این اثر درخشان داریوش مهرجویی از روز چهارشنبه، چهارم ژوئن در سینما «رفله» واقع در خیابان شامپولیون، منطقه پنجم پاریس، جنب دانشگاه سوربن پاریس و سپس در برخی دیگر از شهرهای فرانسه اکران خواهد کرد؛ رویداد مهمی که در بانی فیلم، آن هم در این مقطع که مهرجویی با شدیدترین نقدها روبه روست، رسانهای شد.
هنگامی که پخش فرانسوی تمایل نشان داد که حقوق «گاو» را خریده و به نمایش درآورد، تنها یک کپی ۳۵ میلی متری بسیار صدمه دیده و غیرقابل نمایش در فرانسه وجود داشت و از سویی، زیرنویس فرانسوی آن چندان خوب نبود و در ادامه کپی جدید به شکل دیجیتال در تهران تهیه شده و با زیرنویسی فرانسوی تازه آماده نمایش شد. در بروشور فیلم که پخش کننده فرانسوی در اختیار منتقدان قرار داده، جدا مطالبی درباره داریوش مهرجویی و اهمیت این فیلم به معرفی ساعدی، نویسنده «گاو» و تجلیل از از عزت االله انتظامی پرداخته شده است.
نخستین حضور جهانی «گاو» مربوط به چهل و پنج سال پیش و جشنواره ونیز۱۹۷۱ بازمیگردد. «گاو» در جشنواره ونیز بدون زیرنویس به نمایش درآمد. با وجود این، به دلیل قدرت تصویری شگرف و میزانس و سناریو درخشان و بازیهای ستایش آمیز این فیلم، توجه بسیاری را به خود جلب کرد و توانست جایزه منتقدین جهانی جشنواره ونیز همان سال را به دست آورد.
«گاو» سپس راهی جشنواره شیکاگو شد و جایزه هوگو نقرهای را برای عزت الله انتظامی به ارمغان آورد که این نخستین جایزه برای یک هنرپیشه ایرانی در صحنه جهانی است. گاو همچنین در بخش «پانزده روز کارگردانان» جشنواره کن سال بعدش به نمایش درآمد و رفته رفته، داریوش مهرجویی، تنها پرچمدار سینمای ایران در آن روزها، در صحنه جهانی شد و این اتفاق برای کارگردانی فیلمی که از سال ۴۸ تا ۴۹ توقیف بود، عملاً مصونیت به وجود آورد؛ فیلمی که به گفته احسان نراقی، در همان زمان محمدرضا پهلوی دیده شد و آخرین شاه پهلوی پیامش را دریافت کرد.
«گاو» در رأیگیری گروهی از منتقدان سینمای ایران در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸ بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شده و حتی مورد تحسین امام خمینی (ره) به عنوان فیلمی آموزنده قرار گرفت. مهرجویی در سالهای بعد نیز آثار ماندگاری برای سینمای ایران ساخت و «دایره مینا»، «اجاره نشینها»، «هامون»، «پری»، «لیلا»، «مهمان مامان» از جمله این آثارند؛ اما این کارگردان در یک دهه اخیر، وضعیت به کلی تغییر کرد و همچون مسعود کیمیایی در سراشیبی افتاد که نمیتوان پایانی برایش متصور بود، چرا که او قبول ندارد با چه شیب تندی پایین میرود و حتی با منتقدان دلسوزش نیز پرخاشجویانه برخورد میکند؛ رفتاری که این روزها از سوی مسعود کیمیایی با اظهانظرهای عجیب اخیرش نیز مشهود است.
«نارنجی پوش»، «چه خوبه که برگشتی» و «اشباح» به عنوان بدترین آثار کارنامه کاری مهرجویی که به اعتبارش لطمه جبران ناپذیری زدند تا آنجا که برندی چون «مهرجویی» که امضایش در پای هر فیلمی به خودیِ خودی فروش بالقوه بالایی داشت، آنچنان کم اعتبار شده که نه تنها فیلمش نمیفروشد که برخی سینماداران نیز با اکراه به اکرانش پرداختند و نسبت به جایگزینی با فیلمهای پرفروش اکران نوروز ۹۳ که فروششان در سینمای سرگروه کاهش یافته بود، اعتراض کردند.
آنچه نمیتوان انکار کرد، نقش ممیزی در آسیب دیدن ذائقه فیلم سازی یک کارگردان است و اگر قرار باشد فیلمهای بعد از توقیفِ آثار کارگردانهای کشورمان را دید، میتوان دریافت که بیشتر این آثار کیفیت پایینی دارند و شاید این به سرخوردگی یا عدم تمرکز کارگردانی بازگردد که اثر پیشینش آسیب دیده و داریوش مهرجویی نیز از این قاعده جدا نیست؛ اما به هر صورت این بهانه حداکثر برای «چه خوبه که برگشتی» پذیرفته بود و نه «اشباح». از این مسأله که بگذریم، دلیل اصلی، موضوع دیگری است و آن هم ضعف ساختار روایی آثاری است که مهرجویی در یک دهه اخیر ساخته است.
ضعف سناریوها که رویداد تازهای در سینمای ایران نیست، در آثار مهرجویی پررنگتر شده و متأسفانه در یک دهه اخیر نیز دو نام مشخص در زمینه فیلمنامه نویسی برای مهرجویی فعالیت کردهاند که خود و همسرش وحیده محمدیفر بوده و اتفاقاً بزرگترین ضربه را از همین جا خورده است؛ فیلمی که فیلمنامهای منسجم نداشته باشد، محکوم به فناست، ولو آنکه بهترین عوامل تولیدی را داشته باشد و باید پذیرفت که این سناریوست که میتواند یک کارگردان برجسته را به اوج ببرد.
مهرجویی اما ظاهراً نمیخواهد بپذیرد که ایدههایش را به سناریستهای حرفهای بدهد و همچنان بر حفظ مهمترین چشم اسفندیار آثار اخیرش اصرار میورزد. در چند سال اخیر به این ضعف بزرگ، ضعف دیگری نیز افزوده شده و آن کمحوصلگی مهرجویی است که در چند اثر آخرش و به ویژه در «اشباح» کاملاً مشخص است و برخی از بدیهیترین اصولی که در فیلمهای کارگردانهای فیلم اولی نیز دیده میشود، در این اثر و چند اثر پیشین او رعایت نشده و اینها آسیبهای جبران ناپذیری در پی دارد که حال در گیشه و نقدها نمود یافته است. اگر آقای کارگردان به حساب بیادبی نمیگذارد، آیا وقتش نرسیده تا نگاهی به آثار خوش ساخت پیشینش داشته باشد و تفاوتشان را با «اشباح» درک کند؟