یکی از بهترین تریلرهای جاسوسی که سیستم مخوف جاسوسی در آلمان شرقی به شیوههای مرسوم کمونیستی را به تصویر کشیده، اثر تحسین برانگیز فلوريان هنکل فون دونرسمارک است که در میان آثاری با این مضمون، یکی از بهترین فیلمهایی است که تاکنون تولید شده و به رغم بودجه محدود در تولید علاوه بر جلب نظر منتقدان، در میان مخاطبان عام نیز جایگاه ویژهای داشته است.
به گزارش «تابناک»، «زندگیهای دیگران / The Lives of Others / Das Leben der Anderen» یکی از بهترین فیلمهای بلند یک دهه اخیر سینمای آلمان است؛ فیلمی که به کمک داستانی پرتعلیق و پردازشی پرکشش، اعضای آکادمی اسکار را واداشت تا در برابر منتقدان تسلیم شوند و روی رأیهایشان برای اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان 2007، عنوان نماینده آلمان را بنویسند و البته این ساخته ژرمنها تنها در اسکار ندرخشید و با 66 و 25 نامزدی، سیل مخاطبان خاص را جذب کرد.
اما داستان این شاهکار 137 دقیقهایِ آلمانی که حتی حذف یک سکانسش نیز میتواند به داستان و کلیت فیلم آسیب برساند، آنچنان متفاوت و از زاویه تازه بود که مخاطب عام را نیز با خود همراه میکرد و باعث شده بود فیلمی که تنها 2 میلیون دلار هزینه ساختش شده بود، 77 میلیون دلار فروش داشته باشد و لوريان هنکل فون دونرسمارک نویسنده و کارگردان این اثر، علاوه بر تأمین نظر منتقدان، در گیشه نیز پیروز باشد.
بیشترین مخاطب این فیلم بینندگان آلمان با نوزده میلیون دلار، آمریکا با یازده میلیون دلار و فرانسه با بیش از 10.7 میلیون دلار، اسپانیا با 6.8 میلیون دلار و انگلیس با 5.4 میلیون دلار، هلند با 2.7 میلیون دلار و یونان با 2.3 میلیون دلار بودند و این نشان میدهد همچنان مخاطب فیلمهای جدی، بینندگان اروپایی هستند و فیلمهای بی سر و ته و فانتزی با بودجههای تولید چندصد میلیون دلاری، همچنان در آمریکا رکورد فروش را خواهند شکست.
اولريش موهه، نقش یک بازجو و مأمور شنود اشتازی (پلیس امنیت آلمان شرقی) به نام «ویسلر» را بازی میکند. او مأمور میشود که فعالیتهای نمایشنامهنویسی به نام «گئورک درایمن» را زیر نظر بگیرد و در خانهاش وسایل شنود بگذارد تا با پیدا کردن مدرکی علیه او، اسباب محدود کردن فعالیتهای این هنرمند را فراهم کند؛ اما در انجام مأموریت، تعصباتی که در ذهن این مأمور نشست کرده بودند، با شنود و دیدن «زندگیهای دیگران» رفته رفته رنگ میبازند و او عاشق همین سبک زندگی دیگران میشود و درمییابد راه زندگیاش اشتباه است.
فیلم راوی فضای پلیسی و جو ۱۹۸۴ گونه آلمان شرقی است؛ مقطعی از تاریخ که هر شخصی دارای فعالیتی حساس برای دولت و یا ارزشمند بود، باید زیر نظر قرار گرفته و شنود میشد و حتی از سوی همسرش مورد جاسوسی قرار میگرفت، کما اینکه در فیلم آشکار میشود که «ماریا»، علیه «درایمن» برای اشتازی فعالیت کرده تا در تئاتر از روی صحنه پایین کشیده نشود و در حرفهاش بماند!
در این میان اما بیش از آن که با داستانی آکنده از صحنهها یزد و خورد و اغراقهای معمول در فیلمهایی با چنین مضامینی برای نشاندن مخاطب روی صندلی مواجه باشیم، با جزییاتی دقیق و باورپذیر از لحظات دراماتیک زندگی این نمایشنامه نویس با معشوقهاش و رویکردی که وزیر فرهنگ آلمان شرقی به عنوان طالب معشوقه این نمایش نامه نویس در پیش میگیرد و به دستگاه امنیتی جمهوری دموکراتیک آلمان (DDR) تحمیل میکند، روبهرو هستیم که به خوبی نشان میدهد قرار گرفتن یک سیستم امنیتی در اختیار حزب کمونیست، چه عوارضی داشته است.
چند سال پس از فروپاشی دیوار برلین، در حالی که ویسلر، یک نامهرسان دون پایه شده است، درایمن با دسترسی به اسناد اشتازی ـ که آزادسازی شده و در دسترس عموم قرار گرفته ـ درمییابد کسی که او را از دام اشتاری رهانیده، «ویسلر»، مأمور این سازمان بوده که گزارشهای شنود را از مقطعی به بعد ثبت و به مقامات بالادستی رد نمیکرده و اینجاست که کتابی با نام «سوناتی برای انسانهای شریف» مینویسد و آن را با این مأمور که از مقعطی به بعد، رگههای انسانی در وجودش متبلور شده بود، تقدیم میکند.
«زندگیهای دیگران» از فیلمبرداری منحصر به فردی نیز برخوردار است و هرچند در دکوپاژهایی که گاهی بیش از حد تئاتری میشود، دوربین قدرت عملش را تا اندازهای از دست میدهد، هاگن بوگدانسکی در مقام مدیر فیلمبرداری به خوبی از پس ثبت تصاویر متفاوت و غیرکلیشهای برای این فیلم طولانی برآمده و البته آنچه این تصاویر را ماندگارتر میسازد، موسيقی جذاب این فیلم است که استفان موچا و گابريل يارد متناسب با فضای داستان خلق کردهاند.
از اینها گذشته نمیتوان از بازیهای متفاوت و همسان این فیلم نیز در شکلگیری چنین ساختار منسجمی گذر کرد و باید یادآوری نمود که اولريش موهه [سروان گرد ويسلر]، مارتينا گدک [کريستا-ماريا زيلاند]، سباستين کخ [گئورگ درايمان]، اولريش توکور [سرهنگ دوم آنتون گروبيتز]، هانس يوئه بائر [پل هاوزر]، ولکمار کلينرت [آلبرت يرسکا]، ماتياس بره نر [کارل والنر] به سهم خود به خوبی از پس آنچه به آنها سپرده شده بود، برآمدند هرچند اولریش موهه ستاره این فیلم بود.
بیست و سومین «سی دقیقه» در یک استثنا بیش از سی
دقیقه و حتی چهل دقیقه است و به واسطه پیوستگی داستان فیلم، طولانیترین
«سی دقیقه»ای است که تاکنون تقدیمتان کردهایم. اینک دعوتتان میکنیم تا
به دیدن این فیلم سینمایی بنشینید.