اگر چهرهای شناخته چون یک سیاستمدار سرشناس یا یک قهرمان المپیک باشید و به عنوان سرباز در جنگ اسیر شوید، چه لحظاتی انتظارتان را میکشد و چه روزگاری را در اسارت میگذرانید؟ آیا خرد شدن چنین کاراکتری بهترین تاکتیک برای تخریب روحیه اسرای دشمن نیست و آیا میتوان تحت چنین شرایطی دوام آورد؟ ظاهراً میتوان دوام آورد و دومین ساخته آنجلینا جولی درباره مردی است که در این شرایط زنده مانده است.
به گزارش «تابناک»، آنجلینا جولی چند سالی است که آهسته آهسته از بازیگری فاصله میگیرد و در کارگردانی سینما متمرکز میشود. «سرزمین خون و عسل / In the Land of Blood and Honey»، نخستین ساختهاش برای ۶۹ جایزه فیلم غیرانگلیسی زبان گلدن گلوب، رقیب «جدایی نادر از سیمین» اثر تحسین شده فرهادی بوده و البته نتوانست در این رقابت پیروز باشد.
وی در دومین تجربه کارگردانیهاش، «شکست ناپذیر / Unbroken» توانست اثری خلق کند که مورد توجه منتقدین و از آن مهمتر، کمپانیهای فیلمسازی قرار گیرد و ۲۵ دسامبر امسال همزمان با عید کریسمس اکران شود.
جولی در شرایطی در مصاحبه اخیرش گفت: «من هیچ وقت دوست نداشتهام در مرکز توجه باشم، هیچ وقت طرفدار بازیگری نبودهام. هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم بتوانم کارگردانی کنم، اما قطعا تمام تلاشم را میکنم تا کارگردانی حرفه من بشود» که پیشتولید فیلم بعدیاش با نام «در کنار دریا / By The Sea» با نقش آفرینی خودش و بردپیت، آغاز شده و این ستاره سینمای آمریکا با اطمینان درباره آینده حضورش در کرسی کارگردانی سینما سخن میگوید.
در این میان هرچند تغییر چهره و فرم زندگی و حضورش در سطح عمومی این گمانه را تقویت کرده که او پا به عرصه سیاست نیز خواهد گذاشت، مسلماً آنچه اکنون باعث شده تا این ستاره خوشچهره آمریکایی بتواند با اطمینان از این عرصه فاصله بگیرد و روی صندلی کارگردانی تکیه بدهد، فرصتی است که در اختیار او قرار داده شد تا بتواند تجربه فیلمسازی را در بالاترین سطح ممکن داشته باشد و پس از «سرزمین خون و عسل» نیز این امکان از او گرفته نشد تا بتوان نتیجهاش را در «شکست ناپذیر» مشاهده کرد.
«شکستناپذیر» فیلمی برگرفته از کتاب «لارا هیلن براند» است و زندگی قهرمان جنگ «لویی زامپرینی» را با بازی جک اُکانل بازیگر انگلیسی به تصویر کشیده است. «زامپرینی» یک دانش آموز اهل لسآنجلس بود که در سال ۱۹۳۶ در المپیک برلین در رشته دو میدانی مقابل «جس اونز» قرار گرفت، ولی پس از ناکامی به ارتش نیروی هوایی پیوست و همزمان با جنگجهانی دوم (۱۹۴۳) هواپیمایش در اقیانوس آرام سقوط کرد.
او ۴۷ روز بدون آب و غذا و گذر از خطراتی همچون حمله کوسهها به یک جزیره ژاپنی میرسد و در آنجا دو سال زندان و شکنجه را تحمل میکند. «زامپرینی» ۹۷ ساله همسایه «جولی» در تپه هالیوود بود و به تازگی درگذشت. همین مسأله باعث شد، «جولی» از داستان زندگی او مطلع شود و این روایت را مقابل دوربین ببرد؛ روایتی که گفته میشود این ستاره سینمای آمریکا توانسته یک اثر قابل توجه از دل آن خلق کند و به همین دلیل، یکی از بهترین زمانهای اکران را از آن خود کند.
جیمز براردینلی منتقد مشهور درباره این فیلم عنوان میکند: هرچند برداشت جولی درست ولی سرد و غیرشخصی است. داستان به طرز موثری روایت زامپرینی را منتقل میکند؛ اما هم فاقد حسی است که اغلب بعد از تماشای داستانهای اسرای جنگی به بیننده دست میدهد و هم عاری از آن تصفیه هیجانی است که در پایان فیلم انتظار ایجاد آن میرود. این فیلم از نظر عاطفی درنیامده، انگار جولی تمایلی به کشف پریشانی ناشی از برقراری رابطه نزدیک بین بیننده و قهرمان داستان نداشته است.
به سختی میتوان فهمید که اشکال اصلی در کارگردانی اوست یا در فیلم نامه، که توسط برادران کوئن از پیش نویس اولیه ریچارد لاگراونس و ویلیام نیکولسون بازنویسی شده است. این سومین باری است که فیلمنامه نوشته شده توسط کوئنها به وسیله فرد دیگری کارگردانی میشود، لذا این نگرانی وجود دارد که کارگردان نتوانسته باشد منظور و مفهوم مورد نظر آنها در فیلمنامه را روی پرده ببرد. با این حال، دلیل تأثیر «شکست ناپذیر» الکن است.
اما هنوز در فیلم چیزهای زیادی برای دوست داشتن وجود دارند. بیان فیلم سرراست و مستقیم است و داستان جذاب زامپرینی را بدون حاشیه و انحراف از مسیر تعریف میکند. ضرباهنگ فیلم بانشاط است و باعث میشود که بیننده در ۱۳۷ دقیقه تماشای فیلم خسته نشود؛ روی موضوعات بیش از حد توقف نمیکند. کلاً بازیها قوی هستند و در فیلم چهرههای خیلی آشنایی که حواس بیننده را از خود فیلم پرت کنند وجود ندارد. (بر خلاف نقش کوتاه برد پیت در فیلم برنده اسکار ۲۰۱۳، «۱۲ سال بردگی/۱۲ Years a Slave»).
بازی جک اوکانل قوی است و ماتسوشیرو واتانابه، فرمانده سادیستی اردوگاه»، مملو از بدجنسی و شرارت تصویر شده است. او چنان انسان بدکاری است که حس نفرت بیننده را به خوبی برمی انگیزد و سبعیت او باعث تقویت تلاشهای زامپرینی میشود. فیلمبرداری راجر دیکینز با چند صحنه هوایی فوق العاده با فیلمبرداری بهترین فیلمهای جنگی رقابت میکند. «شکست ناپذیر» را میتوان نامزد چند اسکار در نظر گرفت و کار دیکینز باید یکی از این نامزدها باشد.
جزئیات زمانی بسیار خوب رعایت شدهاند و با اینکه اردوگاه اسرا بسیار شبیه هر اردوگاه دیگری در فیلمهای سینمایی از دهه ۱۹۴۰ به بعد است، بیشتر بر غم انگیز بودن شرایط اسرای آنجا تأکید دارد؛ هرچند این فیلم از لحنی جدی برخوردار است ـ که برای داستانهای اینچنینی برازنده است ـ در بعضی دقایق فیلم میتوان شوخ طبعی ذاتی کوئنها را حس کرد؛ برای مثال، وقتی که بالاخره بعد از هفتهها آوارگی در دریاها گروه نجات از راه میرسد، میبینیم که این دستان ژاپنیهاست که به سوی قربانیان دراز شده است. زامپرینی شرایط را برای یکی از همراهانش (با بازی دامهال گلیسون) این گونه توصیف میکند: «برات هم خبر خوب دارم و هم خبر بد...».
ساخت «شکست ناپذیر» برای جولی یک کار دلی بیچون و چرا بود. او برای به دست آوردن این فرصت به سختی جنگید. این فیلم چالش بلندپروازانهای برای کسی است که تاکنون تنها یک فیلم در کارنامه خود ثبت کرده است («در سرزمین خون و عسل/In the Land of Blood and Honey» در سال ۲۰۱۱) - شاید خیلی خیلی بلند پروازانه. رویکرد مستندگونه جولی نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد؛ اولی باعث شده که «شکست ناپذیر» فیلم خوبی شود، در حالی که دومی مانع از رسیدن آن به درجه عالی میشود.
به تماشای خلاصهای از این فیلم در «تابناک» بنشینید.