پس
از حضور فیلم «قصهها» در جشنواره بینالمللی ونیز، در شرایطی که برخی
بخشهای خبری تلویزیون اقدام به بازتاب انتقادات تندی از این فیلم کردند و
این اثر را به «سیاه نمایی» متهم نمودند، بخشهای خبری بینالمللی تلویزیون
همزمان در حال مانور دادن روی این موفقیت بودند و کارگردان این فیلم را تحسین کردند تا پارادوکسی جالب شکل
گرفت.
به گزارش «تابناک»، «وضعیت اقتصادی ایران وخیم است و این به دلیل تحریمهایی است که عملا به ضرر مردم کشور تمام شده است. با ساخت این فیلم میخواهم نشان دهم، تحریمهای غرب به دلیل فعالیتهای هستهای ایران چه آثار سوئی بر زندگی مردم عادی در ایران گذاشته است؛ بچههایی که دچار بیماریهای سخت مانند سرطان و اماس هستند، از پیامدهای تحریم ضرر میبینند. واقعا دوست دارم این تحریمها برداشته شود. یکی باید در این زمینه به مردم ایران پاسخ بدهد».
این جملات، بخش مهمی از گفتههای رخشان بنیاعتماد درباره فیلمش پس از نمایش در جشنواره ونیز بود؛ گفتههایی که البته در بیشتر فیلمهای منتشره از نشست خبری بنیاعتماد به کلی حذف شد تا مشخص شود این گفتهها از پشت چنین تریبونی تا چه میزان میتواند برای طرفهای غربی هزینه زا باشد و البته رسانههای پرمخاطب دنیا مشیی متفاوت با جشنواره ونیز در پیش گرفتند و بازتاب وسیع این گفتارها ـ که کاملاً در راستای منافع ملی ایران بود ـ غیرقابل چشمپوشی است.
آسوشتیدپرس در این باره گزارش داده بود: «قصهها که یکی از بیست فیلم بخش مسابقه است، مجموعهای از داستانهای غیرواقعی -Fictional از تلاش شهروندان تهرانی راننده تاکسی زیر بار قرض، مستمری بگیران فقیر و کارگران کارخانهٔ بیکار است. قصهها هرگز علت مصائبشان را افشا نمیکند، اما کارگردان میگوید میخواست لطماتی را که تحریمهای غربیها به خاطر برنامههای هستهای ایران بر مردم عادی وارد میکند نشان بدهد».
بنی اعتماد به جای گرفتن ژست اپوزیسیون، در نقد جدی چالشی که غرب پیش روی هموطنانش قرار داده سخن گفت و از قضا دست خالی نیز از ایتالیا بازنگشت. در اختتامیه قدیمیترین جشنواره بینالمللی سینمای جهان، شیر طلایی ونیز برای بهترین فیلمنامه به رخشان بنیاعتماد و فرید مصطفوی موفق برای نگارش فیلمنامه «قصهها» تعلق گرفت تا بنیاعتماد در سفری یک روزه به ایران، مقدمات اهدای این جایزه را به موزه سینما فراهم کند و سپس به دعوت جشنواره فیلم تورنتو، راهی کانادا شود.
این جایزه با استقبال سینماگران روبهرو شد؛ اما در بیرون از فضای سینما، برخی حتی از حضور این فیلم در ونیز نیز عصبانی بودند. این عصبانیت در قالب یک آیتم خبری مشخص در بخشهای خبری منعکس شد و در لابلای این آیتم نیز بخشهای مورد پسند گزارشگر از سخنان علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد قرار داده شده بود که در روزهای بعد تأکید شد این صحبتها درست منتقل نشده است. در این آیتم خبری، قصهها فیلمی سیاهنما خوانده شده که کارگردانش به سیاهنمایی آن افتخار میکند!
شاید منطقی باشد که فیلم «قصهها» همچون بسیاری از فیلمهای دارای نقد جدی اجتماعی متهم به سیاه نمایی و به مرور این نقدها پذیرفته شود و فضا تغییر کند؛ اما آنچه مسلم است، این نقد هنگامی پذیرفته است که یک رسانه در این باره مشی دو گانهای در پیش نگیرد؛ رویکردی که درباره «قصهها» آشکارا شکل گرفت و در حالی که در بخشهای خبری داخلی تلویزیون، بنی اعتماد و فیلمش متهم به سیاه نمایی شدند، پرستیوی به عنوان بینالمللیترین بخش تلویزیون، روندی کاملاً معکوس با بخشهای خبری داخلی و مشابه دیگر رسانههای بینالمللی را در پیش گرفت.
پرستیوی، رخشان بنی اعتماد را «فیلمساز زن پیشروی ایران» لقب داد و ضمن اشاره به داستان این فیلم که در واقع هفت اپیزود درباره ادامه قصه زندگی شخصیتهای فیلمهایش پیشین بنی اعتماد نظیر روسری آبی، خون بازی و زیرپوست شهر است و تأکید کرد او چهرهای شناخته در زمینه پرداختن به مشکلات اجتماعی در فیلمهایش است و جوایز ملی و بینالمللی متعددی به دست آورده است.
با این اوصاف، پرسش اساسی اینکه سرانجام بنیاعتماد و فیلمهایش در راستای سیاهنمایی هستند؛ او یک کارگردان سیاهنماست یا فیلمهایش نقدهای اجتماعی را مطرح میکنند و خود او نیز یک کارگردان زن پیشروست؟ سوای اینکه بنی اعتماد چه موقعیتی دارد، این پارتدوکس، چنین پرسشی را پیش میکشد آیا برخی اخبار، صرفاً مصرف داخلی دارند و در سطح جهانی به گونهای دیگری بازتاب مییابند و آیا در پیش گرفتن این شیوه به سود فرهنگ و به ویژه سینمای ملی ایران خواهد بود؟