شاید این پرسش را تنها یک خبرنگار یا مجری بتواند پاسخ دقیقی دهد: اگر همه عمرتان را در یک شبکه تلویزیونی یا بخش خبری یا خبرگزاری گذاشته باشید و بلافاصله پس از افت مخاطب، حکم اخراجتان را پیش رویتان بگذارند، چه میکنید؟ خودکشی؟ این پرسشی است که یکی از برجستهترین کارگردانهای تاریخ سینما در آغاز یکی از مهمترین فیلمهایشان با بیننده در میان میگذارد و امروز آن را می بینیم.
به گزارش «تابناک»، کمتر کسی است که سیدنی لومت، کارگردان سرشناس آمریکایی را نشناسد. لومت در دوران زندگی هنریاش بیش از پنجاه فیلم ساخته است و از برجستهترین آنها میتوان به ۱۲ مرد خشمگین (۱۹۵۷)، بعد از ظهر سگی (۱۹۷۵)، شبکه (۱۹۷۶) و حکم (۱۹۸۲) اشاره کرد که برای لومت ۴ نامزدی اسکار بهترین کارگردانی را به همراه داشتهاند.
لومت به واسطهٔ توانایی در جذب بازیگران بزرگ به پروژههایش شناخته شده است. نگرش او به مسائل مالی پروژهها، هدایت درست هنرپیشهها، داستان سرایی قوی و استفاده از دوربین به عنوان ابزاری برای تأکید بر تم اثر، نقاط قوت او هستند.
سیدنی لومت کار هنریاش را در نیویورک اما خارج از محفل تئاتر برادوی آغاز کرد و به زودی به یکی از کارآمدترین کارگردانان تلویزیون تبدیل شد. او در سال ۱۹۵۷ نخستین اثر سینمایی خود با نام ۱۲ مرد خشمگین ـ که اغلب بهترین اثرش هم شناخته میشود ـ را ساخت.
یکی از نتایج ساخت این فیلم، شناخته شدن لومت به عنوان سردمدار نخستین گروه کارگردانان تلویزیونی که با موفقیت به سینما پیوستند بود. لومت در سال ۲۰۰۵ «جایزهٔ اسکار افتخاری» را به دلیل خدمات درخشانش به فیلمنامهنویسان، نقشآفرینان و هنر تصویر متحرک دریافت کرد. وی در ۸۶ سالگی بر اثر سرطان غدد لنفاوی درگذشت.
شبکه محصول ۱۹۷۶ یکی از آثار درخشان سیدنی لومت است؛ کارگردانی که برای اهالی سینما آنقدر شناخته شده است. داستان فیلم در تشکیلات یک شبکه تلویزیونی روایت میشود و در درجه نخست به تأثیرات تلویزیون بر جامعه و کمی نیز به نقد نظام سرمایه داری آمریکا میپردازد. لومت بر این باور است، تلویزیون یا به طور کلی رسانهها، ابزاری هستند در دست قدرتها برای تربیت جامعه آن گونه که خودشان میخواهند.
در فیلم، دایانا نماد نسلی است که با تلویزیون تربیت شده؛ آدمی که اخلاقیات را برای رسیدن به هدفش قربانی میکند؛ کسی که غرایز انسانی و احساساتش کمرنگ شده است. در مقابل او مکس است؛ مردی میانسال که کودکیاش را با کارتون باگزبانی نگذرانده است. او در خانواده تربیت شده، برای رفاقت و اخلاق ارزش قائل است، ولی به محض اینکه جذب دایانا میشود، ارزشهایش را زیر پای میگذارد؛ اما مکس کم کم متوجه میشود زیبایی دایانا، زیبایی ظاهری است، او از درون خالی است! و این خواست قدرتهایی است که رسانهها را در دست دارند.
داستان فیلم شبکه در مورد تسلط بیحد و مرز تلویزیون بر زندگی مردم آمریکاست و اینکه مدیران کمپانی های صاحبان این شبکهها حاضرند هر کاری انجام دهند تا بیننده بیشتر و در نتیجه سود بیشتری داشته باشند. فیلم هجویهای است بر قدرت رسانه، تلویزیون و روابط بین دست اندرکاران آن. با اینکه داستان به شدت تراژیک است و در هیچ صحنهای، خنده بر لبان تماشاگر نمینشاند، در برخی صحنه ها آنقدر هجو زیاد میشود که داستان از حالت واقعی خارج شده و شبیه فیلم های سورئالیستی می شود؛ مانند سخنرانی رئیس هیأت مدیره شرکتی که صاحب شبکه است در مورد دنیای امروز برای هاوارد و یا صحنهای که تعدادی کمونیست دوآتشه بر سر پولی که از شبکه بابت برنامهشان میگیرند، دعوا می کنند.
یکی از مهمترین دلایل موفقیت فیلم گروه بازیگران آن است، که با پنج کاندیداتوری اسکار توانستند سه مجسمه را تصاحب کنند. بزرگترین بازنده این گروه، ویلیام هولدن (William Holden) بازیگر نقش مکس شوماخر بود که اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را در اتفاقی نادر به همبازی خود پیتر فینچ (Peter Finch) ایفاگر نقش هاوارد بیل باخت. پیتر فینچ که کمی پیش از برگزاری مراسم اسکار مرده بود، نخستین بازیگری بود که پس از مرگ اینجایزه را دریافت می کرد
هم اکنون به دیدن خلاصه ای از این فیلم در «تابناک» بنشینید.