مقصر کیست؟ هر کس پاسخی برای این سؤال دارد و در این باره اختلافنظرهای زیادی به چشم میخورد؛ اما تقریبا برای همه واضح است که در این میان، هیچ قصوری متوجه مردم نیست. پس چرا رنجی که اینچنین به مردم تحمیل میشود، تمامی ندارد و گزندی به قصور کنندگان نمیرسد؟
به گزارش «تابناک»، در حالی که موج جدید بارشهای زمستانی بسیاری از نقاط کشورمان را فرا گرفته و طراوت هوای بارانی و سرما، فضای متفاوتی در زندگی بسیاری هموطنانمان فراهم آورده، از خوزستان خبر میرسد بار دیگر آسمان تیره و تار شده و نفسها به شماره افتاده است.
گرد و غبارهایی که سالهای سال است، نفس مردم این دیار را تنگ کرده، این بار در زمستان راهی اهواز و دیگر شهرهای خوزستان شده تا وعدههایی را به یاد آورد که هر بار که آسمان این استان تیرهتر میشود، بیشتر به زبان آورده میشوند و بعد آن گونه به بوته فراموشی سپرده میشوند که گویی هرگز بیان نشدهاند.
سالهای سال است از مالچ پاشی، فشار به مسئولان عراقی برای انجام تعهدات و حتی استفاده از یونسازهایی که ویژه فرونشاندن گرد و غبار طراحی و پیرامون شهرهای پر گرد و غباری چون اهواز نصب شده، به عنوان راهکارهای ویژه مسئولان برای کاهش رنج مردم منطقه نام میبرند اما در عمل شاهدیم که هنوز سهم مردم از این همه وعده، با همان هوای آلودهای است که رتبه جهانی آلودگی هوا را برای شهرشان به ارمغان آورده است.
البته بیانصافی است در این میان از بارانهای خفقان آور یکی دو سال اخیر یادی نکنیم که به جای طراوت بخشیدن به هوا و کاهش آلودگیها، چندین هزار نفر از مردم اهواز و دیگر شهرهای استان خوزستان را به اورژانس بیمارستانها کشاند تا بحرانی بیسابقه شکل گیرد، ولی هنوز که هنوز است معلوم نشده علت بروزش چه بوده است.
باز جای خوشحالی دارد که گرد و غبار همیشگی و آشنا بروز میکند نه آن بارانهای بیهویت که هیچ شباهتی به رحمت الهی نداشته و به نوعی اشتباهات نامکشوف بشری را فریاد میزدند؛ اشتباهاتی که اگر نبودند، نه خبری از بارانهای خفه کننده بود، نه امثال بارانهای اسیدی و بازی، نه گرد و غبار و نه هیچ عارضه غیرطبیعی دیگری، هرچند به کار بردن لفظ «غیرطبیعی» برای گرد و غبارهایی که همیشگی و دائمی شدهاند، غیرطبیعیتر به نظر میرسد.
همه اینها در حالی بیان میشود که میبینیم تغییر دولت و به دنبال تغییر مدیریت سازمان محیط زیست و حتی نگرش دولتمردان به مسائل زیستی محیطی هم نتوانسته به قدر ذرهای در شرایط نابسامان زندگی مردمی که غبارزی شدهاند، توفیر ایجاد کند و نه خبری از پروژههای بلند مدت برای این منظور شده و نه طرحهای موقتی و مسکن وار برای رفع مشکل به کار بسته شده است.
بدین ترتیب، جا دارد بپرسیم اگر مسئولان محیط زیست تأکید دارند خشکی تالابها، هورها، آبگیرها و امثال آنها در شکل گیری توفانهای گرد و غبار در مناطق غربی، جنوبی و جنوب غربی کشور نقش بسزایی داشته، آیا نباید برای احیای این آبگیرها، دست کم برای بلند مدت برنامهریزی شود؟ آیا چنین برنامهریزیهایی شده است؟
و یا بپرسیم اگر کوتاهی و کاهلان مسئولان عراقی، موجب رنج هموطنانمان را فراهم آورده، آیا از تمام توان دیپلماتیک، حقوقی و حتی فنیمان برای واداشتن ایشان به انجام تعهداتشان بهره گرفته شده است؟ اصلا آیا در این راستا اقداماتی صورت گرفته، توافقاتی شکل گرفته یا برنامهای به این منظور در دستور کار قرار گرفته است؟
این پرسشها و پرسشهای مشابه زمانی آزار دهنده به نظر میرسند که به روایت تصاویر رسیده میبینیم آسمان اهواز در اثر باران گرد و غبار تیره شده است؛ اما چنین هوای خفقانآوری ظاهرا به چشم کسی نمیآید که اگر غیر از این بود، بیگمان برای لحظهای خودمان را در آن شرایط تصور میکردیم و احتمالا برای چاره جویی دست به کار میشدیم، نه آنکه به مانند همیشه خود را ندیدن زده و سکوت پیشه کنیم!