یکی از مهمترین فیلمهای سال ۲۰۱۳ که منتقدان و تماشاچیان را همزمان با خود همراه ساخت، درباره دنیای جدید و رویارویی انسانی با پدیدههای جدید، آن هم در دورانی است که فاصله انسانها از هم، بیش از هر دوران دیگری شده است؛ فیلمی که ثابت میکند همچنان میتوان در پی سینمای قصهگو بود و آثاری با روایتهای غیرتکراری را دید و در پایان از شگفتی نهفته در یک اثر سینمایی مبهوت شد.
به گزارش «تابناک»، اسپایک جونز، کارگردان میانسال و کاربلد سینمای آمریکا بسیار گزیده پسند است و به همین دلیل، در سالهای اخیر آثار محدودی تولید کرده که بیشتر آنها با موفقیتهایی همراه بوده؛ اما آخرین فیلمی که نام او در مقام کارگردانش به ثبت رسیده، منحصر به فردترین ساختهاش به شمار میآید و احتمالاً از آثاری است که در سالهای پیاپی و شاید چند دهه دربارهاش گفتارهایی در میان باشد، چرا که درباره مضمونی است که داستان امروز جامعه بشری است و هرچه فناوری و ارتباطات آنلاین توسعه بیشتری بیابد، بیش از پیش اهمیت مییابد.
«او (دختر) / Her» که در سال ۲۰۱۳ رونمایی شد و جزو بختهای اصلی دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم ۲۰۱۴ بود، در زمان آینده در شهر لسآنجلس اتفاق میافتد. تئودور «خواکین فونیکس» مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامههای عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامههای عاشقانه را به خوبی نگارش میکند؛ گویی که عاشقترین فرد روی زمین است؛ اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست. رابطهاش با کاترین (رونی مارا) به شکست انجامیده و تئودور از نظر وضعیت روحی در شرایط خوبی نیست.
در گیر و دار رخدادهای ناخوشایند زندگی تئودور، وی با یک برنامه رایانهای بسیار هوشمند به نام سامانتا (با صدای اسکارلت یوهانسون) روبهرو میشود؛ برنامهای که بسیار باهوش و جذاب است و تئودور نیز رفته رفته به او عادت میکند، ولی جذابیت سامانتا برای تئودور به اندازهای است که وی تصمیم میگیرد به جای تجربه کردن یک عشق حقیقی، به سامانتا عشق بورزد و... .
«او» برخلاف تصویر رایجی که از زمان آینده در هالیوود ترسیم میشود، چندان رغبتی به فاجعهبار نشان دادن این دوره ندارد. در آیندهای که اسپایک جونز در «او» ترسیم کرده، بسیاری از بیماریها درمانپذیر، مشکلات سیاسی حل شده و زندگی مردم نیز در وضعیت خوبی است. جونز با به تصویر کشیدن این دنیای ایدهآل و فوقالعاده، میخواسته از مزیتهای فناوری در آینده پرده بردارد و بگوید، فناوری آنچنان هم که عام و خاص نگرانش هستند، پدیده مشکلزایی نیست.
اما در این دنیای شاد و جذاب، مشکل تنهایی انسانها همچنان حل نشده باقی مانده و تئودور، یکی از همین افراد هست که فیلم تمرکز خود را بر او و نحوه زندگیاش قرار داده است. تئودور فرد درونگرایی است که با وجود توانا بودن در نگارش نامههای عاشقانه از جانب دیگران برای نامزدشان، خود در زندگی مشکلات متعددی در رابطهاش با کاترین دارد و نتیجهاش جدایی این دو بوده است.
جونز پس از برهم خوردن رابطه، تئودور را در وضعیت روحی بدی متصور میشود؛ اما خیلی سریع به واسطه تکنولوژی هوشمندی به نام «سامانتا» به کمک تئودور میآید. سیستم عامل هوشمند سامانتا، دقیقاً همانی است که تئودور در زندگیاش کم داشت؛ سیستم عاملی بسیار باهوش و خوش صحبت که از همه مسائل اطلاعات دارد و تنها مشکلش درک نکردن عشق و عواطف انسانی است و بیشتر پرسشهایی هم که از تئودور میپرسد، در همین موارد خلاصه میشود. دیالوگهایی که مابین تئودور و سامانتا در جریان فیلم شنیده میشود، به جزئیات ریز زندگی یک انسان اشاره دارد؛ اشارههایی به تنهایی و عدم درک متقابل دو انسان از یکدیگر که تئودور قصد توضیح آن به سامانتا را دارد و سامانتا نیز هر بار با شنیدن آن، پیشرفتهتر شده و خود را برای سرویس دادن هر چه بهتر به تئودور آماده میکند.
دیالوگهایی که میان تئودور و سامانتا در فیلم «او» رد و بدل میشود، فوقالعاده جذاب و شنیدنی است. جونز با تسلط و هوشمندی تمام، موفق شده تنهایی یک انسان را نه با تأکید بر تصاویری که بیشتر در آنها موسیقی شنیده میشود، بلکه با دیالوگهای شنیدنی میان یک انسان و سیستم عامل بر زبان بیاورد.
شوخیهای تئودور با سامانتا، بیش از آنکه شوخی رایج میان انسان و تست تکنولوژی هوشمند مقابلش باشد، ریشه در تنهایی تئودور و نیاز به صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن با یک جنس مخالف دارد. وقتی که سامانتا درباره عشق از تئودور میپرسد، تئودور نخست به واسطه اینکه طرف مقابل صحبتش یک سیستم عامل هست، از توضیح دقیق خودداری میکند اما به مرور که سامانتا مفهوم عشق را درک میکند و بیشتر وارد ذهن تئودور میشود، تئودور هم تصمیم میگیرد تا سامانتا را وارد خلوت و تنهایی خود کند و رابطهاش با سامانتا را گسترش دهد.
هماکنون به دیدن خلاصهای از این فیلم تکان دهنده درباره بشرِ تنها در «تابناک» بنشینید.