اگر قرار باشد برای نجات زندگی برادرتان، جانتان را به خطر بیندازید، چه خواهید کرد و اگر این تلاش ناموفق باشد، تا کجا پیش میروید؟ این هفته فرصت دارید با دیدن یکی از فیلمهای جدی سال ۲۰۱۳ به پاسختان درباره رویارویی با چنین موقعیت دهشتناکی بیندیشید.
به گزارش «تابناک»، «بیرون کوره / Out of the Furnace» ساخته اسکات کوپر، از آثار مهم سال ۲۰۱۳ و دومین اثر در کارنامه کوپر پس از «دل دیوانه» به شمار می رود. «بیرون از کوره» روایتگر زندگی انسانهای رنج کشیدهای است که عموماً از قشر ضعیف جامعه هستند. راسل نماینده گروهی از مردم ایالات متحده است که دچار مشکلات اجتماعی و مالی فراوان بوده و تنها کورسوی امیدشان، وعدههای انتخاباتی است که از گوشه و کنار به گوش میرسد و نوید روزهای بهتری برای آنان می دهد.
داستان فیلم در منطقه کوچک براداک، واقع در پنسیلوانیای آمریکا رخ میدهد. راسل (کریستین بیل) مرد جوانی است که مانند پدرش تصمیم گرفته در کارخانه فولادسازی شهرش مشغول به کار شود، اما به دلیل یک تصادف وحشتناک به زندان میافتد.
راسل پس از خروج از زندان تلاش میکند زندگی از هم پاشیده خود را از نو بسازد؛ اما در این راه با مشکلات فراوانی روبه روست. برادر راسل به نام رادنی (کیسی افلک) که از جنگ عراق برگشته، شرط بندیهای دیوانه واری انجام میدهد و به تازگی پایش به مبارزات زیرزمینی هم کشیده شده که افراد بسیار خطرناکی به نام هارلان (وودی هارلسون) و جان پتی (ویلیام دافو) در آن حضور دارند.
اما مشکل از نقطهای آغاز میشود که رادنی به دلیل شرط بندیهای پیاپی که انجام داده از توان پرداخت مبالغ مورد درخواست قماربازان درمانده شده و در ادامه ناگهان ناپدید میشود. پس از ناپدید شدن رادنی، راسل تصمیم میگیرد به دنبال برادر گمشدهاش بگردد.
جیمز برایندلی، منتقد مشهور درباره این فیلم مینویسد: فولاد که زمانی یکی از خاکریزهای توانایی صنعتی آمریکایی به شمار میرفت، در مدتی به کوتاهی چند دهه از یک تشکیلات اقتصادی سودآور و موفق به رویهای کهنه برای دوران سرافرازیاش تبدیل شد. این محصول که زمانی موتوری برای موفقیت و تأمین کننده شغلی قابل اتکا بود، به سختی و زنگار بستنش مشهور شد و در همان ابتدای ظهور به حال خود رها شد، زیرا بازار داخلی تحت فشار واردات ارزان کمر خم کرد.
فروپاشی کارخانه فولادسازی بیگ استیل اجتماعات نابود شده و رو به نابودی بسیاری به جای گذاشت. یکی از آنها مربوط به منطقهٔ برودوک در ایالت پنسیلوانیا بود؛ منطقهای در حومهٔ شهر پیتزبورگ با ۳۰۰۰ تن جمعیت که ۳۵ درصد آنها زیر خط فقر زندگی میکنند. این منطقه واقعی جایی است که داستان فیلم «بیرون کوره» در آن اتفاق میافتد و هویت برودوک به عنوان یک دهکده که پیشرفت صنعتی آن را به حال خود رها کرده، این منطقه را به چیزی بیش از مکان رویداد اتفاقات یک فیلم تریلر انتقام جویی تبدیل میکند. این مکان به اندازهٔ هر یک از شخصیتهای انسانی اهمیت دارد.
«بیرون کوره» فیلمی عبوس با حال و هوایی گنگ و القاکننده حسی خاص است، ولی انحراف موقت از منطق داستانی و حسی گنگ از جغرافیا و مکان میتواند به ناامیدی منجر شود. فیلم سر فرصت پیش میرود. لحن آن سوزندگی تدریجی دارد که هر از گاهی با فاصلههای ناگهانی و تند و خشن قطع میشود. از نظر موضوعی این فیلم همان گونه که شخصیتی را دنبال میکند که هر قدمش بار گناهی را که بر دوش دارد، سنگینتر میکند، پیوند میان انتقام و عدالت را بررسی میکند.
فیلم قبلی کارگردان اثر اسکات کوپر «Crazy Heart» محصول ۲۰۰۹ بود که اسکار مدتها به تأخیر افتادهٔ جف بریجز را برای او به ارمغان آورد؛ مانند «Crazy Heart»، «بیرون کوره» هم از درک اینکه چطور موقعیت مکانی میتواند شخصیتها را تحت تأثیر قرار دهد، اشباع شده است. هیچ کس در برودوک ثروتمند نیست، تنها مسأله این است که هر شخص چقدر فقیر است.
شخصیت اصلی، راسل بیز (کریستین بیل) مرد سختکوشی است که شیفت روزانهاش را در کارخانه فولاد میگذراند تا دخل و خرجش با هم جور دربیاید. برادر او رادنی (کیسی افلک)، چندین سال در عراق خدمت کرده است و برای مرتب کردن دوبارهٔ زندگیاش مشکلاتی دارد. او تا خرخره به یک دلال شرط بندی و نزول خوار محلی به نام جان پتی (ویلم دافو) بدهکار است و وارد مسابقات غیرقانونی بوکس برهنه (بدون دستکش) میشود تا مقداری پول دربیاورد؛ پولی که در نهایت هم بیشتر آن را قمار میکند و از دست میدهد.
رادنی که به شدت مایل است به موفقیتی بزرگ برسد و سری میان سرها در بیاورد، پتی را در سفری به نیوجرسی همراهی میکند که آنجا هم با یک بیمار روانیِ زودجوش به نام هارلان دیگروت (وودی هارلسون) که میل شدیدی به خشونت دارد آشنا میشود. در همین حین، راسل که پس از محکومیت در آدم کشی بر اثر مصرف مشروبات الکلی هنگام رانندگی، به تازگی از زندان آزاد شده است، تلاش میکند با اثرات حبس بودن خود کنار بیاید.
راسل به معنای واقعی یک شخصیت تراژیک و غم انگیز است. زندگی او ـ دست کم آنچه ما از آن میبینیم ـ روندی پی در پی از درد، ناامیدی و اندوه است. در پایان فیلم، او چیز زیادی ندارد که به آن چنگ بزند جز یک حس عمیق که اشتباهی صورت گرفته و این وظیفه اوست که آن را درست کند؛ عواقبی که بایستی به جان بخرد، چه در واقعیت و چه از لحاظ روانی، هیچ اهمیتی ندارند. بازیگری کریستین بیل به شیوهٔ متُد (method acting) به او اجازه میدهد تا زیر پوست راسل بخزد. نقش آفرینی او قوی است؛ اما حیرت آور نیست ولی قطعا آنقدر تأثیرگذار هست که باعث شود بینندگان با او همدردی کنند.
وودی هارلسون در سالها فعالیتهای حرفهای خود در نقشهای متفاوت، به اندازه کافی در نقش انسانهای نامطلوب بازی کرده است؛ اما هیچ کدام ـ حتی نقش او در فیلم «هفت بیمار روانی» ـ به اندازهٔ دیگروت سزاوار سرزنش نبودهاند. انسان گریزی و تنفر او از زنها که بعضی جاها حالتی تقریباً کارتونی و اغراق آمیز پیدا میکنند، با اینکه حضور او در فیلم زیاد نیست، در همان صحنهٔ اول مشهود هستند. هارلسون آنقدر در نقشهای شرور و شیطانی خوب بازی میکند که سخت است به یاد داشته باشیم فعالیت او به عنوان بازیگر با ایفای نقش متصدی باری ساده و خوش قلب در مجموعهٔ «Cheers» آغاز شود.
کیسی افلک شخصیتی مبهم و معمایی به نمایش میگذارد. او که معمولا برای ایفای نقش شخصیتهایی انتخاب میشود که خجالتی هستند و تصویرسازی کمرنگی می خواهند، دوباره به عنوان شخصیتی پرخاشگر نظیر رادنیِ به بازی گرفته شده است. رادنی که از تجربیات خود در جنگ صدمه دیده، در وضعیتی مالامال از درد زندگی میکند و افلک این ویژگی را با نقش آفرینی که گاه میخکوب کننده است به وضوح به نمایش میگذارد.
با این حال مسألهای وجود دارد و آن اینکه افلک از نظر ظاهری مناسب این نقش نیست. من که در هیچ یک از لحظات فیلم نتوانستم او را در قالب برندهٔ احتمالی مسابقات بوکس برهنه بپذیرم و باور کنم، چه برسد به کسی که میتواند به واسطهٔ تبانی در شکست خوردن برای شرط بندی کنندگان پولی به همراه بیاورد.
نیمه دوم «بیرون کوره» به بررسی دوباره نیاز دارد. روند داستانی فیلم با سفر جادهای غیر ضروریِ راسل و عمویش (بازی شده توسط بازیگر معتبری مانند سم شپارد) کند میشود و گیر میافتد و لحظاتی هست که در آنها بیشتر عناصر جزئی داستان با عقل جور درنمیآیند. مسائل ساده و پایهای جغرافیایی مربوط به ایالت نیوجرسی نشان دهندهٔ آشنا نبودن کارگردان با منطقهای است که صحنههای بسیاری از فیلم در آن اتفاق میافتد.
«بیرون کوره» نقش آفرینیهای خوبی دارد و به شکلی دلپذیر تأثیرگذار است، ولی به هیچ وجه نمیتواند به هدف خود برسد؛ اینکه اثری قابل توجه و تفکر برانگیز دربارهٔ این باشد که چطور فرسایش اقتصادی یک جامعه بر زندگی کسانی که در آن گیر افتادهاند تأثیر میگذارد.