تصور کنید به واسطه آسیبی که از ناحیه سر دیدهاید، حافظه کوتاه مدتتان را از دست دادهاید و تنها از حافظه بلندمدت برخوردارید و هرگاه میخوابید و بیدار میشوید، وقایع روزها و هفتههای اخیر را به یاد نمیآورید و تنها گذشته دور را در خاطر دارید. حال اگر در این شرایط درگیر یک ماجرایی جنایی شوید، چگونه دوست و دشمن را تشخیص خواهید داد؟! کریستوفر نولان این پرسش را به زبان سینما پاسخ داده است.
به گزارش «تابناک»، «ممِنتو Memento» فیلمی به نویسندگی و کارگردانی کریستوفر نولان محصول سال ۲۰۰۰ سینمای آمریکا و انگلستان است که به واسطه روایت متفاوت، تدوین پیچیده و خاص و در مجموع ساختار منسجمش، در بسیاری از لیستها جزو بیست فیلم یا پنجاه فیلم برتر تاریخ معرفی شده و یکی از آثار مهم کارنامه نولان است.
بر پایه داستان این فیلم، لئونارد شلبی (گای پیرس) بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه مدت خود را از دست میدهد و با کمک یادداشتها، خالکوبیها و عکسهایش تلاش میکند کسی که همسرش را کشته است، پیدا کند و انتقام بگیرد. هر شخصی در وضعیت شلبی نمیتواند پیش برود و احتمالاً خطاهای فاحش تری انجام میدهد، ولی به سبب هوشی که نولان برای این کاراکتر در نظر گرفته، او اجازه نمیدهد به سادگی از برخوردار نبودن از حافظهاش، سوءاستفاده کنند.
این فیلم که با ۳۹ میلیون دلار و بودجهای نسبتاً کم ساخته شده، حاوی نوع جدیدی از به عقب و جلو رفتن در زمان داستان یا همان فلش بکها و فلش فورواردهاست که رابطه علت و معلولی هر واقعه را به مخاطبان خود میفهماند و به رغم اینکه در نگاه اول این اثر پیچیده به نظر میرسد، نولان این فرمول پیچیده را آنچنان جلو و عقب برده که هر بیننده بتواند به حافظه کوتاه مدتش بسپارد.
این نوع فیلم فلش بکها تحول جدیدی در کاربرد این تکنیک سینمایی پدید آوردخ که ناشی از نبوغ و خلاقیتی است که کریستوفر نولان در فیلم به خرج داده است؛ تکنیکی که در برخی از فیلمهای دیگر نظیر ۲۱ گرم، ساخته آلخاندرو گونزالس ایناریتو دیده می شود.
اما تنها نوع فلش بکها نیست که فیلم ویژهای از ممنتو ساخته است، بلکه اتفاقی که در پایان فیلم یا به عبارتی دیگر آغاز زمان داستان فیلم رخ میدهد، نقش اساسی در موفقیت کلی فیلم دارد.
در آغاز میبینیم که در کنار شخصیت اصلی فیلم (مردی که از آلزایمر رنج میبرد و Guy Pearce نقش او را بازی میکند) در کنار جسد افسر پلیس مردهای ایستاده و به یاد نمیآورد چرا آنجاست.
فیلم با فلشبکهای خاصش، ما را به آغاز داستان هدایت میکند و در پایان میبینیم همان مرد به همراه آن افسر پلیس پایان داستان، در کنار جسد مرد مرده دیگری ایستاده است و افسر پلیس با استناد به عکس ها و شواهد واقعی، به مرد میفهماند که خودش همسرش را ـ بنا به دلایل خاصی ـ به قتل رسانده، ولی او برای اینکه قبول این موضوع با توجه به وجود عارضه فراموشی که داشته سخت و امکان ناپذیر بوده، این حقیقت محض را دروغ میپندارد تا ضمن اینکه بار سنگینی را از دوش خود بردارد، هدفی نیز برای ادامه زندگی، یعنی یافتن قاتل همسرش داشته باشد.
پیام این داستان حاوی مفهومی بسیار مهم و شاید کمی عجیب است؛ حافظه تنها برداشتی از واقعیت است و از خود واقعیت بسیار متفاوت است. در صحنههایی از فیلم، این مفهوم عملا به نمایش گذاشته میشود. وقتی خاطرههایی را که از همسرش در ذهن او مرور میشود ـ که مستقیم در فیلم نشان داده میشوند ـ با حقایقی که افسر پلیس در پایان فیلم میگوید، مقایسه کنیم، این پیام را درک خواهیم کرد.
هم اکنون به دیدن خلاصه «ممنتو» در «تابناک» بنشینید.