از دختر دبستانی روستایی فقط کفشهایش پیدا شده بود. چندی بعد جنازه خفه شده او پس از تعرض نیز یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل! او شرح ماجرا را چنین خلاصه کرد: «دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم!»
به گزارش «تابناک»، حجت الاسلام محمد مطهری در
یادداشتی (
اینجا) به بررسی چرایی شیوع پدیده تجاوز در کشورمان پرداخته و تلاش کرده با استناد به اعترافات ثبت شده از متجاوزان در پروندهشان، به این پرسش پاسخ دهد که چرا در ایران فاصله پیوند خوردن نیت شیطانی به تجاوز تا این اندازه کوتاه است؟
در این مطلب (
به صورت خلاصه) آمده است:
چگونه است که دیدن یک دختربچه هفت ساله با مانتو و مقنعه مدرسه، آنهم توسط یک فرد متأهل، نیت شیطانی تجاوز را پدید میآورد و مهمتر اینکه چگونه است که در ایران این نیت های پلید شیطانی زود به مرحله عمل میرسد؟
اگر قرار باشد نیت شیطانی اینقدر سریع ایجاد شده و به مرحله عمل برسد، در کشورهای غربی که استخرها مختلط، مشروب فروشیها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلم های شهوت انگیز تلویزیون در دید همگان است، باید روزانه دهها هزار نفر مورد تعرض قرار گیرند.
اعتراف سه قسمتی قاتل دخترک روستایی، بارها و بارها توسط متجاوزان - که اتفاقا اکثر آنان متأهل بوده و یا روابطی از نوع دیگر داشته و هیچ مشکلی برای ارضای جنسی خود ندارند – تکرار میشود.
پاسخ عنوان این مقاله که «چرا در ایران نیت شیطانی اینقدر زود به تجاوز منجر میشود؟» در این نکته است که این جمله سه قسمتی (دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم) در حقیقت جملهای چهار قسمتی است: دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، «دیدم انگار در این مملکت کسی به کسی نیست»، نیت خود را عملی کردم!
کشورهای غربی برای کاهش جنایات و تعرضها تلاش فراوانی میکنند تا این جمله مقدر و محذوف در اذهان شکل نگیرد. آنان با در اختیار گرفتن درست قدرت رسانهای، به هر نافهمی فهماندهاند که در این شهر نسبت به جرم های خشن، به ویژه نسبت به کودکان و دختران حساسیت زیادی وجود دارد و «کسی به کسی هست». وقتی دختر ده سالهای به نام هولی جونز در کانادا ناپدید شد، دو روز «خبر اول» تمام شبکههای مهم خبری این کشور بود.
ما چه میکنیم؟ فورا این گونه اخبار را پنهان میکنیم تا زمان دستگیری مجرم. پس از دستگیری مجرمان، اگر بر حسب اتفاق خبرنگاری از مجازات مجرم مطلع شود در چند سایت این خبر منتشر میشود. نهایت جدیت ما آن است که در عصر رسانه، مجرم را معمولا چند سال پس از وقوع حادثه با حضور چند صد نفر اعدام و تصور میکنیم همه مجرمان ترسیدند، در حالی که اکثریت آنان اساسا از آن مطلع نمیشوند.
قطعا اگر قرار بود غربیها به روش ما عمل کنند، آمار جرم و تعرض و جنایت در غرب چندین و بلکه دهها برابر رقم فعلی بود. آیا غربیها که روحیه لذت گرایی در میانشان موج میزند، کمبود عقلی دارند که با پخش این گونه اخبار خشونت آمیز، آن هم گاهی در صدر اخبار، خاطر مردم خود را مکدر و آنان را نگران میکنند؟ آیا از کم شعوری آنهاست که برنامههای مهم تلویزیونی را قطع کرده و تعقیب و گریز یک مجرم را به طور زنده پخش میکنند؟
اتفاقا غربیها در این موارد بسیار عاقلانه عمل میکنند، چون میدانند مسأله اصلی، دستگیری مجرم نیست، بلکه فهماندن این امر به مجرمان بعدی است که اینجا شهر است نه جنگل، و ربودن یک کودک و یا تعرض به او یعنی مواجهه با کل حکومت و مردم.
...
آری، انبار موشک های دوربرد به دشمنان نشان داده میشود ـ و باید نشان داده شود ـ تا در فاصله ده هزار کیلومتری از ما حساب ببرند، اما آیا کسی نیست که شرورانی را بترساند که به خاطر یک تذکر زبانی از طرف یک جوان مظلوم ناهی از منکر، از همان ابتدا مثل آب خوردن، قمه را بر شاهرگ او فرود میآورند؟ آیا ننگ آور نیست که در یک کشور اسلامی طبق آمار اعلام شده در تلویزیون، تاکنون هشتاد ناهی از منکر به شهادت رسیده و صدها نفر مجروح شدهاند؟
من نمیدانم تعداد «جنگل بانان» در این کشور چند نفر است، ولی هر چه هست تعداد «جنگل بینان»، یعنی کسانی که جامعه ایران را مثل جنگل تلقی میکنند و از قمه کشی و ربایش و تهدید و تجاوز و جرم های دیگر ابایی ندارند کم شمار نیست. به سبب جمعیت رو به رشد «جنگل بینان» است که اگر آینه دو خودرو، کمی با شدت به هم برخورد کند، پیاده شدن از خودرو با قمه منظره نادری در تهران نیست. مردم عادی به کنار، در کدام کشور جهان، شروران در مواجهه با پلیس به جای فرار، مکررا با قمه به مأموران مسلح حمله میکنند؟ آیا این پدیدهها دلیلی بر گسترش تعداد «جنگل بینان» نیست؟ (جا دارد در اینجا یاد جنگلبانان و محیط بانان پرشمار با غیرتی که جان خود را در درگیری با اشرار و البته در سکوت خبری از دست دادند گرامی بداریم.)
شایان ذکر است که اصلاح روش خبری کنونی نه به دست صدا وسیماست و نه قوه قضاییه و نه نیروی انتظامی، زیرا در این صورت، مقامات انتظامی و قضایی و رسانه ملی متهم به سیاه نمایی و بر هم زدن آرامش مردم خواهند شد. تنها تصمیم گیری در سطح کلان مثل شورای عالی امنیت ملی میتواند این روش خانمانسوز را تغییر دهد.
...
در پایان ذکر چند نکته لازم است:۱. اینکه آمار جنایت و تجاوز در غرب بالا هست یا نیست، هیچ دخلی به استدلال این مقاله ندارد. بحث در شیوه مواجهه است. من مانند برخی معتقد نیستم که از غرب فقط باید ایراد گرفت، بلکه نکات مثبت غربیها را به تعبیر شهید مطهری باید «تحسین» و «تقلید» کرد...
۲. اینکه عوامل دیگری هم در رشد جرم و جنایت در کشور دخیل اند در این نوشتار نفی نشده است. بحث در اساسیترین نقصی است که در مواجهه با تهدید جان و ناموس و امنیت مردم وجود دارد.
۳. روشن است که مقصود این نیست که همه دستگاهها وظیفه خود را در قبال تهدیدکنندگان امنیت مردم درست انجام داده و میدهند جز رسانه ملی، بلکه مراد آن است که اقدام جدی باید توسط رسانه ملی آغاز شود...
۴. پیشنهاد من هرگز این نیست که به مسائل مهمی مانند سوریه و یمن کمتر پرداخته شود. اهتمام نورزیدن به امور مسلمین، ما را از مسلمان بودن دور میکند...
اعضای محترم شورای عالی امنیت ملی!با تغییر این روش خبری شرورپرور، مردم را کمی نگران کنید، ولی در عوض، جان و ناموسشان را بهتر حفظ کنید و در کنار دهها و صدها رعبی که در دل دشمنان خارجی نظام ایجاد میکنید، گاهی هم اخم خود را علنا متوجه جانیان و مجرمان داخلی کنید. دانش دینی و عقل ناقص من میگوید قبل از آنکه در قیامت از ما بپرسند که با دشمنان خارجی چه کردید، از ما خواهند پرسید برای حفظ نوامیس مردم و امنیت مردم کوچه و بازار و ناهیان از منکر چه کردید. اگر یک درصد از تشرها و خط و نشانها برای دشمنان نظام، متوجه دشمنان جان و ناموس و امنیت مردم شود، تحولی در ارتقای امنیت مردم پدید خواهد آمد.