فیلم «ملکه» در حالی طی روزهای اخیر پیشتاز شانزدهمین جشن خانه سینما شد و در کمال شگفتی در رقابت با آثار ساخته شده در سه سال اخیر توانست با دریافت ۱۰ تندیس از ۲۱ موفقیتی کمسابقه به دست آورد، که این اتفاق در دورانی که آثار دفاع مقدس جدی انگشتشماری ساخته شده، قابل تأمل بود؛ اتفاقی که باعث شد مردم به دنبال دیدن فیلمی بروند که پیش از این دیده نشده بود.
به گزارش «تابناک»، شانزدهمین جشن بزرگ سینمای ایران، یک ویژگی منحصربفرد نسبت به دورههای پیشین این رویداد سینمایی داشت و آن رقابت تولیدات سه سال گذشته هنر هفتم کشورمان بود، زیرا با توجه به تعطیلی خانه سینما و عدم برگزاری جشن خانه سینما، چارهای جز تجمیع دیدن آثار چند سال اخیر در این جشن نبود و به همین دلیل مشخص است که رقابت سنگین نسبت به دورههای پیشین جشن خانه سینما در جریان بود.
با این اوصاف، هنگامی که در۲۱ شهریورماه مشخص شد، فیلم «ملکه» پنجمین اثر ارزشمند محمدعلی باشه آهنگر ۱۰ تندیس از مجموع ۲۱ تندیس جشن شانزدهم را از آن خود کرده، بار دیگر جایگاه این فیلم در نزد عموم مورد توجه قرار گرفت، زیرا ابعاد موفقیت این اثر ـ آن هم در رقابت با آثار سه سال گذشته سینما ـ در جشن خانه پیشبینی ناشدنی بود.
«ملکه» موفق به دریافت بهترین فیلم (سیدابوالقاسم حسینی)، بهترین کارگردانی (محمدعلی باشه آهنگر)، بهترین بازیگر نقش اول مرد (میلاد کی مرام)، بهترین نقش مکمل مرد (حمید آذرنگ)، بهترین فیلمبرداری (علیرضا زریندست)، بهترین تدوین (حمید باشه آهنگر)، بهترین طراحی صحنه (عباس بلوندی)، بهترین صدابرداری (عباس رستگارپور)، بهترین صداگذاری و میکس (امیرحسین قاسمی) و بهترین جلوههای بصری (سید حسن ایزدی) شد.
این فیلم در سیامین جشنواره بینالمللی فیلم فجر کاندیدای دریافت چهارده سیمرغ بلورین بود که در رویدادی عجیب، تنها برنده سه سیمرغ بلورین بهترین موسیقی (حسین علیزاده)، بهترین طراحی لباس و صحنه (عباس بلوندی) و فیلم منتخب مردمی در بخش بینالملل و دیپلم افتخار بهترین جلوههای ویژه بصری رایانهای (حسین ایزدی) شد که با توجه به سیاستگذاریهای آن دوران قابل پیش بینی بود.
با این حال «ملکه» در اصل در گیشه سینما ذبح و با تغییر پیدرپی تاریخ اکرانش و سپس اکران محدود این اثر ارزشمند در حوزه دفاع مقدس، باعث شد این اثر نتواند حتی به 10 درصد فروشش دست یابد و با توجه به ندیدن این فیلم در جشنواره فجر سیام، بسیاری از مردم اساساً در جریان اهمیت این اثر نبودند و طبیعتاً در فضایی که تبلیغات مناسبی توسط مسئولان مدعی وقت در حمایت از ارزشهای دفاع مقدس صورت نمیپذیرد، منطقی است که فیلم دیده نشود، کما اینکه بسیاری از آثار ارزشمند تاریخ سینمای جهان نخست در گیشه دیده نشدند.
کارگردان ملکه درباره آنچه بر سر «ملکه» آوردند، گفته است: «پایان امتحانات دانش آموزان و دانشجویان به دلیل انتخابات، قریب به یک ماه جلوتر افتاده؛ ضمن اینکه اکران «ملکه» مصادف شده بود با پایان لیگ فوتبال در ایران و اروپا که تمام اینها تأثیراتی منفی بر استقبال از فیلم ما داشتند. اما مهمتر از همه این موارد، تعداد سینماهایی بود که برای فیلم ما در نظر گرفتند به طوری که تنها ۸ سینما را به این فیلم اختصاص دادند که از این ۸ تا، یکیاش سینما ایران بود که خالی بود و فیلمی نمایش نمیداد؛ سینماهای فرهنگ و آزادی هم تنها ۳ سئانس در روز، ملکه را نمایش میدادند که نمیشد این سینماها را به عنوان اکران کنندگان اصلی فیلم در نظر گرفت.»
باشه آهنگر تأکید کرده بود: «کسانی که سینما در اختیارشان است و همچنین مافیای سینما، علاقهای به اکران این فیلم از خود نشان ندادند، به طوری که تاریخ اکران ملکه ۷ بار تغییر پیدا کرد. ابتدا قرار بود فیلم در نوروز ۹۱ اکران شود، بعد به خرداد ۹۱ موکول شد، از خرداد به عید فطر ۹۱ تغییر زمان داد، بعد به مهر ماه ۹۱ رسید، بعد قول اکران در آذرماه همان سال را دادند، این اکران هم به نوروز سال ۹۲ موکول شد و در نهایت تاریخ ۱۸ اردیبهشت را برای اکران قطعی آن در نظر گرفتند که این تاریخ هم تغییر پیدا کرد و فیلم را یک هفته زودتر از این تاریخ به روی پرده فرستادند که همین اکران زودتر از موعد سبب شد تا فیلم بدون تبلیغات به روی پرده برود و لطمات بسیاری را به فروش آن وارد کند».
به این رفتارها، عملکرد مدیران وقت فارابی در واگذاری امتیاز این فیلم به یک دفتر پخش را نیز باید افزود که ضربه محکمی به این اثر در اکران زد. با این حال جشن خانه سینما فرصتی بود تا این فیلم دیده شود و مخاطبان سینمای ایران دریابند یکی از مهمترین فیلمهای دفاع مقدس را تماشا نکردهاند. بدین ترتیب بود که نتایج جشن شانزدهم به سرعت بر فیلم «ملکه» تأثیر گذاشت و ایجاد بازار تقاضای تازه برای این فیلم، پخش کننده این اثر را واداشت تا در روزهای اخیر بار دیگر به پخش این فیلم در شبکه خانگی اقدام کند.
«ملکه» روایت یکی از آخرین دیدهبانهای پالایشگاه آبادان در اواخر جنگ است و از برخی نگاهها، شباهتهایی به فیلم «برج مینو» ساخته ابراهیم حاتمی کیاست و البته از منظرهای دیگر، اثری مستقل و بسیار متفاوت در تاریخ سینمای ایران است. بر پایه داستان این فیلم، سیاوش (میلاد کی مرام) به دور از چشم دیگران، دیدگاهی (موقعیت دیدهبانی) را پیدا کرده که بر همه مسیرهای پیش روی سربازان عراقی مشرف است. او در این دیدگاه، با جمشید (مصطفی زمانی) روح دیدهبان قبلی روبهرو و چالش اصلی فیلم از اینجا آغاز میشود. جنگ چیست؟ تا چه زمانی باید جنگید؟ چرا باید یک انسان دیگر را کشت؟ همین پرسشها و نگاه خاکستری فیلم، باعث شد با این فیلم برخورد درستی نشود.
در «ملکه» جنگ به جای رنگی یا سیاه و سفید نشان دادن، خاکستری به تصویر کشیده شده اما ظاهراً همچنان در سینمای ایران باید سیاه و سفید فیلم ساخت و در غیر این صورت نباید به سراغ جنگ رفت؛ تصویری که یادآور آثار زنده یاد رسول ملاقلیپور به ویژه «قارچ سمی»، «ارتفاع پست» ابراهیم حاتمیکیا است و البته بر هیچکس پوشیده نیست با ابراهیم حاتمیکیا برای همین ارتفاع پست چه کردند و حتی یادآوری حملاتی که به آثار ملاقلیپور شد، تلخ است.
«ملکه» که در گیشه مهجور واقع شد، حال دیده میشودو مردم با اثری جدی در حوزه دفاع مقدس روبهرو خواهند شد که در همه جزئیاتش، حرفهایگری به چشم میآید، آنچنان که در آثار سه سال گذشته بدین شکل برجسته و حقوق از دست رفتهاش یادآوری میشود. ای کاش آنهایی که این اثر را قربانی کردند و حتی مانع از اکرانش در دانشگاهها شدند، روزی پاسخگوی رفتارشان باشند و دستکم سینمای دفاع مقدس را به حال خود بگذارند.