سینمای جان فورد را تا چه میزان میشناسید؟ مردی که وسترن میساخت و منبع الهام بسیاری از بزرگان تاریخ سینما بوده، چه رویکردی را در آثار وسترن به کار گرفته است؟ «مردی که لیبرتی والانس را کشت» را آخرین اثر سیاه و سفید این کارگردان شهیر سینمای جهان و یکی از شاهکارهایش، میتواند حاوی نکاتی باشد که باید درباره سینمای جان فورد دانست.
به گزارش «تابناک»؛ «جان فورد / John Ford» کارگردانهای صاحب نام سینمای آمریکا در اصل
ایرلندی است اما ملیت امریکایی دارد. فورد در سال ۱۹۱۴ و با نام سینمایی جک
فورد شروع به بازیگری در فیلمها نمود. او علاوه بر فیلمهایی که برای بازیگری در آنها مزد دریافت مینمود، در
بعضی فیلمها بصورت افتخاری نیز بازی میکرد. فیلم کلاسیک تولد یک ملت (که
در سال ۱۹۱۵ توسط د. و. گریفیث ساخته شد) نمونهای از فیلمهایی است که
شرکت او در آنها افتخاری بوده است. جان فورد در این فیلم در نقش یک عضو
کوکلوسکلان ظاهر گردید که در یک صحنه بسیار کوتاه گوشه کلاه خود را برای
بهتر دیدن کنار میزند!
فورد با بردن چهار اسکار بهترین کارگردانی از مجموع پنج نامزدی، در این بخش رکورد دار است. سبك خاص او در فيلمسازي بسيار تاثيرگذار بود؛ بهگونهاي كه
«اينگمار برگمن» و «ارسن ولز» از او بهعنوان يكي از بزرگترين كارگردانان
تاريخ سينما نام ميبردند. جان فورد پيشگام فيلمبرداري فضاي خارج
از استوديو و نماهاي بسيار باز بود كه در آن شخصيتهاي فيلم در يك محيط
طبيعي بسيار بزرگ قرار ميگرفتند. او الهامبخش كارگردانان بزرگ سينما چون
«جورج لوكاس»،«مارتين اسكورسيزي»، «آكيرا كوروساوا»، «استيون اسپيلبرگ»،
«كلينت ايستوود»، «ويم وندرس»، «ديويد لين»، «پيتر بوگدايوويچ» و «كوئنتين
تارانتينو» بوده است.
وي در بيشتر فيلمهايش اشاره مستقيم و
غيرمستقيم به اصالت ايرلندي خود داشت. وي بازيگري را در سن 20 سالگي با
حضور در فيلم «تولد يك ملت» آغاز كرد، اما دوران بازيگرياش چندان طول
نكشيد و در سال 1917 بود كه اولين فيلم خود را در مقام كارگردان با نام
«گردباد» ساخت.
جان فورد در دهه 20 به سمت رييس انجمن كارگردانان
آمريكا منصوب شد. از ميان بازيگران هاليوود، «جان وين» ركوردار بازي در
فيلمهاي «فورد» است. او در 24 فيلم به كارگرداني «فورد» نقشآفريني داشت
كه از معروفترين آنها ميتوان به «دليجان» (1939)، «دختري با روبان زرد»
(1949)، «جويندگان» (1956) و «بالهاي عقابها» (1957) اشاره كرد.
محبوبترين
لوكيشن فورد براي ساخت فيلمهايش، دره «مانيومنت» در جنوب ايالت يوتا
بود. او به سختگيري شديد با بازيگران فيلمهايش و تمسخر و فرياد برسر آنان
شهرت داشت. تا جاييكه «جان وين» را «احمق بزرگ» صدا ميزد و به گفته
«هنري فوندا»، تنها كسي بود كه ميتوانست «جان وين» را به گريه بيندازد.
با
اين حال بسياري از بازيگراني كه سابقه كار با «فورد» را داشتهاند، اذعان
كردهاند كه شخصيت محكم و جدي او، بهترين بازي را از آنها گرفته است. او در
طول جنگ دوم جهاني بهعنوان فرمانده در نيروي دريايي ايالات متحده خدمت
كرد. در اين زمان، «جان فورد» دو فيلم مستند براي نيروي دريايي آمريكا ساخت
و توانست براي فيلم مستند «جنگ ميانهراه» (1942) و فيلم تبليغاتي «هفتم
دسامبر» (1943) دو جايزه اسكار بهدست آورد.
فورد در فیلمهای خود با بی رحمی تمام چنان بر سرخپوستان، این ساکنان اصلی آمریکا می تازد که گویی آنها هستند که آمریکا را اشغال کرده اند. سرخپوستان در بسیاری از فیلمهای فورد موجوداتی عجیب، بی شعور، وحشی و جنایتکار هستند که تنها زبانی که می فهمند زبان خشونت است و در مقابل سفید پوستان انسانهایی پاک، شریف، و درستکار هستند که برای مقابله با جنایتهای سرخپوستان چاره ای جزء اعمال خشونت ندارند.
البته فورد در یکی از آخرین فیلمهای خود با نام «پاییزقبیله شاین» سعی داشته است به نوعی توهینهایی را که در طول سالها به سرخپوستان روا داشته جبران کند که می توان این حرکت متظاهرانه وی را به علت کهولت سن او دانست. چون معمولاً انسانها زمانیکه به سالهای پایانی عمر خود نزدیک می شوند در صدد جبران اشتباهات گذشته خود بر می آیند که این مسئله در مورد فورد نیز صادق است.
جان فورد روز 31 اوت
1973 بر اثر سرطان معده در سن 79 سالگي در كاليفرنيا درگذشت. وي در طول
چند دهه فعاليت سينمايي، كارگرداني 145 فيلم را برعهده داشت كه كسب چهار
جايزه اسكار بهترين كارگرداني، بزرگترين افتخار كارنامه سينمايي او محسوب
ميشود.
وي در سال 1935 براي «خبرچين»، درسال 1940 براي «خوشههاي
خشم»، در سال 1941 براي «دره من چه سرسبز بود» و در سال 1952 براي «مرد
آرام» موفق به كسب اسكار شد، هرچند در اين ميان تنها براي فيلم «دره من چه
سرسبز بود» جايزه اسكار بهترين فيلم را كسب كرد.
جان فورد در سال
1939 براي فيلم «دليجان» نامزد اسكار بهترين كارگرداني شده بود. او تنها
كارگردان تاريخ سينما است كه چهار اسكار بهترين كارگرداني را برده است.
«فرانك كاپرا» و «ويليام ويلر» هركدام سهبار اين جايزه معتبر را كسب
كردهاند.
اين كارگردان نامدار براي دو فيلم «مرد آرام» و «خانه
دوردست» نامزد بهترين فيلم اسكار شد. در سال 1973، «ريچارد نيكسون»،
رييسجمهور وقت آمريكا مدال آزادي رياستجمهوري را به «فورد» اعطا كرد و در
همان سال، انجمن فيلم آمريكا اولين جايزه دستاورد سينمايي خود را به او
اختصاص داد.
او در سال 1953 براي فيلم «خورشيد به روشني ميدرخشد»
نامزد جايزه اول جشنواره كن بود. «فورد» چهار بار نامزد جايزه بهترين
فيلم از نگاه انجمن كارگردانان آمريكا بود كه يكبار در سال 1953 براي فيلم
«مرد آرام» موفق به كسب آن شد.
فورد در سال 1955 جايزه ويژه
دستاورد سينمايي را از جوايز گلدن كلوب بهدست آورد. در سال 1948 براي فيلم
«كلمنتاين عزيزم» جايزه ربان نقرهاي انجمن ملي روزنامهنگاران فيلم
ايتاليا را كسب كرد. او دو بار سابقه كسب جايزه از جشنواره لوكارنو
جمهوري چك را دارد؛ اول در سال 1950 براي فيلم «وقتي ويلي به خانه
برميگردد» و دوم جايزه بهترين كارگرداني در سال 1948 براي «چهل آپاچي».
وي
در سال 1971 جايزه افتخاري شير طلايي جشنواره ونيز را كسب كرد و در سال
1952 براي فيلم «مرد آرام» جايزه بينالمللي اين جشنواره را بهدست آورد. نشريه سينمايي نیز "اسكرين" در گزارش خود فهرستي از بهترين كارگردانان تاريخ سينماي دنيا را منتشر كرد كه در رتبه اول «جان فورد» ديده ميشد.
از
معروفترين ساختههاي فورد ميتوان از «مردي كه ليبرتي والانس را كشت»،
«ريو گرانده»، «اسب آهنين»، «آقاي لينكلن جوان»، «آنها بيارزش بودند»،
«فراري»، «كاروانسالار»، «دو سوار» و «پاييز قبيله شاين» نام برد.
اما فیلم سینمایی «مردی که لیبرتی والانس را کشت» محصول سال ۱۹۶۲ سینمای امریکا و چهل و پنجمین ساخته سینمایی جان فورد، است؛ فیلمی 123 دقیقهای که آخرین ساخته سیاه و سفید این کارگردان برجسته سینمای آمریکا محسوب میشود.
وکیلی به نام «رند سام استوارت با بازی جیمز استوارت در حادثه سرقت یک دلیجان توسط فردی به نام «لیبرتی والانس» با نقش آفرینی لی ماروین که سرکرده سارقان است به شدت مجروح شده و به کمک «تام دانیفن» با بازی جان وین به خانه زنی رستوران دار به نام «هالی» با بازی «ورامایلز» برده شده تا توسط دکتر شهر مداوا شود.
در ادامه داستان وکیل تصمیم می گیرد از طریق روش های قانونی انتقام خود را از والانس که مردی جنایت کار، خشن و بی رحم است بگیرد اما نکته این است که در شهر شین بان که ماجرای فیلم در آن اتفاق می افتد به قانون چندان توجهی نمی شود و وکیل مجبور می شود که از طریق دوئل با والانس انتقام خود را بگیرد... .