در سالگرد راهپیمایی نه دی، بیشتر روزنامههای اصولگرا سرمقاله خود را به این مساله اختصاص دادهاند. ادامه اختلافات مجلس، دولت و دستگاههای نظارتی در باره ادعای برداشت غیرقانونی دولت از صندوق توسعه ملی و نگرانی یک روزنامه اصلاحطلب از تکرار عبارت برانداز در مورد اصلاحطلبان دیگر مطالب مهم روزنامههای سهشنبه است.
چرا راستهای سنتی هم اصلاحطلبان را برانداز مینامند؟
اعتماد در گزارشی با عنوان «عبور راست سنتي از مرام پيشينيان» و در پاسخ به این پرسش که «آيا ادبيات اصولگرايان نسبت به اصلاح طلبان تغيير كرده است؟» نوشته: آيا بايد موضع گيري هاي اخير اصولگرايان را مناسبتي دانست و از كنار آن عبور كرد يا بايد اين اظهارات را فصل تازه يي از تقابل و تخريب اصلاح طلبان دانست؟
اين روزها اصولگرايان پررنگ تر از هميشه سياست يكي به ميخ و يكي به نعل را در پيش گرفته اند. از يك سو اظهار مي كنند اصلاح طلبان را برانداز نمي دانند و از سوي ديگر چنان تعريف محدودي از دايره اصلاح طلبي ارايه مي كنند كه حتي سيد محمد خاتمي كه نماد تام و تمام اصلاحات در ايران است، هم در آن دايره نمي گنجد!
اگر سلسله اظهارنظرات اصولگرايان در روزهاي اخير را مورد بررسي قرار دهيم، مي بينيم كه اين نوع موضع گيري با سخنان بادامچيان، قائم مقام دبيركل حزب موتلفه كليد خورد. او در گفت وگو با خبرگزاري مهر صراحتا اظهار كرد: اصلاح طلبي و اصلاحات يك جريان است كه قطعا با جريان صحيح انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و اصل ولايت فقيه و خط امام خميني(ره) انطباق ندارد.
اين سخن عجيب از سوي يكي از كهنه كار ترين فعالين سياسي جريان راست كه اتفاقا وابستگي سياسي به طيف سنتي اين جريان دارد عجيب و حاكي از آغاز يك پروژه بود. پروژه يي كه با اظهارات نبي حبيبي، دبيركل حزب موتلفه ادامه يافت: خاتمي به جاي آنكه در پس پرده صحبت كند بايد در يك اظهارنظر رسمي و انتشار بيانيه از فتنه گران اعلام برائت كند اما خاتمي و دوستانش تاكنون اين كار را انجام نداده اند: بنابراين اين اظهارات نمي تواند لكه ننگ فتنه گري را از دامان اصلاح طلبان پاك كند.
اظهارات نبي حبيبي فاز بعدي اين پروژه بود كه حكايت از تحت فشار قراردادن رهبران اصلاح طلب بود. اگر چه اين خود جاي سوال دارد كه چگونه از يك تشكل با سابقه و محترم اصولگرا نظير موتلفه دبيركلش اعلام مي كند تمام اصلاح طلبان را برانداز نمي داند، اما قائم مقام وي كل جريان اصلاحات را بر خلاف آرمان ها و مواضع امام و انقلاب مي داند.
اما اگر از اين تناقض عبور كنيم به سرمقاله سيد كاظم انبارلويي، سردبير روزنامه رسالت مي رسيم كه از قضا او هم در طيف بندي هاي اصولگرا به سنتي ها نزديك تر از امثال جبهه پايداري ارزيابي مي شود. انبارلويي در سرمقاله يي كه روزنامه رسالت به چاپ رساند مانند بادامچيان اصلاح طلبان را برانداز معرفي كرد اما در گفت وگوي روز گذشته خود با پايگاه خبري حزب نداي ايرانيان تلاش كرد تا مواضع خود را به دبيركل موتلفه نزديك كند. او گفت كه ۱۸ تير ۷۸ و حوادث سال ۸۸ باعث شده تا اصلاح طلبان را برانداز بداند و افزود: برخي اصلاح طلبان به دنبال اصلاح طلبي و بهبود خواهي نبودند. بلكه به دنبال براندازي بودند. واقعا همه اصلاح طلبان برانداز نيستند. منظور من همه اصلاح طلبان و گفتمان اصلاح طلبي نبود.
اما وقتي از او خواسته مي شود سندي براي ادعاي براندازي اصلاح طلبان ارايه كند، مي گويد: راديو امريكا و بي بي سي مرتبا از اين اقدامات آنها حمايت مي كردند. برنامه هاي ۲۴ ساعته بي بي سي و راديو امريكا گوياي اين بود كه چه نيت هايي پشت اين قضيه قرار داشت. امپرياليسم رسانه يي غرب تمام قد پشت اين قضيه و آن افراد ايستاده بود. هم اكنون هم نه آنها از بحث هاي خود كوتاه مي آيند و نه امپرياليسم رسانه يي غرب حمايتش را از آنها برمي دارد. ما در كارنامه اصلاح طلبي، نشانه هاي فساد، وابستگي و ضد انقلاب بودن را شاهد هستيم.
پس از اين اظهارات است كه انبارلويي صراحتا خواسته اصولگرايان را از اصلاح طلبان عنوان مي كند و به تعيين تكليف براي اين جريان ريشه دار مي پردازد: چرا اصلاح طلبان در مقابل اظهارات آنها موضع گيري نكردند و نايستادند؟ همراه شدن و سكوت اصلاح طلبان اگر براندازي نيست پس چيست؟
با اين حال به نظر مي رسد اصولگرايان به اين هم راضي نمي شوند و بنا را بر اعمال فشار به شخص سيد محمد خاتمي مي گذارند تا با ادعاي خود ثابت كنند او نيز نه يك مصلح خيرخواه براي نظام جمهوري اسلامي بلكه يك برانداز تمام عيار است.
اين شكل تازه رفتاري از سوي اصولگراياني كه پيشتر به معتدلين اين جريان نزديك بودند اگر چه ممكن است مقطعي و مناسبتي باشد اما به نظر مي رسد پس از كوچ چهره هاي قديمي و ريش سفيد اين جريان به ديار باقي، در صورتي كه اين شيوه دستوركار جديدي از سوي جريان راست سنتي عنوان شود بايد با دقت بيشتري آن را رصد كرد چرا كه حاوي يك پيام روشن است: «عبور راست سنتي از اعتدال به سمت تندروي».
ادامه اختلافات در باره ادعای برداشت غیرقانونی دولت از صندوق توسعه ملی
وطن امروز روزنامه منتقد دولت در مطلبی با عنوان «اسناد برداشت غیرقانونی رونمایی شد» نوشته: با وجود تهدید معاون اول رئیسجمهور و هیات دولت مبنی بر پیگرد قانونی منتشرکنندگان خبر برداشت غیرقانونی دولت از صندوق توسعه ملی، دیروز دادستان دیوان محاسبات اقدام به ارائه اسناد این برداشت غیرقانونی کرد. فیاض شجاعی در نشست خبری تاکید کرد: قرار بود طلب صندوق توسعه ملی از محل وصولیهای بانک مرکزی از طلبهای شرکت نیکو و شرکت اماراتی خریدار نفت وصول شود اما تاکنون این وصول انجام نشده است و دولت با اصلاح این سند، طلب صندوق توسعه را از منابع ارزی بانک مرکزی تسویه کرد. فیاض شجاعی اظهار داشت: ما قصد نداشتیم این موضوع را قبل از اینکه به قطعیت برسد، رسانهای کنیم اما در مقطع کنونی هم اهالی رسانه و هم افکارعمومی منتظرند تا این موضوع شفاف شود و متوجه شوند که بالاخره اظهارات دولت صحت دارد یا دستگاههای نظارتی و مجلس. دیوان جایگاه نظارتی در حوزههای مالی دارد و خود را ناظر میداند و رسیدگیهایش متکی بر علم، یقین، اسناد و دوری از هرگونه سیاسیکاری و پرهیز از ارتکا به ظن، گمان و شایعه است. وی تاکید کرد: مطالبی که درباره برداشت 1/4 میلیارد دلاری اعلام میکنیم متکی بر اسناد است نه براساس شایعه، ظن و گمان. دادستان دیوان محاسبات اظهار داشت: در راستای رسیدگی به اجرای قانون بودجه سال 92 و عملکرد و فعالیتهای مالی بانک مرکزی و صندوق توسعه ملی حسابرسان ما متوجه یک سند مالی مورخ 26/12/92 شدند که مبین برداشت مبلغ 4 میلیارد و 105 میلیون و 419 هزار و 136 دلار بود. وی تصریح کرد: با توجه به احکام مقرر در بند 2 قانون بودجه سال 92 هرگونه استفاده از ذخایر ارزی بانک مرکزی و صندوق توسعه ملی برای تامین نیازهای بودجه به هر شکل ممنوع است که محتوای سند مکشوفه با حکم مقرر در این بند مغایر بود. دادستان دیوان محاسبات ادامه داد: ما موضوع را به مسؤولان بانک مرکزی منعکس کردیم که این سند مغایر با حکم قانون بودجه است. شجاعی اظهار داشت: همزمان با ورود دیوان محاسبات بانک مرکزی سند معکوسی را صادر کرد یعنی سندی را که محل برداشت از صندوق توسعه ملی بود اصلاح شد و برداشت از منابع ارزی بانک مرکزی به امضای معاونت ارزی بانک مرکزی انجام شد. دادستان دیوان محاسبات با تاکید بر اینکه اصل برداشت از صندوق توسعه ملی مستند به اسناد محرز است، گفت: اقدام بعدی بانک مرکزی برای اصلاح این سند مفهومی نداشت چون این برداشت انجام شده بود. فیاضشجاعی گفت: براساس قانون بودجه هر وجهی که از صادرات نفت حاصل شود باید تسهیم شود؛ بر این اساس 5/14 درصد سهم شرکت ملی نفت، 2 درصد عیدانه، 26 درصد سهم صندوق توسعه ملی و 5/57 درصد سهم ردیفهای درآمدی خزانه است. وی ادامه داد: بر این اساس برداشت از صندوق توسعه ملی انجام شده، سهمبندی صورت گرفت و سهم 5/57 درصدی ردیفهای درآمدی خزانه به صورت ریالی پرداخت شد.
شجاعی اظهار داشت: قرار بود طلب صندوق از محل وصولیهای بانک مرکزی از بدهیهای شرکت نیکو و شرکت اماراتی به بانک مرکزی پرداخت شود اما تاکنون این طلب وصول نشده و بدهی شرکت نیکو بابت صادرات نفت و میعانات گازی به بانک مرکزی پرداخت نشده است. وی گفت: با اصلاح این سند دولت طلب صندوق توسعه را از منابع ارزی بانک مرکزی تسویه کرد و طلب دولت از شرکت نیکو و شرکت اماراتی به بانک مرکزی منتقل شد و در حال حاضر شرکت اماراتی بدهکار بانک مرکزی است.
در مقابل روزنامه دولتی ایران، نامه رسمی رئیس سازمان بازرسی به سران 3 قوه را «مهر ابطال بر ادعای 4 میلیارد دلاری» خوانده و نوشته: یک روز پس از آنکه محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت در واکنش به مدعیان برداشت دولت از صندوق توسعه ملی، از آنان خواست مدارک خود را عرضه کنند تا نادرستی حرف آنان اثبات شود. دیروز مقامهای سرشناس نهادهای نظارتی کشور وارد این ماجرا شده و صراحتاً از دروغ بودن ادعای برداشت 4 میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی سخن گفتند.
پاسخ قاطع رئیس سازمان بازرسی را باید فصل الخطاب این کشمکش به حساب آورد. ناصر سراج رئیس سازمان بازرسی کل کشور که خود ریاست هیأت نظارت بر صندوق توسعه ملی را نیز برعهده دارد، آب پاکی را روی دست مخالفان ریخت. او در جلسه ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی تأکید کرد: «بنده به عنوان رئیس هیأت نظارت بر صندوق توسعه ملی تأکید میکنم که هیچ برداشتی از صندوق صورت نگرفته و صندوق حتی یک دلار هم کسری ندارد و این موضوع را طی نامهای به سران قوا نیز اعلام کرده ام.» به نظر میرسد نامه سراج که خطاب به سران قوا نوشته شده است، زمینه ساز موضعگیری جدید اعضای هیأت دولت شده است، آنجا که معاون اول رئیس جمهوری در جلسه هیأت وزیران از پیگرد قانونی اشاعه دهندگان این ادعای کذب خبر داد.
روزنامههای اصولگرا و نهم دی
رسالت در باره «ماهيت فتنه 88» نوشته: فتنه سال 88 يك نقطه عطف در نبرد نرم دشمن عليه ملت ما بود. طي 8 ماه آشوب و اغتشاش، حوادثي به وجود آمد كه صدها كتاب در مورد آن در داخل و خارج كشور نوشته شده است. هزاران گزارش صوتي و تصويري در رسانههاي غربي و فضاي مجازي وجود دارد تا از نزديك ماهيت اين حادثه مورد بررسي و مداقه قرار گيرد. اسناد مشهود اين توطئه به قدري گوياست كه نيازي به اسناد غيرمشهود براي اثبات ادعاها نيست. ما در انتخابات دوره دهم رياستجمهوري با يك ضلع رقيب روبهرو نيستيم. اگر دقيق بخواهيم نگاه كنيم با يك "جنبش" روبهرو هستيم.
شناسايي رهبران اين جنبش در داخل و خارج، واكاوي شعارهاي آنان، تحليل سازماندهي و تقسيم كار آنها، ارتباط آنها با سرويسهاي بيگانه و بالاخره بررسي اهداف آنها كمك ميكند پس از 5 سال تصوير روشنتري از فتنه سال 88 داشته باشيم؛
1- فتنه، كودتا عليه راي ملت بود
هنوز رايگيري پايان نيافته بود و مردم در تهران و برخي شهرهاي بزرگ در پاي صندوقهاي راي بودند كه آقاي موسوي طي مصاحبهاي با خبرنگاران داخلي و خارجي، خود را پيروز انتخابات معرفي كرد. با اعلام نتايج انتخابات، "دروغ تقلب" رمز فرمان آشوب شد و كشور را هشت ماه دچار تلاطم اردوكشيهاي خياباني كرد.
آشوب براي غلبه بر حريف نبود. بازخواني شعارهاي شورشهاي خياباني نشان ميدهد آنها اسلاميت و جمهوريت نظام را هدف قرار دادهاند. لذا فتنه 88 ضربه توامان به جمهوريت و اسلاميت نظام بود.
2- فتنه يك همگرايي تمامعيار با اهداف دشمنان اسلام بود
هر كسي كه مشروح اظهارات دادگاه فتنه 88 در مورد محاكمه جاسوسان و وابستگان به سفارتخانهها را دنبال كرده باشد، ميتواند جرم مشهود آنها را در كف خيابان هم ببيند. در حقيقت ميتوان گفت فتنه، دعوت از بيگانگان براي براندازي نظام بود. بيبيسي و راديو آمريكا سنگ تمام گذاشتند و اخبار بيرون روي موسوي و كروبي از خيمه انقلاب را به روز منتشر ميكردند.
3- فتنه، رونمايي از همكاري منافقين، ماركسيستها، سلطنتطلبها و بهائيها با سران فتنه بود
شمار زيادي از منافقين و بهائيها و سلطنتطلبها در آشوبهاي خياباني در حين ارتكاب جرم آتش زدن اموال عمومي و خصوصي و قتل و غارت دستگير شدند. آنها در محاكمات علني به جرم خود اعتراف كردند. آنان كه مجالي در خارج از كشور داشتند، با بيبيسي و راديو آمريكا و شبكههاي امپرياليستي و صهيونيستي رسانههاي دشمن هر روز مصاحبه داشتند و عليه نظام و مردم، هتاكي و اهانت ميكردند.
4- خسارتهاي مادي فتنه88
برآورد خسارتهاي مادي فتنه 324 هزار ميليارد تومان است كه ميتوانست دو ميليون و 162 هزار فرصت شغلي پديد آورد.
- فتنه سرمايهگذاري خارجي را به خطر انداخت.
- در ايجاد رابطه اقتصادي با دنيا اخلال ايجاد كرد.
- از همه مهمتر تحريمها را تشديد كرد كه نميتوان خسارات آن را احصا نمود.
5- سازمان فتنه و رجال سياسي سبز
فتنه سال 88 از روي انقلابات رنگي در جهان كه توسط سيا مديريت ميشود، كپيبرداري شده بود. رنگ سبز، رنگي بود كه اين جنبش را فارغ از هر طرز تفكري در كنار هم قرار ميداد. وقتي منافقين، سلطنتطلبها و بهائيان در كنار حزب مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب و مجمع روحانيون مبارز براي اتصال به هم از اين رنگ استفاده ميكردند، خود به خود در يك سازمان به نام "فتنه" در كنار هم قرار ميگرفتند. مجمع روحانيون مبارز روز 30خرداد 88 رسما اعلام راهپيمايي به عنوان اعتراض به نتايج انتخابات كرد. اين روز درست همان روزي بود كه منافقين با نظام در زمان امام(ره) اعلام جنگ مسلحانه كرده بودند. آنها زماني متوجه خبط خود شدند كه ديگر دير شده بود. در هيچ مقطعي از آشوب، موسوي و كروبي حاضر نشدند مرز خود را با ضدانقلاب و سرويسهاي اطلاعاتي دشمن مشخص كنند و از آنها تبري جويند. آنها برعكس مشتاق اين پيوند نانوشته بودند و عملا از فتنهگريها و آشوبآفريني خط نفاق و كفر و الحاد سود ميبردند بدون اينكه بخواهند هزينهاي پرداخت كنند.
کیهان نیز در یادداشت روز خود، نهم دی را «روز جمهور» نامیده و نوشته: رویداد روز 9 دی 1388 پاسخ متقارن و متناسب انقلاب اسلامی به طرح انقلاب مخملی در ایران است. در این روز دو مدعا به هم رسیدند و در ترازوی واقعیت نهاده شدند. آمریکا و غرب تا آن زمان انقلابهای مخملی و رنگی متعددی را در کشورهایی مانند اوکراین، گرجستان، قرقیزستان، لبنان و...- با شدت و ضعفها و تشابه و تمایزهایی- به پیش برده بودند. رسانههای غرب با اتفاقات تلخی که قبل از انتخابات 22 خرداد 88 تدارک شد و بعد از آن به مدت 8 ماه تداوم پیدا کرد، این انگاره از پیش مهیا را برساختند که جنبش تازهای در مقابل انقلاب اسلامی پدید آمده و حاکی از دگرگونی اعتقادی ملت ایران است. همان سال نشریه اکونومیست با بررسی رفتار یکی از سران فتنه و حامیان وی نوشت «او قصد دارد بنیانهای انقلاب اسلامی را به چالش بکشد.»
محسن کوهکن عضو کميسيون امنيت ملي در مجلس هشتم نیز در باره « ضرورت تبيين زواياي حماسه 9 دي» در روزنامه خراسان نوشته: روز ۹ دي به معني واقعي حکم اجابت دعاهاي مقام معظم رهبري براي استقلال و سربلندي کشور بود. معنا و مفهوم کلمه فتنه اين است که حق و باطل را در هم مي آميزد و تشخيص حق از باطل براي مردم عادي و حتي براي کساني که بعضاً مدعي هستند بسيار سخت مي شود و تصميم گيري را سخت تر مي کند و امکان دارد که از اين ماجرا موفق بيرون نيايند. حرکت مردم در روز ۹ دي دست رد زدن به سينه وابستگي و کساني بود که در مقابل استقلال و جمهوريت و اسلاميت کشور ايستاده بودند. بايد جريان فتنه ۸۸ را در ابعاد مختلف هم چنين از زواياي پشت پرده آن براي مردم و اقشار مختلف به خصوص براي جوانان و نوجوانان روشن و ادله خود را ارائه بدهيم. به نظرم اين يک امر ضروري است. اکتفا کردن به محکوم کردن آن اقدامات کافي نيست و بايد مردم، جوانان و نوجوانان را از زوايا و مسائل مختلف فتنه ۸۸ مطلع و آگاه کنيم. ملت بايد بدانند که چرا و به چه دليل فتنه ۸۸ رخ داد تا کشور در مقابل اقدامات و توطئه هاي احتمالي دشمنان خارجي و نادانان داخلي بيمه شود.اين به معناي نفي محکوم کردن فتنه ۸۸ نيست بلکه تأکيد بر تبيين تفهيم آن براي مردم است. در اين راستا يکي از مواردي که بايد در اين فضا به آن پرداخت شفاف کردن ضررها و زيان هايي است که کشور و منافع ملي از قبال اين قانون شکني ها متحمل شد .
يدالله جواني نیز در بخشهایی از سرمقاله روزنامه جوان با عنوان « 9 دي يومالله اكبر» نوشته: فتنه 88 سه بازيگر اصلي دارد؛ نظام سلطه و متحدانش، جريان ضدانقلاب داخل و خارج كشور و جرياني كه با عبارتهايي چون «تجديدنظرطلبان»، «استحاله شدهها»، «ريزشهاي انقلاب» و «انقلابيون فرسوده و پشيمان از مبارزه» قابل توصيف هستند. در اين صحنه بسيار پيچيده، طراح اصلي نظامي سلطه است و افراد جريان سوم، خواسته و ناخواسته، آگاهانه يا ناآگاهانه در پيوند با دشمنان اسلام و انقلاب و همچنين جريان ضدانقلاب روي نظام شمشير كشيده و با ادعاي دروغين «تقلب»، مردم را براي مقابله با نظام، به صحنه فرا ميخوانند. نقشآفريني جريان سوم دراين توطئه بزرگ، به توطئه ماهيت فتنه داد.
بازيگري موسوي، خاتمي و كروبي با سوابقي روشن در انقلاب و اداره كشور از يك طرف و همراه شدن احزاب و گروههايي چون مجمع روحانيون مبارز، سازمان مجاهدين، حزب مشاركت و كارگزاران با اين افراد از طرف ديگر در پازل دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام اسلامي، تشخيص توطئه را براي عدهاي دشوار ساخت. سكوت برخي از خواص و سخنان مبهم و دوپهلوي برخي ديگر از آنان، امر را بر بخشي از جامعه مشتبه نمود. مردم ايران با نفاق پيچيدهاي در سال 88 مواجه شدند؛ نفاقي كه نمونههايش در تاريخ اندك است.
براي پديد آمدن چنين نفاقي در جامعه انقلابي ايران، دو نيروي شيطاني دست در دست يكديگر نهاده و ساليان متمادي كار كردند. شيطان بزرگ، امريكا و ايادياش از يك طرف و شيطان دروني هر انسان از طرف ديگر، كار را به جايي رساندند كه با نفوذ روي انسانهاي ضعيف الايمان قدرتطلب، از افراد با سابقه خدمت، افراد خائن به انقلاب، نظام اسلامي و ملت درست كردند و اين خائنهاي دست پرورده دو شيطان درون و برون، با رويكردي منافقانه، فتنه 88 را در يك پيوند نانوشته با دشمنان خارجي پديد آورده و تأمل در اعترافات عطريانفر، عضو برجسته كارگزاران در دادگاه حوادث پس از انتخابات مبني بر اينكه آنان به يك نفاق سازماني مبتلا شده بودند از يك طرف و اعترافات عضو ديگر كارگزاران يعني آقايي مبني بر پديد آمدن يك انحراف فكري از 10 يا 11 سال قبل در جريان مدعي اصلاحات از طرف ديگر، اهداف فتنه و فتنهگران را آشكار ميسازد.