اکثر مردم جهان تصویری بسیار نفیس از فرانسه و به ویژه پاریس در ذهن دارند؛ اما حقیقت آن است که این تصویر چندان دقیق نیست و حداقل مردم بخشی از فرانسه سوسیالیست شبیه به مردم برخی کشورهای فقیر اروپای شرقی زندگی میکنند و حاشیه نشینی و تصویر خاکستری در حاشیه پاریس نیز پررنگ است؛ قابهایی که در «گذشته» اصغر فرهادی مشهود بود اما پیش از آن، در فیلم «نفرت» با رویکردی متفاوت نگاهی به حاشیه نشینها و مهاجران پاریس شده بود.
به گزارش «تابناک»؛ ماتیو کازوویتس در سال ۱۹۶۷، از پدری مستندساز و مادری تدوینگر متولد شده است. او فیلم نفرت را در سال ۱۹۹۵ و در فرانسه در حالی که ۲۸ سال داشته، ساخته است. قبل از نفرت، اولین فیلم کازوویتس «دورگه» یا «قهوه در شیر» بود که شباهتهای مضمونی و تفاوتهای ساختاریای با نفرت داشت. نفرت برای کازوویتس جایزه فستیوال کن و برای فرانسویها توهم پدید آمدن تروفویی دیگر را در پی داشت.
اما «نفرت / La Haine»، داستان بیست و چهار ساعت از زندگی سه جوان مهاجر در شهرک «موژ» در حومه شهر «پاریس» است. بیست و چهار ساعتی که درست از ساعت ۱۰:۳۸ دقیقه صبح روزی شروع میشود که شبی ناآرام را از سر شهرک و شهرکنشینان دور کرده است؛ شبی که در آن جوانهای شهرک به بهانه مضروب شدن یکی از دوستانشان به دست پلیس فرانسه، تا صبح به درگیری و زد و خورد با پلیس مشغول بودهاند. شبی که در آن یکی از کمیسرهای پلیس اسلحه خود را در شهرک گم کرده است؛ اسلحهای که «ونیز» یکی از سه جوان اصلی داستان آن را پیدا کرده است.
او اسلحه را به دو دوست خود یعنی «ئوبر» و «سعید» نشان میدهد و از قصد خود در مورد کشتن یک پلیس در صورت مردن «عبدل» ـ جوان مضروب ـ برای آنها میگوید. در مقابل این موضوع، ئوبر که شخصیتی معقول و محافظهکار دارد، موضع میگیرد. او در طول فیلم سعی در کنترل طغیانهای ونیز دارد. اما سعید که شخصیتی تقریباً خنثی و غیر مؤثر دارد، بیشتر به ظاهر قضیه میپردازد. او نمونه کامل «باری به هر جهت» بودن، است.
از این پس و تا پایان فیلم (تا پایان بیست و چهار ساعت) فیلم نمایشی است از موقعیتها و حوادث روزمره این سه جوان مهاجر؛ با این تفاوت که در این بیست و چهار ساعت، دوستی دارند فرورفته در اغما و اسلحهای با گلولههای جنگی.
این تفاوت باعث شده که موقعیتها و حوادث تکراری هر روزهشان به عواملی تحریککننده تبدیل شود؛ عواملی که ونیز به شدت نسبت به آنها عکسالعمل نشان میدهد، ئوبر در مواجهه با آنها سعی میکند بر خود مسلط باشد و سعید به ظاهر نسبت به آنها بیتفاوت است. اما بالاخره در مواجهه ونیز با جوانی نژادپرست، ئوبر که خسته به نظر میرسد، نه تنها جلوی ونیز را نمیگیرد، بلکه او را تشویق به کشتن جوان نیز میکند. ولی ونیز که تاکنون چهرهای تندرو و خشن از خود به نمایش گذاشته است، توانایی چنین کاری را ندارد.
در لحظات پایانی این بیست و چهار ساعت ونیز اسلحه را به ئوبر میدهد، اما کمی بعد در یک اتفاق احمقانه، توسط پلیسی به قتل میرسد. درست همین جاست که ئوبر با تمام عقلانیتی که تا به حال از خود نشان داده، اسلحه را به طرف پلیس نشانه میرود.
به تماشای خلاصهای از این فیلم در «تابناک» بنشنید