اگر فاجعهای در جهان رخ دهد که بخش اعظمی از دستاوردهای بشری نابود و شرایط بدوی بر جهان حاکم شود، به گونهای که توان تکلم بشر نیز از او گرفته شود و انسان به ابتدای شکلگیری تمدنها بازگردد، جنگ برای بقایای دوران توسعه جهان ـ که حیات بازماندگان را استمرار میبخشد ـ تا کجا و چگونه خواهد بود؟ لوک بسون، نخستین فیلم بلندش را با چنین مضمونی نوشت و کارگردانی کرد؛ فیلمی که خلاصهاش را در سیوهفتمین «سی دقیقه» خواهید دید.
به گزارش «تابناک»، در سالهای اخیر، لوک بسون، کارگردان مطرح سینمای فرانسه همواره متهم بود که بیش از حد نگاه تجاری را بر فیلمسازیاش حاکم کرده و در این سالها به یک کارگردان گیشهای از سوی منتقدانش شهرت یافته است؛ نامی که در بسون با آن مقابله نکرده و با پذیرش این برچسب، گفته که حتی حتی ژان لوک گدار هم فیلم تجاری میسازد و این نوع فیلمسازی یک رویداد منفی نیست.
پشت صحنه فیلمبرداری آخرین نبرد
بسون اما همواره در پی ساخت آثار تجاری نبوده و شاید خودش نیز گمان نمیکرد، در پی ساخت ترانسپور ۴، ۵ و ۶ برآید و اینچنین نگاه تجاری روی چنین پروژه نه چندان سطح بالایی داشته باشد. او وقتی هفده ساله بود و سینما را رها کرد، سراغ ساخت آثار بسیار جدی و متفاوتی رفت که در نوع خود کم نظیر بود. «آخرین نبرد / Le Dernier Combat / The Last Battle» نخستین فیلم بلند لوک بسون جزو همین آثار تحسین شده بود که در هموار شدن مسیر فیلمسازی این نویسنده و کارگردان نقش بسزایی داشت.
بسون این فیلم ۹۲ دقیقهای را در سال ۱۹۸۳ سیاه و سفید و صامت ساخت و به جز یک کلمه مبهم، فیلم بدون دیالوگ است؛ واقعهای که اتفاقاً بخشی از داستان این فیلم است و یکی از ابعاد فاجعهای است که در جهان رخ داده و گریبانگیر بشریت شده است؛
فاجعهای که در ابعاد دیگر شامل از میان رفتن بخش اعظمی از زندگی مدرن و ماندن تنها نشانههای ناقصی از این زندگی است. آب نیز عنصری ارزشمند شده که با داشتن آن، میتوان صاحب قدرت و تسلط بر دیگران شد و این فاجعه بیشباهت به روایات آخرالزمانی نیست که در سالهای اخیر در این سبک فیلمسازی به تصویر کشیده شده است.
بر پایه آنچه «آخرین نبرد» روایت میکند در چنین دوران فاجعهباری گروههای کوچک بازماندگان در حالی میان خرابهها زندگی میکنند و مرد جوانی (ژولیوه) یک هواپیمایی ابتدایی میسازد که میتواند او را دور از دسترس سردسته گروهی خبیث محلی (وپر) قرار دهد که با در اختیار گرفتن ذخیره آب، کنترل منطقه را در دست گرفته است.
اما او به دلیل سوخت کم در محوطه ساختمان یک مجتمع سابقاً بیمارستانی سقوط میکند و مورد تهاجم یک شمشیرباز (رنو) قرار میگیرد که سودای ورود در بخشی از ساختمان را دارد که توسط یک دکتر پیرمرد به شکل قلعه درآمده و موقعیتی منحصر به فرد در این دوران فاجعهبار دارد.
مرد جوان پس از زخمی شدن در رویارویی با مرد شمشیرزن به درون بیمارستان فرار میکند و در آنجا دکتر سالخورده (بوآیز) را میبیند که در تلاش برای به دست آوردن قدرت سخنگویی است. دکتر او را نجات میدهد و جوان زنده میماند تا مدتی بعد در پی سلسله رخدادهایی که منجر به مرگ دکتر و مرد شمشیرزن میشود، جوان با سلاح گرمی که دکتر ساخته، به منطقه خودش بازگردد و پس از رویارویی با سردسته تبهکاران، کنترل منطقه را در دست گیرد.
بسون در نخستین فیلمش با نمادگرایی منحصربهفرد ـ که حکایت از نبوغ یک کارگردان بسیار جوان دارد ـ و با ضرباهنگی که تا پایان ادامه دارد، کادرهای جالبی را به کمک فیلمبرداری کارلو وارینی کنار هم چیده است. ژولیوه، ژان بوایز، فریتس وپر، و موریس لامی نیز ترکیب جالبی را در این فیلم شکل داده بودند و ژان رنو به طور خاص، یکی از بازیهای متفاوتش را در نخستین همکاریاش با بسون به نمایش گذاشته است.
هماکنون شما را به دیدن خلاصه 52 دقیقهای از این فیلم دعوت میکنیم.