در یک دهه اخیر، با تشدید مهاجرت غیرقانونی از آسیا، آفریقا و اروپای شرقی به اروپای غربی، بسیاری از کشورهای قاره سبز، شیوه سختگیرانهای در مواجهه با مهاجران در پیش گرفتند که فرانسه، یکی از مهمترین هدفها و گذرگاههای مهاجرت، شدت عمل بیشتری نسبت به همسایگانش در این زمینه به خرج میدهد. فیلم این هفته که یکی از آثار تحسین شده 2011 است و در پیش لیست اسکار رقیب جدایی نادر از سیمین بود، به همین ماجرا پرداخته است.به گزارش «تابناک»، پس از رسیدن 63 فیلم به اسکار 2012، نشریه سینمایی «اسکرین دیلی» از میان این فیلمها پیش لیستی متشکل از ده فیلم را منتشر کرد؛ پیش لیستی که در تنظیمش از یک جمع بندی نظریات بهره برده شد و سرانجام فیلم فرهادی به عنوان یکی از ده فیلم گمانهزنی شده در این لیست، برنده نهایی اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان شد. یکی از رقبای مطرح برای این فیلم، «لو آور / Le Havre» ساخته آکی کوریسماکی کارگردان مطرح سینمای فنلاند بود.
کوریسماکی در مقام تهیه کننده، نویسنده و کارگردان این فیلم 3.8 میلیون یورویی؛ فیلمی با ویژگیهای سینمای فرانسه را در فیلم تازهاش حفظ کرده بود، این بار یک ملودرام جدی را خلق کرده که مضمون مهاجرت آفریقاییها به غرب اروپا را دستمایه اصلی داستان پردازی و تصویرسازیاش قرار داده است. داستان فیلم در شهر لوآور در شهرستان سنماریتیم در ناحیه نورماندی علیای فرانسه میگذرد که شهری بندری و از گذرگاههای دریایی پر رفت و آمد برای مهاجران غیرقانونی است.
هرچند این فیلم 93 دقیقهای در آغاز ریتمی کند و مسیر داستانی ناامیدی را در پیش میگیرد و چنین گمان میرود که قرار است فیلم یک تراژدی تلخ را روایت کند، گرههای داستان در ادامه با تند شدن ریتم، گشوده میشود و درامی سرشار از زندگی را برای تماشاچی به ارمغان میآورد؛ درامی که برای رسیدن به یک پایان خوش، دست به دامان معجزه نیز میشود و این چندان با واقعگراییِ خاکستری که از کوریسماکی سراغ داریم تطابق ندارد.
این اثر تحسین شده که به رغم نگاه نقادانهاش نسبت به پلیس فرانسه، نامزد جایزه سزار و آثار مورد توجه در جشنواره کن 2011 بود، داستان شناسایی گروهی را در یک کانتینر اسکله شهر لوآور روایت میکند که از کشورهای آفریقایی قاچاقی و پنهانی در یک کانتینر تلاش کردهاند به لندن برسند؛ اما اشتباهات گمرک، باعث شد این کانتینر از بندرگاه این شهر سردرآورد. پلیس در زمان گشودن در این کانتینر، با فرار یک کودک از میان مهاجران غیرقانونی روبهرو میشود.
ماجرا از این نقطه با ورود بیشتر به بطن زندگی کفاشی فقیر و همسرش به نام «مارسل» و «آرلتی» و روابط این زوج، سمت و سویی دیگر میگیرد و در این میان پس از وقوع بحرانی در زندگی این دو تن، پسر به زندگی این دو گام میگذارد و سلسله اتفاقاتی رخ میدهد تا در پایان شاهد بازگشت به وضعیت ایدهآل باشیم؛ رخدادی که تا دقایق پایانی فیلم، دور از دسترس تصور میشود و نوع چینش وقایع، امکان پیشبینی فینال داستان را به دشواری میگرایاند.
فیلم به خوبی نشان میدهد، روابط نزدیک و غیرمرسوم در شهرهای بزرگ، چگونه در مواقع بحرانی، میتواند منجر به کاهش فشارها به اعضای گرفتار در بحران اجتماع شود و در این فیلم نیز به خوبی شاهد همراهی و بسیج شدن اهالی این شهر کوچک برای فراری دادن کودک آفریقایی هستیم؛ رویکردی که این تعبیر را پیش میآورد که بیشتر مردم فرانسه موافق برخوردهای خشن به مهاجران نیستند و از آنها استقبال میکنند و فشار برای اخراج آنها از سوی اقلیتی پی گرفته میشود.
هرچند فیلم به زعم برخی منتقدان، شبیه برخی کمدیهای تلخ کلاسیک خوانده شده، رگههای کمیک آن آنقدر کمرنگ و در عمق داستان است که بعید به نظر میرسد مخاطب حتی در یک فریم از این فیلم حس خنده داری داشته باشد و شاید بتوان گفت فیلم بیشتر از این در فضای نئونوآور گونهای غوطهور است که برای گریز از آن، رنگهای پرحرارت قرمز و آبی، دقیقاً در سکانسهایی که نجات در دسترس به نظر میرسد، بیش از پیش جلوه میکند.
جالب اینکه آکی کوریسماکی در کنفرانس مطبوعاتی این فیلم در جشنواره کن، درباره اینکه استفاده از لباسها، اتومبيلها و طراحي صحنه فيلم ـ که يادآور فيلمهای دهه شصت فرانسوی است ـ شباهت آثارش به ساختههای ژان پي ير ملويل و مارسل کارنه را تعمدی خواند و تأکید کرد از این دو الهام میگیرد و البته یادآوری کرد، «لو آور/Le Havre» با دوربينی که اينگمار برگمن فيلمهایش را با آن ساخته، فيلمبرداری کرده و به نوعی از تأثیرپذیریاش از سینمای برگمان نیز در ساخت این اثر سخن به میان آورد.
دعوتتان میکنیم تا به دیدن
خلاصه 55 دقیقهای این فیلم فرانسوی ـ فنلاندی بنشینید و نظرتان را در خصوص
این اثر با «تابناک» در میان بگذارید.