مبارزه با فساد در روزنامههای امروز شکل طنزآمیزی به خود گرفته است. روزنامههای اصولگرا پنج پرونده فساد جناح مقابل را ذیل خبر جلسه دیروز خود برجسته کردهاند و اشاره خاصی به نامه رحیمی نکردهاند. در مقابل، روزنامههای اصلاحطلب نامه رحیمی را تیتر یک کردهاند. حذف یارانه پرمصرفها به جای پردرآمدها و مذاکرات هستهای، دیگر مطالب مهم روزنامههای امروز است.
روزنامههای اصولگرا پنج پرونده
را در برابر نامه رحیمی قرار دادند
روزنامههای اصولگرا در حاشیه خبر نشست خبری با حضور نادران، توکلی و زاکانی پنج پرونده فساد را مورد توجه قرار دادهاند. جوان در بخشهایی از مطلبی با تیتر
«مطالبه حکم فسادکرسنت و مهدی هاشمی» نوشته است: علیرضا زاکانی با تأکید بر اینکه موضوع محاکمه آقای رحیمی مسأله امیدآفرینی در جامعه بود، افزود: عناصر فاسد دیگری نیز هستند که فسادشان قابلمقایسه با فساد آقای رحیمی نیست و اسناد این فسادها در دست ما نمایندگان مجلس هست. بنده عرضم این است که دستگاه قضایی در رابطه با پرونده کسانی که فساد قابل توجهی دارند باید به همین شکل ورود کند.
زاکانی خاطرنشان کرد: کسانی که در موضوع کرسنت ۸۵۰ هزار دلار رشوه گرفتهاند، امروز به عنوان واردکننده بنزین شناخته میشوند و مدال میگیرند و زمانی که الحاقیه ۶ کرسنت در سال ۸۴ امضا شد، هرچند ما اعتراض کردیم، اما همان اشخاص امروز مسئولیت گرفتهاند و تصمیماتی میگیرند که پنج سال دیگر معلوم میشود چه اتفاقی افتاده است. متأسفانه کسانی که پروندهشان ننگ است برای نظام اسلامی، امروز مسئولیت میگیرند.
بخش دوم این نشست به پرسش و پاسخ رسانههای مختلف از سه نماینده مجلس فعال در عرصه مبارزه با مفاسد اقتصادی اختصاص یافت.
علیرضا زاکانی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در ادامه این نشست در پاسخ به سؤالی مبنی بر چگونگی وضعیت تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد و اخذ مدرک محمدرضا رحیمی از این دانشگاه اظهار داشت: تحقیق و تفحص از مراکز آموزش عالی و دانشگاه آزاد در دو نوبت انجام گرفت که تحقیق و تفحص اول در سال ۸۴ تا ۸۵ انجام شد که همه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را شامل میشد و به ۱۵۷۰ مورد رسید و در ۹ تیپ مختلف دستهبندی شد که یک تیپ آن دانشگاه آزاد بود.
وی ادامه داد: در مورد دانشگاه آزاد ۹۰ هزار صفحه گزارش و ۱۳ جلد خروجی گزارش استخراج شد و مجموع این گزارشها ۴۳ جلد بود که در نهایت در یک جلد مکتوب شد اما به هر تقدیر رئیس کمیسیون وقت اجازه نداد تا این مسأله از کمیسیون عبور کند، بنابراین موضوع در کمیسیون مطرح نشد و البته آقای توکلی تذکر داد که ریاست کمیسیون برادر زن آقای جاسبی بود. زاکانی با اشاره به شبههای که در مورد مدرک تحصیلی محمدرضا رحیمی وجود داشت، تأکید کرد: راجع به مدرک آقای رحیمی و اعتراضی که به آن وارد بود، از گذشته جلسهای با آقای نادران و توکلی و مرحوم آقای کردان برگزار شد و بنده راجع به مدرک تحصیلی او سؤال کردم و ایشان توضیحاتی را ارائه و بیان کرد که در مورد موضوع مدرک آکسفورد دو مورد وجود دارد که یکی مربوط به من (کردان) و مدرک دیگر نیز به آقای رحیمی داده شد. وی خاطرنشان کرد: این مدارک بر همین مبنا به عنوان مدارک دوقلو در مجلس پیگیری و مشخص شد آن مدرک بیپایه و اساس بود.
زاکانی در پاسخ به سؤال خبرنگاری در رابطه با پرونده کرسنت و نقش مهدی هاشمی گفت: در رابطه با پرونده کرسنت سه شخص مؤثر بودند؛ آقای عباس یزدانپناه، آقای علی ترقیجاه و مهدی هاشمی که در پرونده کرسنت عباس یزدانپناه رابطه مستقیمی با مهدی هاشمی پیدا میکند. در یک جلسه وقتی با شخصی صحبت میکردیم و در رابطه با نقش عباس یزدانپناه بحث میکردیم او گفت، عباس یزدان پناه میتوانست اطلاعات نابی بدهد و گفت من اسناد نابی دارم در رابطه با مسائل نفتی و گازی که پلیس انگلیس در دفتر وی این اسناد را که مربوط به دوره قبلی وزارت آقای زنگنه است، استخراج میکند.
این نماینده مجلس با اشاره به اینکه قبل از انتصاب زنگنه به ما گفتند که درباره پرونده کرسنت صحبت نشود، افزود: آنها گفتند این موضوع باعث سوءاستفاده شرکت کرسنت میشود که ما در پاسخ گفتیم ما فساد موجود در پرونده را میگفتیم که اتفاقاً علیه کرسنت است. از نظر بنده پرونده کرسنت وزن بالایی دارد که باید یک روز با رسانهها در رابطه با ابعاد آن صحبت شود و گفته شود چه کسانی با انجام آن خیانتها چه مدالهایی گرفته و چه مدالهایی در حال گرفتن هستند. به نظر من اتفاقات در حال تکرار است و باید مواظب باشیم که بابک زنجانیها تکرار نشوند.
وی افزود: وقتی اشخاص مؤثر در پرونده کرسنت به امارات رفتند به جای اینکه برای رفتن به سکو از آبهای ایران استفاده کنند، آنها به امارات رفتند و تحت حمایت اماراتیها از راه آبی آنها به این سکوها رفتند. به نظر بنده در راه رسیدگی به پرونده کرسنت موانعی وجود داشت، به طور مثال اسناد این پرونده یک سال و اندی بدون دست خوردن باقی مانده بود و به بهانههای واهی کسی به این پرونده ورود نمیکرد.
همچنین احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در نشست تقدیر از فعالان سیاسی و رسانهای پیشتاز در مبارزه با مفاسد اقتصادی، در پاسخ به سؤالی مبنی بر آخرین وضعیت تبادل رانت واردات ۶۵۰ میلیون یورویی اظهار داشت: دیوان محاسبات قصد تخصیص امتیاز واردات ۶۵۰ میلیون یورویی به تاجر خاص را محرز دانسته و برهمین اساس برخی از مسئولان ذیربط تعلیق شدهاند و همچنین کمیسیون اصل ۹۰ مجلس نیز به صورت مشابه اعلام کرد که تبعیض و رانت در این پرونده محرز است، بنابراین پرونده به شورای رقابت رفت تا طی جلسهای در این مورد تصمیم بگیریم.
در مقابل روزنامههای اصلاحطلب ترجیح دادهاند از این جلسه تنها به مسائل مربوط به اصولگرایان بپردازند. روزنامه دولتی شهروند، بدون اشاره به بخشهای مورد علاقه اصولگرایان، بخشهای دیگر جلسه را در مطلبی با تیتر «احمدینژاد به رغم آگاهی از تخلفات رحیمی او را منصوب کرد» پوشش داده است.
اعتماد نیز در مطلبی با تیتر
«وقتی اصولگرایان به خودشان مدال شجاعت میدهند» نوشته است: ژست فسادستیزی اصولگرایان هنوز ادامه دارد. این بار اصولگرایان برای پیشتاز نشان دادن خود در مبارزه با مفاسد اقتصادی از خود تقدیر کردند. روز گذشته انجمن روزنامه نگاران مسلمان با ریاست سیدنظام الدین موسوی، مدیرعامل خبرگزاری فارس همایش با نام «تقدیر از فعالان سیاسی و رسانهای پیشتاز در مبارزه با مفاسد اقتصادی» برگزار کرد که مهمانانش احمد توکلی، علیرضا زاکانی و الیاس نادران و مدیران عامل خبرگزاریهای اصولگرا بودند. نکته کلیدی تمامی سخنرانان این همایش، درخواست از قوه قضاییه برای رسیدگی به پروندههای دیگر و به خصوص پرونده مهدی هاشمی بود.
همه سخنرانان از مهدی هاشمی سخن گفتند و بیان کردند که اخبار دادگاه فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی را رصد میکنند. از فساد ستیزیشان سخن راندند و دیگر بار، ادعای روزهای اخیرشان را تکرار کردند. تأکید کردند که این اصولگرایان هستند که پیشرو در مبارزه با فسادند. از تلاششان برای مبارزه با مفاسد اقتصادی در گذشته و از برنامههایشان برای مقابله با این مهم در آینده پرده برداری کردند. از تهدید هم سخن گفتند. از زمان اعلام حکم نهایی محمدرضا رحیمی از سوی دادگاه تجدیدنظر در شامگاه روز چهارشنبه تا به امروز، اصولگرایان خود را آماده کردند و حملاتشان را به سوی دولت تدبیر و امید و اصلاح طلبان روانه کردند. از ظهور «بانک زنجانی٢» اعلام خطر کردند بدون آنکه بگویند چرا در زمان دولتهای نهم و دهم اندک تلاشی برای مواخذه از دولت اصولگرای احمدینژاد در جهت مبارزه با فساد نکردند. نگفتند که چرا رحیمی را رییس دیوان محاسبات کردند اما گفتند که این اصلاح طلبان بودند که او را به ریاست دیوان محاسبات مجلس اصولگرا رساندند.
روزنامههای اصلاحطلب همچنین نامه رحیمی به احمدینژاد را به شکلی پررنگ در کانون توجه خود قرار دادهاند. شرق در مطلبی با تیتر
«افشاگری رحیمی علیه احمدینژاد» در این باره نوشته است: حکم صادرشده برای محمدرضا رحیمی همچنان مستعد تولید حواشی غافلگیرکننده جدید است. چنانکه روز گذشته و در حالیکه نادران و توکلی و زاکانی در یک نشست خبری درحال تجلیل شدن به دلیل پیگیری پرونده رحیمی بودند، معاوناول رییس دولت سابق که هنوز برای اجرای حکم به زندان فراخوانده نشده متن طولانی نامه گلایهآمیزش خطاب به احمدینژاد را منتشر کرد. نامهای که در آن رحیمی، خود را قربانی «آبروبریهای احمدینژاد» و «رفیق قدیمی» او معرفی میکند تا بر تلاشها برای متصلدانستن خود با هاشمیرفسنجانی خط بطلان بکشد.
او برای تأکید بر منتسب نبودن به هاشمی حتی ماجرای معروف تراکتورها را هم تکذیب میکند و در ادامه شاید به امید بازگشت به آغوش اصولگرایان، همزمان با فاصلهانداختن بین خود و هاشمی، از احمدینژاد هم فاصله میگیرد و لب به افشاگری علیه او میگشاید. چرخه اعلام برائت اصولگرایان از احمدینژاد و تبریجستن احمدینژاد از جرایم رحیمی حالا با اعلام برائت رحیمی از احمدینژاد تکمیل میشود تا در آستانه اجرای حکم معاوناول دولت دهم، رقابت برائتجستن همه اصولگرایان از یکدیگر وارد مرحلهای جدیتر شود. به این ترتیب، متهمی که حالا با اثبات اتهاماتش در جایگاه مجرمیت قرار گرفته، از موضع مدعیالعموم با رییس سابق خود دردودل میگوید تا مشخص شود که چرا احمدینژاد در واکنش به حکم رحیمی نوشت: «ماه پشت ابر نمیماند».
اعتماد نیز در روایت خود از نامه رحیمی در مطلبی با تیتر
«افشاگری رحیمی علیه احمدینژاد» نوشته: تمام شد؛ نخستین حکم محکومیت پایان عمر اردوگاه سیاسی احمدینژاد را رقم زد. چهار سال پشت محمد رضا رحیمی را خالی نکرد تا برسد به روزی که از جانب معاون اولش «دشمن» خطاب شود. این برای احمدی نژادیها پایانی تراژیک است. برای رقبایش اما آغاز راهی تا بلکه فریادهای شنیده نشده هشت سال خود را به رخ هواداران دیروز احمدینژاد بکشند. احمدینژاد با همان حکم اول جا زد، تمام موجودیت معاون اولش را انکار کرد. انگار نه انگار که او چهار سال پشت تمام اتهامات همین محمدرضا رحیمی ایستاد و او را تا مقام «خط قرمز» کابینهاش بالاکشید. حالادیگر رحیمی به پایان خط رسیده است. باز هم یک نفر از اردوگاه احمدینژاد کم شد. او هشت سال تمام به این کم شدنها عادت داشت. عادت که نه، شاید حتی علاقه داشت.
این بار اما فرق میکند، این بار این کم شدن اجباری است. محمدرضا رحیمی به جایی رسیده که بازگشتی ندارد. احمدینژاد نمیخواهد با او تا آخر خط برود اما رحیمی گویا میخواهد رییس «بیوفا» را با خودش ببرد. احمدینژاد هر چه بود، دوست و دشمن او را در عالم سیاست کسی میدانستند که پشت نیروهای وفادارش میایستد. تنها یک بزنگاه جدی لازم بود تا خطای این فرضیه هم ثابت شود. مثل خیلی از فرضیههای دیگری در مورد او که خطا بودنشان ثابت شد، مثل فسادستیزیاش، مثل... هنوز تصاویر احمدی نژادی که رحیمی او را در دولت دهم، دوشادوش همراهی میکند تازه هستند که معاون اولش او را در نامهای سرگشاده «لجباز» خطاب میکند. حالاهمان جعبه اسرار شده است شیپور افشاگری احمدینژاد.
حالا باید رییس دیروز بایستد تا معاون سابق خطابش کند که بر سر حکم محکومیت «چوب لجبازیها و آبروبریهایگاه و بیگاه» او را میخورد. حالایک «احمدی نژادی» هم درباره وقایع روز استیضاح وزیر کار دولت نهم، رییس آن دولت را خطاب میدهد که «یادتان میآید در ماجرای یکشنبه سیاه چقدر اصرار کردم که نکنید و آبرو نبرید و بگذارید از مجاری قانونی، ماجرا پیگیری شود». رحیمی میگوید که خود در زمانی که قرار بوده معاونت اول احمدینژاد را در دولت دهم در اختیار بگیرد، به او درباره پروندهاش و حواشی آن هشدار داده بوده و با اصرار خود احمدینژاد این سمت را قبول کرده است. احمدی نژای که در نامه روز دوشنبهاش مدعی شده بود در چهار سال دولت نهم از اتهامات محمدرضا رحیمی بیخبر بوده است.
نامه دیروز رحیمی اندک ستونهای لرزان بر جای مانده از اردوگاه احمدینژاد را آنچنان لرزاند که معلوم نیست سقوط آنها به کجاها بکشد و چه اتفاقاتی را در پس خود داشته باشد. حالادیگر خیلی سخت خواهد بود که احمدینژاد و احمدی نژادیها از انتشار روزنامه و جمع و جور کردن هوادارانشان سخن بگویند. تا اینجای کار گویا رحیمی قصد کرده آنها را تا ته همان خطی که قرار است برود، با خود ببرد. چند هفته یا چند ماه دیگر که حکم سعید مرتضوی بیاید، او چه خواهد کرد؟ تکلیف پرونده بابک زنجانی که مشخص شود کار به کجا خواهد رسید؟ آیا پاهای احمدینژاد تاب آن را دارد که در این راه لاجرم با دوستان سابق همراه نشود؟ آیا از اینجای داستان به بعد دل آنها که هنوز گرد او هستند نمیلرزد که فردا همین طور پشت آنها هم خالی شود؟ پایان اردوگاه احمدینژاد از این به بعد صحنههای دیدنی دارد.
حذف یارانه پرمصرفها به جای پردرآمدهاخراسان نوشته است: پاییز و زمستان سال ۹۲، مباحث مربوط به اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها به شدت در فضای کشور مطرح بود. مسئولان دولتی اعتقاد داشتند که منابع هدفمندی یارانهها کسری زیادی دارد به گونهای که دولت در پرداخت یارانه نقدی به عموم مردم نیز با مشکلات زیادی مواجه است و توانایی پرداخت یارانه به بخش تولید را هم ندارد. از سوی دیگر، هم مسئولان دولتی و هم نمایندگان مجلس به درستی از پرداخت یارانه یکسان به افراد کم درآمد و پردرآمد انتقاد میکردند و ادامه این روش را نوعی بیعدالتی در توزیع یارانهها میدانستند. بر همین اساس، مجلس و دولت در جریان تصویب قانون بودجه ۹۳ توافق کردند که فاز دوم هدفمندی یارانهها در این سال توسط دولت با افزایش قیمت حاملهای انرژی و قطع پرداخت یارانه به پردرآمدها اجرایی شود. با اجرای این توافق، کسری بودجه هدفمندی یارانهها از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی و حذف یارانه پردرآمدها از بین میرفت و منابع ـ مصارف هدفمندی یارانهها تراز میشد تا هم توزیع یارانه نقدی به شیوه عادلانه تری صورت گیرد و هم امکان پرداخت یارانه به بخشهایی مانند تولید و سلامت فراهم گردد.
بر همین اساس، دولت از اواخر سال ۹۲ به سراغ شناسایی و حذف پردرآمدها رفت. استراتژی دولت برای انجام این اقدام، تشویق پردرآمدها به انصراف اختیاری از طریق عدم ثبت نام در سامانه اینترنتی هدفمندی و تهدید این افراد به بررسی وضعیت اقتصادی آنها و قطع یارانه نقدی آنها همراه با اخذ جریمه از سوی دولت بود. با این وجود، سیاست تشویقی و تنبیهی دولت به نتیجه نرسید و در عمل سیاست شناسایی و حذف پردرآمدها در سال جاری بینتیجه ماند به نحوی که تعداد دریافت کنندگان یارانه نقدی و میزان پرداختی دولت برای یارانه نقدی در مقایسه با سال ۹۲ کمتر از ۲ درصد کاهش یافت. مهمترین دلیل این موضوع، پیچیدگیهای موجود در تعیین درآمد افراد و ضعف زیرساختهای اطلاعاتی کشور برای انجام این کار بود و پردرآمدها هم به علت اطلاع از همین موضوع، از انصراف داوطلبانه خودداری کرده بودند. ناامیدی دولت برای امکان شناسایی و حذف یارانه پردرآمدها در کوتاه مدت آن قدر زیاد بود که بند مربوط به این موضوع در لایحه بودجه ۹۴، قرار نگرفت.
از سوی دیگر، دولت در اقدامی محتاطانه و با هدف عدم تحریک تورم، نتوانست سقف درآمدی بودجه از محل تغییر قیمت حاملهای انرژی در سال جاری را محقق کند به گونهای که بررسیهای مرکز پژوهشها و کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نشان دهنده کسری ۸ تا ۱۰ هزار میلیارد تومانی بودجه هدفمندی از این محل در سال ۹۳ است. همین موضوع سبب شده است که هم یارانه اختصاصی به تولید همچنان بسیار ناچیز باشد و هم رشد مصرف حاملهای عمده انرژی مانند بنزین، گازوئیل و گاز بخش خانگی حتی برای کوتاه مدت هم متوقف یا نزولی نشود و همچنان صعودی باشد.
اما اخیراً نمایندگان مجلس از پیشنهاد جدیدی برای حل موضوع کسری منابع هدفمندی یارانهها با محوریت حذف یارانه «پرمصرفها» خبر دادهاند که در کمیسیون انرژی مجلس نیز مصوب شده است. این پیشنهاد بر این مبنا قرار دارد که «پردرآمدها» عموماً همان «پرمصرفها» هستند و مصرف انرژی آنها نیز به مراتب آسانتر از درآمدشان قابل اندازه گیری است. بنابراین اگر در اجرای فاز سوم هدفمندی یارانهها، سراغ حذف یارانه پرمصرفها برویم، در عمل یارانه پردرآمدها را هم حذف کردهایم.
بررسی وضعیت مصرف انرژی در دهکهای مختلف درآمدی کشور نشان میدهد که دهکهای پردرآمد بیش از دهکهای کم درآمد انرژی مصرف میکنند. به عبارت دیگر، مشترکین پرمصرف عموماً همان پردرآمدها هستند. اطلاعات مرکز آمار کشور نیز موید همین موضوع است که سهم دهکهای پردرآمد در مصرف حاملهای انرژی به مراتب بیشتر از دهکهای کم درآمد است. در حالی که سهم منطقی مصرف هر دهک از مصرف هر حامل انرژی ۱۰ درصد است، دهکهای بالا بیش از سهم خود مصرف میکنند به نحوی که این میزان برای دهک دهم درآمدی کشور ۱۸. ۵ درصد است ولی دهکهای پایین کمتر از سهم خود مصرف میکنند؛ به نحوی که این میزان برای دهک اول درآمدی کشور تنها ۴. ۶۹ درصد است. از آنجایی که قیمت حاملهای انرژی در کشور یارانهای است، مصرف بیشتر مشترکین پرمصرف، به معنای استفاده بیشتر پردرآمدها از یارانه است و این امر بیعدالتی را در جامعه تشدید میکند.
بنابراین در صورت تصویب نهایی سیاست پیشنهادی برای حذف یارانه پرمصرفها در مجلس و اجرایی شدن آن توسط دولت در سال ۹۴، جلوی مصرف بیرویه و خارج از الگوی پرمصرفها گرفته میشود و کسری منابع هدفمندی یارانهها نیز جبران میشود. این سیاست میتواند مشکل اجرای فازهای بعدی هدفمندی یارانهها را از دو منظر مدیریت مصرف انرژی و تأمین بودجه هدفمندی برطرف کند.
مخالفت سخت شدامیر موسوی در مطلبی برای روزنامه آرمان با تیتر
«مخالفت سخت شد» نوشته: اظهارات اخیر مقامات ایالاتمتحده آمریکا در قبال ایران با نوعی نرمش همراه بوده است. درمجموع میتوان گفت کرکسهای واشنگتن در حال عقبنشینی هستند؛ و کسانی که در آمریکا برای به توافق رسیدن با ایران تلاش میکنند از مخالفین توافق با ایران جلو افتادهاند و تا حدودی توانستهاند با مخالفان توافق مقابله کنند. این تغییر موضع در آمریکا دو علت میتواند داشته باشد: علت اول اینکه برخورد همهجانبه و محکم مسئولان جمهوری اسلامی در مقابل زیادهخواهی و تهدیدات غیرمنطقی آمریکا ازجمله اظهارات مقام معظم رهبری و صحبتهای اخیر دکتر ظریف در داووس نشان میدهد یک وحدت رویه در میان مسئولان جمهوری اسلامی ایران برای احقاق حقوق مردم وجود دارد و این اصرار و محکمکاری مسئولان ایران در تغییر موضع غرب مؤثر بود. همین که مجلس اعلام کرد بهمحض اینکه کنگره آمریکا تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کند عکسالعمل نشان خواهد داد و مقرراتی را به تصویب خواهد رساند که به دولت اجازه میدهد غنیسازی را در سطوح بالاتر ادامه بدهد در تغییر موضع کنگره آمریکا موثر بود.
علت دوم مربوط به تحولاتی است که در منطقه به وجود آمده است. شرایط رژیم صهیونیستی بهشدت متزلزل و شرایط عربستان سعودی بعد از مرگ پادشاه این کشور دچار تحولاتی شده است. اتفاقات شگرفی در منطقه در حال شکلگیری است و میتوان اعلام کرد که شرایط به نفع مخالفان ایران نیست. درعربستان پادشاه ضعیفی به تخت نشسته و اختلافات جدیدی در میان نوادگان «سعود» به وجود آمده است و از طرفی سعود الفیصل سخت بیمار است و غیبت وی هم باعث عدم کارایی او شده است چراکه تحرک وی همواره علت اختلافات ایران و غرب بهویژه آمریکا بوده است. عربستان به دلایل داخلی و همچنین بیماری سعود الفیصل دیگر قدرت چانهزنی قبلی را ندارد.
رژیم صهیونیستی تحت فشار حزبالله توان تحرک در عرصه دیپلماتیک را ندارد و در مجموع میتوان گفت شرایط به شکلی در حال جلو رفتن است که دیگر کسی جرئت مخالفت با توافق را بهصورت علنی ندارد و شرایط به نفع حصول توافق در حال جلو رفتن است. همچنین باید دقت کرد فرصت برای دو طرف به سرعت در حال گذر است. حتی دشمنان توافق بهخوبی میدانند در صورت عدم حصول توافق، ایران برگهای برنده بسیاری دارد که مهمترین برگ برنده ایران عدم نگرانی از تحریمهاست و این مورد در ادبیات مسئولان ایران بهخوبی نمایان است چراکه تهدید غرب تنها تحریم است و اگر در سطح بالا بخواهد علیه ایران اقدام نظامی صورت دهد این عمل ریسک بالایی دارد و غرب میداند برخورد با ایران در منطقه برایش بسیار گران تمام میشود.
لذا غرب جایگزینی برای عدمتوافق ندارد یعنی یا باید توافق خوب صورت گیرد یا اینکه با عدمتوافق غرب وارد یک تونل تاریک درباره ایران شود که عواقب آن برای غرب بههیچوجه مشخص نیست. توافق، تضمینکننده حقوق همه از جمله ملت ایران است. توافق میتواند رفع کننده هرگونه نگرانی باشد به این دلیل که اگر توافق صورت گیرد، یک تضامن خوب میان ایران و آژانس از نظر فنی صورت خواهد گرفت درنتیجه این توافق میتواند از نظر فنی یک آرامش نسبی در منطقه و جهان ایجاد کند. البته نباید منطق تیم مذاکرهکننده ایرانی را کماهمیت دانست. این منطق موردپسند جهانیان است و هیچکس نمیتواند آن را درک نکند. اظهارات مقامات آمریکایی، فرانسوی و آلمانی نشان میدهد که غرب تسلیم منطق مستحکم و بسیار منطقی ایران شده است لذا مخالفت با این منطق بسیار سخت است و کسی نمیتواند با رویه ایران مخالفت کند. اگر کسی مخالفتی با منطق جمهوری اسلامی ایران انجام دهد با تعقل و اعتدال مخالفت کرده است و تدابیر تیم مذاکرهکننده ایران کار را برای دشمنان جمهوری اسلامی ایران سخت کرده است.
دنیای اقتصاد نیز یادداشتی از موسویان مذاکرهکننده پیشین هستهای را با تیتر
«۷ راهبرد اشتباه آمریکا در دیپلماسی با ایران» منتشر کرده که در آن آمده: معاون پیشین سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی ایران تأکید کرد مواضع و گفتار اکثر سیاستمداران آمریکا در مورد ایران براساس زبان تحقیر بوده است. سیدحسین موسویان در اجتماع فرهیختگان ایالت مین آمریکا دلایل شکست دیپلماسی آمریکا در بهبود روابط با ایران طی ۳۵ سال اخیر را تشریح کرد. این نشست توسط «فوروم کرانه میانی آمریکا در سیاست خارجی» و با حضور بیش از ۲۰۰ نفر از فرهیختگان آمریکا برگزار شد. موسویان ایرادهای راهبردی آمریکا در مورد ایران را که منجر به شکست دیپلماسی واشنگتن در بهبود روابط با ایران شده، به شرح زیر معرفی کرد.
۱) استراتژی متحدسازی آمریکا: اساس استراتژی آمریکا در خاورمیانه بر این بوده که یا کشورها با آمریکا هستند یا اینکه دشمن تلقی خواهند شد بنابراین هر کشوری که متحد آمریکا نباشد یعنی تحت سلطه آمریکا نباشد، دشمن و غیرخودی تلقی شده و باید حذف شود. رژیم دیکتاتوری شاه متحد آمریکا بود که با انقلاب اسلامی سرنگون شد. از همان زمان آمریکا دشمنی با ایران را برگزید و تا امروز ادامه داده است. این استراتژی از اساس غلط بوده و دلیل آن هم این است که متحدان منطقهای آمریکا امروزه یا ساقط شدهاند یا بیثبات یا وضع شکنندهای دارند.
۲) اسرائیلی بودن سیاست خاورمیانهای آمریکا: محور اصلی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه بر مبنای منافع اسرائیل بوده بهطوریکه در برخی از اقدامات احساس میشود که واشنگتن منافع اسرائیل را بر منافع خود ترجیح میدهد. حرکت اخیر کنگره آمریکا در دعوت از نتانیاهو برای مقابله با اوباما نشان داد که نخستوزیر اسرائیل نزد اکثریت کنگره آمریکا از رئیسجمهور آمریکا محترمتر، معتبرتر و قابل اعتمادتر است.
۳) استراتژی فشار و تهدید: این استراتژی پای ثابت رفتار آمریکا در مورد ایران طی ۳۵ سال گذشته بوده است. کاخ سفید و کنگره آمریکا بر این باور بودهاند که با استراتژی فشار و تهدید میتوانند نظام جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند یا به تغییر رفتار وادار کنند یا حداقل ضعیف و منزوی کنند اما امروز پس از ۳۵ سال اعمال فشار و تهدید متوجه شدهاند که ایران از همیشه قدرتمندتر و باثباتتر و بانفوذتر شده است.
۴) زبان تحقیر: مواضع و گفتار اکثر سیاستمداران آمریکا در مورد ایران بر اساس «زبان تحقیر» بوده است. عناوین «تروریسم دولتی»، «دولت یاغی»، یا «محور شیطانی» نمونههای بارز زبان توهین و تحقیر آمریکا درباره ایران بوده است. ظاهرا واشنگتن فراموش کرده که ایرانیها با تمدن و فرهنگ و تاریخ چند هزار ساله، ملتی مغرور هستند و این نوع گفتمان تحقیر را تحمل نمیکنند.
۵) عدم تعهد به قواعد بینالمللی: با وجودیکه آمریکا مدعی نرمهای بینالمللی است اما در عمل به آنها پایبند نبوده است. نمونه بارز این واقعیت را در مذاکرات جاری هستهای میتوان دید که ایران بر توافق در چارچوب معاهده انپیتی اصرار دارد و آمریکا تعهدات فراتر از آن را میطلبد.
۶) تمرکز بر اختلافات: ایران و آمریکا دارای اختلافات اساسی و منافع مشترک مهم هستند. دیپلماسی واشنگتن ـ تهران در ۳۵ سال گذشته روی اختلافات تمرکز داشته است در حالیکه همکاری در زمینههای مشترک و گفتوگو در زمینههای مورد اختلاف باید اساس استراتژی باشد.
۷) بیاعتمادی متقابل: واشنگتن همیشه خود را مستحق بیاعتمادی به ایران میدانسته و مدعی بوده در حالی که بیاعتمادی متقابل است و ایران دلایل مشروع و مستندی برای بیاعتمادی به آمریکا داشته و دارد و بنابراین برداشتن بیاعتمادی نیازمند درک این واقعیت و تلاش متقابل است.