اگر قرار باشد درباره سینمای موج نوی فرانسه سخن به میان آورد، نمیتوان از ژان-لوک گـُدار نامی به میان نیاورد؛ جنبشی در سینمای فرانسه است که در دهه ۱۹۵۰ به رهبری منتقدان جوان تحریریه مجله سینمایی کایه دو سینما در فرانسه شکل گرفت و به سایر نقاط دنیا از جمله سینمای ایران سرایت یافت و گدار یکی از محورهایش بود.
به گزارش «تابناک»؛ موج نو در فرانسه در دو دوره رخ داد؛ دورهٔ نخست از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ طول کشید و از مشخصههای آن تأکید بر مؤلف و میزانسن بود. فیلمسازان این دوره از قواعد فیلمسازی دههٔ ۵۰ میلادی، هم به لحاظ روایی و هم تصویری، رویگردان شدند.
روایت و داستان یا آغاز و پایانی برای فیلمها وجود نداشت. تنها برشی از زندگی در فیلم نشان داده میشد و به این ترتیب اقتباس ادبی در این سینما از بین رفت. ادبیات جای خود را به قصههای عامهپسند داد و زمان در فیلمها، همان دههٔ حاضر بود و حرفهایی که در فیلمها زده میشد، درباره جوانان بود.
استفاده از نماهای معمول که زمان و مکان را توصیف میکرد، منسوخ شد و جامپ کات و نماهای نامنطبق در تدوین جای خود را باز کرد. دوربینهای سبک برای فیلمبرداری در خیابانها به کار میرفت و دیگر فیلمها در استودیو ساخته نمیشد. البته تنها نمادی که در سینمای موج نو تغییر نیافت، همان شهر پاریس بود.
دورهٔ دوم موج نو بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ رخ داد. در این دوره گفتمانها سیاسیتر شد و ایدئولوژی کم رنگتر. فیلمهای گدار مانند دو سه چیزی که از آن زن میدانم (۱۹۶۶) و زن چینی و آخر هفته، هر دو محصول سال ۱۹۶۷، از این دسته هستند. در این دوره اسطورههای بورژوازی از بین رفت و مسائلی مانند ازدواج و خانواده در فیلمها مطرح نمیشد. به جای آنها موضوعاتی مانند سیاستورزی دانشجویان، بلوغ، مصرفگرایی و ویتنام در فیلمها رواج یافت.
رویهٔ فیلمسازی در این دوره یعنی تکنولوژی آن، رویهٔ اجتماعی یعنی مصرف را آشکار میکرد؛ به این معنا که دیگر فیلمهای هالیوودی با تولیدات عظیم، سرمشق نبودند و دوربین روی دست، حذف ستارهها و استودیو به عنوان ضد سینما در برابر فن آوری فیلم سازی در آمریکا، به روی کار آمد. تنشهای شخصی و پس از آن تنشهای سیاسی که نسلهای جوانتر با آنها روبه رو بودند، درون مایهٔ فیلمها را تشکیل میداد. موج نو تلاش میکرد از سوژههای متفاوت و سبک روایت متفاوت در ساخت و تهیه فیلم استفاده کند و بر خلاف سینمای کلاسیک آمریکا، از ستارههای سینمایی استفاده نمیکرد و به همین دلیل استفاده از نابازیگر زیاد دیده میشود.
در این دوران گدار نیز نقش بسیار پررنگی داشت و آثارش همراستا به نگاه اعتراضی اجتماعی و سیاسی عصیانگرش حرفهای تازهای برای گفتن داشت. پربارترین دوران کاری گدار، دهه ۶۰ میلادی است. این کارگردان فرانسوی در آن دهه، برخی از درخشانترین آثارش را آفرید؛ یکی از آن آثار، «دسته جداگانه / Band of Outsiders / Bande à part» محصول ۱۹۶۴ است؛ فیلمی که بر مبنای رمان «طلای احمقها» از دولورس هیچنز و ب. هیچنز ساخته شده و از آثار مهم تاریخ سینمای جهان به شمار میرود.
گدار این فیلم ۹۵ دقیقهای را با بودجهای ۱۲۰ هزار دلاری در پاریس ساخت و در آمریکا نیز به نمایش درآمد؛ هرچند به اندازهای که در اروپا مورد استقبال قرار گرفته بود، در این کشور با اقبال تماشاگران روبه رو نشد و سینمای او دست کم در آن دوران نتوانست میان عموم مردم مخاطبان وسیعی داشته باشد و نگاه تازهاش در سینمای آمریکا فراگیر شود.
بر پایه داستان فیلم، اودیل (کارینا)، آرتور (براسور) و فرانتس (فری) در کلاس آموزش زبان انگلیسی با هم آشنا میشوند. اودیل به آرتور و فرانتس میگوید که مستأجر خانه عمه ویکتوریایش (کولپین) مقدار زیادی پول نقد در یکی از اتاقهایش نگه میدارد؛ پولهایی که متعلق به آقای استولتس، دوست عمه ویکتوریاست.
آرتور، دوستش فرانتس و محبوبه او، اودی را متقاعد میکند تا پولهای موجود در گنجه عمه ویکتوریا را بدزدند. آنها تصمیم میگیرند پس از اجرای نقشه و موفقیت در دزدی، با پولها به آمریکا فرار کنند، ولی نقشه آنها طبق برنامه پیش نمیرود و رویدادهای غیرمنتظرهای برایشان رخ میدهد.
وقتی سراغ گنجه میروند، چیزی نمییابند. آرتور، ادویل را کتک میزند و دست و پای عمه ویکتوریا را میبندد و او را در گنجه حبس میکند تا جای پولها را بگوید؛ اما چندی بعد او را بیجان مییابد و این آغاز اوج گیری داستانی است که «ژان لوک گدار» به خوبی آن را به تصویر کشیده است.
فیلم به روشنی مرز بین واقعیت و تخیل در آثار گدار نمایش میدهد. سه شخصیت اصلی از حومه پاریس میآیند، زندگی بیهدف دارند و نقشه دزدی را طرحریزی میکنند که به خشونت میانجامد. حتی خانهای که قصد سرقت از آن را دارند، شبیه خانه ارواح است. واقعیت و تخیل به گونه ای در هم میآمیزند که نمیتوان آنها را از هم تشخیص داد.
آرتور خود را درگیر ماجرایی میکند که هجویهای بر ماجراهای فیلمهای جنایی هالیوودی به نظر میرسد؛ مرگ خودش نیز هجویهای بر این ماجراست. در واقع وجوه تمایز بین کمدی و تراژدی کمرنگ شدهاند.
در اینجا هم شخصیت منفی، به تبع اخلاقگرایی گدار فرجام ناگواری دارد؛ اما او هیچگاه درباره انگیزههای این شخصیتها قضاوت نمیکند. سه بازیگر اصلی به خوبی در بافت فیلم جا میافتند و فیلمبرداری کوتار درخشان و بینقص است
هم اکنون به دیدن خلاصه ای از این فیلم در «تابناک» بنشینید.