به گزارش «تابناک»، فیلم «در دنیایی بهتر / Hævnen / In a Better World» محصول مشترک سینمای دانمارک و سوئد، یکی از بهترین آثاری است که تاکنون دیدهاید و موفقیت این ملودرام، دلیلی جز برخورداری از یک سناریوی منسجم ندارد؛ نیازی که در سینمای ایران همچنان کمبودش احساس میشود و سناریستهای بسیار اندکی در کشورمان هستند و کارگردانان ترجیح میدهند سناریو را نیز خودشان بنویسند. به همین دلیل برخی از آثار سفارشی همچون «فرزند چهارم» به نویسندگی و کارگردانی وحید موسائیان تنها بودجه فارابی را بر باد داد و نتوانست به صد فرسخی اثری چون «در دنیایی بهتر / In a Better World» برسد.
«سوزان بییر»، این فیلم دو ملیتی را کارگردانی کرده که به جز دانمارک، در نقطهای از آفریقا نیز فیلمبرداری شده و این دو لوکیشن در کنار هم فضای جالبی شکل میدهند و حتی بر روحیات کاراکترها نقش پررنگی دارند. چینش فضای داستان برگرفته از سناریویی است که به نگارش درآمده، به گونهای که نمیتوان بین چند کاراکتر اصلی، یکی را بازیگر نقش اول خواند و فضای داستان و سلسله رخدادها بین چند بازیگر به شکل تقریباً مساوی تقسیم و داستان به تصویر کشیده شده، حول یک یا دو شخصیت تمرکز ندارد.
بر پایه داستان این فیلم، یک پزشک سوئدیِ ساکن دانمارک به نام آنتون (میکائیل پرزبرانت) در اردوگاهی دور افتاده صلیب سرخ در آفریقا به معالجه بیماران میپردازد. در میان بیمارانی که درگیر مالاریا و بیماریهای اینچنینی هستند ـ که بسیاری از آنها متأثر از محیط بسیار آلوده است آ برخی از زنان و دختران به نزد او آورده میشوند که با شنیعترین شکل ممکن مورد تعرض قرار گرفته و مورد آزار شدید با سلاحهای برنده قرار گرفتهاند و بدترین این قربانیان، زنان حاملهای هستند که شکمهایشان دریده شده است. مردمان بسیاری قربانی این وضعیت هستند و پزشک هر روز با موارد دشواری روبهروست.
این مرد سوئدی که مرتب به دانمارک و دیدار دو کودکش میرود، از همسرش جدا شده و اتفاقاً همین فضا باعث میشود کودک بزرگش با کودکی دیگر دوست شود که بخشی از درام را همین دوستی شکل میدهد. کودک این مرد دانمارکی که پدرش را مردی بیجرأت تلقی میکند، در آن سو کودکی به دوستیاش آمده که او هم به واسطه شغل پدرش تجربه زندگی در کشورهای مختلف را دارد و هر دو ارتباط قوی با بومیان دانمارک ندارند و همین نقطه عطف و آغاز دوستیشان میشود. کودک دیگر که مادرش مرده و پدرش را راضی به مرگ مادرش میداند، بسیار عصبی است و برخوردهای خشنی دارد که نخستین آنها را در آغاز دوستی با هم کلاسی دانمارکیاش رو میکند.
دوربین اما در میانههای داستان دوباره به اردوگاه صلیب سرخ در آفریقا بازمیگردد؛ جایی که قاتل متجاوز به زنان که سردسته یک گروه تروریستی است، پس از عفونت و کرم گذاشتن پایش، به اردوگاه میآید و از پزشک میخواهد تا درمانش کند. این پزشک سوئدی نیز بنا به قسم حرفهایاش عمل میکند، ولی با اعتراض قربانیان این مرد شیطان صفت روبهرو میشود که نزدیکانشان توسط این تروریست دریده شدهاند.
پزشک سوئدی در آغاز مقاومت میکند؛ اما آنجا که پس از مرگ یکی از دختران، این مرد تروریست از پزشک میخواهد تا جسد دختر را به فرزند این تروریست بدهد تا به جسد این دختر مرده، تعرض کند، بازی عوض میشود! اینجاست که این مرد آرام که حتی برابر کتک خوردنش در دانمارک نیز با آرامش برخورد میکند، این تروریست را به دست مردمی میسپارد که عزیزانشان به دست او قربانی شدهاند!
در آغاز به گمان خود با درامی خوابآور طرف هستیم، ولی اندکی که پیش میرویم، درمییابیم که داستان جدیتر میشود و ندیدن مابقی فیلم دشوارتر؛ هرچند فیلم میتوانست پایانی تراژیک داشته باشد، به ظاهر کارگردان نمیخواسته در میانه یک مهلکه مخاطبش را رها کند و برود و داستان را به نقطه مشخص رسانده است. حال اگر تصور میکنید با یک فیلم تکراری طرف هستید، باید یادآوری کنیم که در اشتباه بزرگی هستید و این برنده اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان در سال ۲۰۱۱، حتی تا انفجار نیز پیش میرود و قرار نیست تنها وقت مخاطب در ۱۱۹ دقیقه تماشای این اثر تلف شود.
بییر کارگردان این اثر تحسین شده در فیلمهای قبلیاش یعنی «برادران» و «پس از عروسی» نیز از برخی ترکیبهای مشابه بهره برده بود و به عنوان یک مصداق روشن که نیویورکر به آن اشاره کرده، در دو فیلم دیگر نیز مردان فیلم از خارج به وطن خود بازمیگردند ـ یکی از افغانستان بازمیگردد و دیگری از هندوستان ـ اما این اثر با گرفتن اسکار باعث شده، دیگر آثار این کارگردان نیز دیده شود که یکی از کارکردهای مثبت این جایزه و دیگر جوایز است. داستان فیلم باعث شده، تصاویری دیدنی و مسحورکننده از طبیعت حتی آفریقا و به ویژه دانمارک در میان بحرانها قرار نگیرد و کارگردان از رنگ بخشیدن به فریم به فریم فیلمش غافل نشده است.
بییر بازیهای خوبی از بازیگران فیلمش گرفته، ولی نیلسون نقش کریسچن (پزشک سوئدی) را آنچنان به خوبی بازی کرده که گاه داستان را از ورطه سقوط نجات میدهد و کارگردان قطعاًَ مدیون بازی یکدست بازیگران بالاخص نیلسون است که باعث شدهاند متن درخشان در قابهایی که ماهرانه بسته شدهاند، به خوبی با مخاطب عام نیز رابطه برقرار کند و این فیلم میلیونها دلار در سراسر جهان فروش داشته باشد.
هماکنون به دیدن خلاصهای نسبتاً طولانی از این فیلم مهم بنشینید و از دیدن آن لذت ببرید.