پرونده‌هاي رسيدگي به جانبازان خاك مي‌خورد

گزارش تابناك از گلايه‌هاي ايثارگران دفاع مقدس-1
کد خبر: ۴۳۲۷۰
|
۲۳ فروردين ۱۳۸۸ - ۱۸:۴۱ 12 April 2009
|
3437 بازدید
هرگاه دفتر خاطرات 8سال دفاع مقدس را ورق مي‌زنم، ياد دلاوري‌هاي آناني مي‌افتم كه رفتند تا دست طمع متجاوزان را كوتاه كنند، رفتند و با رشادت‌هاي خود لحظه‌هايي آفريدند ثبت شدني، كه در تاريخ ماندگار شد.

اما ماجراي اين جنگ حلقه مفقوده‌اي دارد كه هر بار با ورق زدن آن،  بيشتر پي به اين حلقه گمشده مي‌بريم، اينكه كساني رفتند ولي به عنوان يادگاري ماندند، يادگاراني كه هيچ بهايي به آنها داده نمي شود.

كم نبودند جوانان و حتي نوجواناني كه بي ادعا تمام دل مشغولي هاي خود را رها كردند و رفتند و در طول 8 سال جنگ، حماسه آفريدند. از آن ايام سالها گذشته اما حال چه مانده از ان همه حماسه، آيا تنها تهيه چند فيلم توسط فيلم سازان و يا تقديم چند لوح افتخار در مجامع مختلف و رسانه ها به بازماندگان جنگ كافي است!

اينان در روزهاي سخت، مردم و دولت را تنها نگذاشتند، اما ما چه كرديم؟ آيا ما نيز پس از گذر سالها توانستيم دينمان را ادا كنيم و آنان را با تني دردمند تنها نگذاريم؟
 
او جانباز 30 درصد است، از خطه شمال كشورمان كه در سال 60 در منطقه جنوب كشور در حمله ثامن الائمه و در اثر موج انفجار مجروح مي شود كه علاوه بر ناراحتي اعصاب و روان از ناحيه كمر، چشم و نخاع آسيب هاي زيادي مي بيند و اكنون نيز با تعدادي تركش در بدن كه يادگار روزهاي نبرد است اجازه نمي دهد يك لحظه آن روزها را ازياد ببرد.
 
كسي كه درد و رنج جانبازيش را به سختي تحمل مي كند و وقتي از او مي پرسم در برابر اين همه فداكاري، اظهار كوچك و ناچيزي مي كند و در اوج دردمندي، به تنهايي با همسرش روزگار مي گذراند.
 
او مي گويد: بعد از 2 سال ازدواج براي دفاع از خاك و حفظ ناموس اين مملكت خانواده ام را رها كردم و به جبهه رفتم و در عمليات شكست حصر آبادان مجروح شدم، همچنين در دهلاويه نيز در اثر موج انفجار مجروح شدم و بعد از چند روز بستري شدن در بيمارستان ترخيص شدم و از آن سال تاكنون هيچ ارگاني به ما سر نزده است و شهرستان چالوس از بسياري از امكانات محروم است.

اين جانباز با اظهار نارضايتي از عملكرد بنياد شهيد مي گويد: 10 سال است كه پرونده ام در بنياد خاك مي خورد و تنها خدماتي كه به من داده شده فقط يك دفترچه بيمه است كه فقط بخشي از داروهايم را تامين مي كند و در حال حاضر نيز تمام هزينه هاي درماني ام را خودم تهيه مي كنم.
 
من بيش از ده‌ها نامه به بنياد داده‌ام كه فقط به يك نامه من پاسخ داده شد كه آن هم از طرف ريس جمهور بود كه سال گذشته به اينجا آمدند و با موافقت ايشان يك وام 1 ميليون و نيمي دادند كه تا الان ماهيانه 50 هزار تومان قسط آن را مي پردازم.
 
وي معتقد است وقتي رئيس بنياد طوري با ما دست مي دهد كه انگار جذامي هستيم و حتي از دست دادن با ما اكراه دارد، وقتي كه مسوول بنياد درد نكشيده و از جنس من نيست و نمي داند درد من چيست من چه توقعي مي توانم داشته باشم.

او مي گويد: ما بعد از رحلت امام روزگار خوشي نديديم، اي كاش هم زمان با رحلت امام ما هم مرده بوديم نه تنها من بلكه همه هم رزمان من نيز از اين وضعيت راضي نيستند.
 
اگرچه من براي رضاي خدا رفتم و هيچ ادعايي هم ندارم اما همسر و فرزندان من چه گناهي كرده اند كه بايد سختي و بار زحمت من را به دوش بكشند و مرا تحمل كنند. چنانچه چند سال پيش حالم به قدري بد شد كه خودم را آتش زدم و بنياد شهيد هم از آن مطلع شد ولي هيچ عكس العملي نشان نداده و گفتند بيماري اعصاب و روان داشته و خودش را آتش زده است، حتي يك باند زخم هم برايم نگرفتند.

اين جانباز ضمن اظهار ناتواني مالي از خريد و تهيه دارو مي گويد: من مجبورم بسياري از داروها را ماهيانه به صورت آزاد تهيه كنم. از 50 هزار تا 200 هزار تومان هزينه داروهايم است كه يك ماه دارم و تهيه مي كنم ولي يك ماه هم ندارم و عذابش را زن و بچه ام مي كشند. من زندگي ام را اول به خدا و بعد مديون همسرم هستم چرا كه تنها كسي است كه 28 سال است بدبختي و مشكلات بيماري ام را تحمل مي كند.
 
در حال حاضر هم 6 سال است براي اين كه در بيمارستان بستري نشوم ورزش مي كنم چون نه هزينه پرداخت درمان در بيمارستان را دارم نه حقوق من اين اجازه را مي دهد. من يك كشاورز بودم كه فقط يك حقوق اشتغال به كار دارم و تنها خودم نيستم يك خانواده و چند داماد و همسري بيمار دارم.
 
وي بيان مي كند: اگر من امام زمان را صدا مي كردم تا به حال خودش را به من نشان مي داد اما براي ديدن رييس بنياد كه مي روي در را هم به رويت باز نمي كند پس من دردم را به چه كسي بگويم.

اين جانباز با گله مندي از بدهكاري هاي خود به بانك و حكم تخليه براي وامي كه نتوانسته به موقع پرداخت كند مي گويد: مني كه رفتم و حيثيت اين مملكت رانگه داشتم حال كه مامور به منزل من مي فرستند و حيثيت من را مي برند چرا هيچ كس در كنار ما نيست.
 
از او مي پرسم اگر دوباره جنگي در بگيرد آيا باز داوطلب مي شويد پاسخ مي دهد: با جان و دل مي روم، ما قولي به امام داديم و تا آخرين قطره خونمان هستيم و به خاطر حفظ اين مملكت و ناموس مردم جانم را هم مي دهم.
 
اما همسر او با چشماني پر اشك فقط مي گويد: ما هيچ توقع مالي از آنها نداريم، فقط به وضعيت درماني همسرم رسيدگي شود. او اما حاضر نشد از تنهايي خود و مشكلاتش طي اين سالها چيزي بگويد.
 
بد نيست بنياد شهيد و امور ايثارگران بازبيني مجددي نيز به وضعيت جانبازان در شهرستان ها داشته باشند تا ما نيز از يادآوري خاطرات آن سالها و ديدن اين يادگاران با ارزش احساس غرور كنيم.

تهيه و تنظيم: شبنم مهربان
اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
فرنام صنعت پاکسا
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۴۷ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۳
از این قبیل نامه هاو درد نامه ها که برای مسئولان بالا دستی نگاشته شده است وهیچ اقدامی صورت نگرفته زیاد می باشد . تا برسد به اقای دهقان؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۳ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
ما كه نا اميد شديم به بنياد و اميداوارتر شديم به فضل خدا و داريم زندگي خودمون رو مي كنيم. نه رسيدگي ميخواهيم و نه كميسيون پزشكي و نه تجديد نظر در تعيين درصد كه در اين مورد خيلي جفا شد به ما و نه مزايا و... اون قديم نديما يه جفت عصا، بله فقط يه جفت عصاي معمولي بنياد به ما داد و تاحالا نه ما چيزي خواستيم نه اونا چيزي دادن. تازه عصاها را هم چندين سال قيل رفتيم بنياد اصفهان تحويل بديم گفتند ارزشي نداره و تحويل نگرفتن. حسبي من هو حسبي، حسبي من لم يزل حسبي، حسبي الله رب العالمين.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۵ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
افسوس و صد افسوس که هیچ گوش شنوایی نیست تا درد این برادران غیور وطنی را بشنود ،هیهات هیهات ...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۱ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
می دانم که نظرمرانمی گزارید اما با اینحال مگویم بگذارید من بگویم ان حلقه مفقوده کجاست :انهایی که ان زمان باید انجام وظیفه می کردند رفتند ،جنگ هم تمام شد و امنیت برگشت حالا از قبل ان روزها نان می خورند مدارج بالای مفت می گیرند وحقوق های میلیونی خوب پس دیگه چه نیازی به ان ادم های ارشیو شده است که خاطر از ما بهترون مکدر شود. با سپاس از زحمات تابناک.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۸ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
سلام من خودم جانباز 35 درصدم که به دلیل بدتر شدن وضعیت جسمانی ام تقاضای تجدید کمیسون کرده ام و پزشکم در کمال بی احترامی مثل اینکه وانمود کردم درصدم را به 15 درصد کاهش داد وهزاران بار نامه نوشتم که رسیدگی شود اما حتی یکی از انها پاسخ داده نشد .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۹ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
من فقط برای همه جانبازان عزیز ارزوی صبر می کنم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۶ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
ای بابا اگر تنها 20 درصدی از جامعه جانبازان که شانس داشتند وحالا یه ربط و واسطه ای بود و به یه نون و نوایی رسیدند واسم همه ما در رفت که بله جانبازان سهمیه های ان چنانی دارند و به مال و ارامشی رسیدند نخیر از این خبرا نبوده ونیست .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۶ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
چرا خودتون رو زحمت میدید بجای این کارا سری به دپوی نامه های ارشیو شده این بد بختا بزنید که احتمالا یه سیلو شده !!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۶ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
سلام من نيز يك جانباز30درصدي وهمچنين فرزند شهيدهستم كه تاكنون هيچگونه مزايايي از بنياد نگرفته ام اماهستند كساني كه بواسطه ي همين عزيزان به نون ونوايي رسيدند و ماها براي يك عده بولتن تبليغاتي شديم. وهر وقت گلايه اي از خانواده ي ايثارگري ميشنوند ميگويند كه شماها براي ماديات و مقام نرفتيد ولي همين آقايان در بهترين نقاط شهر و آخرين مدل ماشين وبالاترين پست و بيشترين حقوق دريافتي دم از خدا و امام و ولايت و انقلاب مي زنند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۵۵ - ۱۳۸۸/۰۱/۲۴
سلام ما در خانواده مان سه جانباز داریم که با بدبختی و سختی های بسیاری امرار معاش می کنند که والله هر انسانی از دیدن وضعیتشان دلش به رحم می اید و بندگان خدا دوندگی های بسیاری کردند اما هیچ کمک مناسبی بهشان نشد وسوال من این است چگونه است که میتوان نام انسان را به یدک کشید ولی اینقدر بی تفاوت بود و؟
برچسب منتخب
# حمله موشکی به اسرائیل # سید حسن نصرالله # نمازجمعه تهران
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
با توجه به تسلیح رژیم صهیونیستی به سلاح اتمی و حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا و ناتو از این رژیم؛ با دستیابی کشورمان به سلاح هسته ای موافقید؟