یک دسته از فیلمهای نوار مشهور در آمریکا، مربوط به کارآگاهان خصوصی است و در میان آثار محله چینیها جزو بهترینهاست؛ فیلمی با داستانی نسبتاً پیچیده که همچنان یک نمونه قابل ملاحظه در فیلمسازی به شمار میرود و جزو آثار مورد توجه منتقدان است.
به گزارش «تابناک»، اگر جزو مخاطبان ثابت یا پیگیر سینما باشید، «محله چینیها / Chinatown» محصول ۱۹۷۴ را دیدهاید و یا دستکم دربارهاش خواندهاید؛ فیلمی در ژانر جنایی، مرموز، مهیج و درام. کارگردان این فیلم رومن پولانسکی کارگردان لهستانی است.
بر اساس روایت این فیلم، زنی به «ج. ج. گیتس»، کارآگاه خصوصی مسائل خانوادگی مراجعه میکند و مدعی میشود که همسرش هالیس مال ری رئیس منابع آب شهر لسآنجلس با دختر جوانی رابطه دارد. گیتس، مأمور سابق پلیس لس آنجلس، کارآگاهی خصوصی است که زمینهٔ بیشتر تحقیقاتش، مسائل و درگیریهای خانوادگی و خیانتهای زن و شوهری است.
گیتس چندین عکس از آقای مالوری به دست میآورد و آنها را به خانم مالوری تحویل میدهد و سپس یکی از نشریات جنجالی، تصاویر را منتشر میکند. وقتی این رابطه رسوا میشود، مالوری به قتل میرسد. جسد آقای مالوری در مخزن آب در انتهای شهر پیدا میشود، گیتس برای پیگیری ماجرا کنجکاوی بیشتری نشان میدهد.
(خواندن این قسمت منجر به لو رفتن داستان میشود) هرچند ستوان اسکوبار که زمانی با هم در محله چینیها همکار بودند، او را از این پرونده برحذر میدارد. گیتس متوجه میشود، خانم مالوری واقعی از او شکایت کرده و زنی که او استخدام کرده، یک جاعل بوده و اولین مال ری، همسر هالیس دختر نوآکراس شریک سابق هالیس و طراح سد شهر است.
گیتس شبی پس از تعقیب تری، پی میبرد که «اولین»، دختری را که با همسرش رابطه داشته زندانی کرده است. گیتس به اولین مظنون میشود اما «اولین» اعتراف میکند که دخترک، زندانیِ خواهر و دخترش است. گراس تأیید میکند که همه این جنایات (هتک حرمت دختر خودش ـ فرستادن زنی که ابتدا به گیتس مراجعه کرده و مدعی شده همسر هالیس است و کشتن هالیس) زیر سر او بوده و گیتس را تهدید و ناچار به نشان دادن مخفیگاه «اولین» در محله چینیها میکند.
بستر داستان اصلی فیلم، بحران آب لس آنجلس است که حدود سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۶ میلادی اتفاق میافتد، در حالی که کنش دراماتیک اصلی فیلمنامه، روایتگر ماجراهایی است که با توجه به شواهد تصویری، به حدود دهه ۳۰ میلادی برمیگردد. در ۱۹۰۰ شهر لس آنجلس یک شهر صحرایی بود که به دلیل سرعت بالای پیشرفت، دچار کمبود منابع آبی شد. باید برای جبران این کمبود، منابع دیگری به کار گرفته میشد. نزدیکترین این منابع رود آونز بود که از شهر حدود ۲۵۰ مایل فاصله داشت.
گروهی از تاجران و سیاستمداران بانفوذ درصدد برآمدند تا حق بهره برداری از این رود را با رانتهای ویژهای که داشتند، در انحصار خود درآورند. پس از این کار، آنها زمینهای بیارزش درهٔ سان فرناندو در حدود ۲۰ مایلی لس آنجلس را نیز با قیمت بسیار پایین خریداری کردند و طرحی را پیشنهاد کردند تا آب رود آونز را به این دره سرازیر کنند. برای تأمین هزینههای این طرح، اوراق قرضهای تهیه شد و با استفاده از ابزار تبلیغاتی، چنین وانمود شد که این طرح به منظور تأمین آب شهر به اجرا درخواهد آمد.
اداره آب و برق شهر برای اینکه مردم را وادار کند تا به اوراق رأی مثبت دهند، مخفیانه منابع بزرگ از آب شهر را به اقیانوس ریخت! خشکسالی لس آنجلس را دربرگرفت. کار به جایی رسید که مردم بیش از یکی دو بار در روز مجاز به کشیدن سیفون توالت خانهشان نبودند! اوراق به سادگی تصویب شد و پس از آن نیز، پیشنهاددهندگان طرح، زمینهای سن فرناندو را که به بهایی بسیار ناچیز خریداری کرده بودند، جمعا به حدود ۳۰۰ میلیون دلار به مردم لس آنجلس فروختند!
حال پولانسکی و یا بهتر بگوییم رابرت تاون، نویسنده فیلمنامه، داستان معمایی و پلیسی خود را بر بستر چنین ماجرایی بنیان مینهد. محلهٔ چینیها از فیلمنامهای فوقالعاده قوی برخوردار است که بحق نیز اسکار بهترین فیلمنامه را از آن خود میسازد.