محسن هاشمی در مصاحبه با روزنامه اعتماد به بیان مسائلی در باره انتخابات پرداخت.
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
با توجه به ثبتنام افراد از جريانهاي مختلف، پيشبيني شما از تركيب مجلس آينده چيست؟
فكر ميكنم شرايط جامعه براي برگزاري يك انتخابات پرشور ورقابتي آماده باشد
و اگر اين موضع شكل بگيرد شايد اتفاق مشابهي با مجلس پنجم رخ بدهد و جريان
اعتدال بتواند اكثريت نسبي را به دست بياورد.
چرا با وجود حمايت احزاب و گروههاي مختلف تصميم گرفتيد به صورت مستقل وارد انتخابات شويد؟
براي حضور مستقل بنده، سه عامل وجود داشت، عامل اول شخصيت و نگاهم به
موضوعات كشور است، كه در چارچوب يك حزب سياسي وگروه خاص نميگنجد، اعتقاد
دارم كه بايد در كشور از توان همه گروهها، احزاب و جناحها استفاده شود و
طبيعتا اين با نگاه حزبي وجناحي سازگار نيست، عامل دوم، مشي اعتدال و
ميانهروي است كه پايهگذار اين سيره در فضاي سياسي كشور، آيتالله
هاشميرفسنجاني بودند، ايشان از ٣٠ سال قبل تاكنون خود را در فضاي بين
جناحها و تعادلدهنده آرايش سياسي كشور تعريف و سعي كردند به آن وفادار
بمانند اما عامل سوم اين است كه در شرايط فعلي ما با
حاكميت نياز به اعتمادسازي و كاهش تنش داريم، اعتمادسازي مستلزم رفتارهاي
مثبت است و من فكر ميكنم حضور مستقل از جناح و حزب ميتواند اين پيام را
داشته باشد كه قرار نيست، حركتهاي سازماندهي شدهاي مانند مجلس ششم اتفاق
بيفتد، بلكه نيروهايي كه به اصل نظام و رهبري اعتقاد دارند، ميخواهند با
حضور در فضاي سياسي، از اين بنبست و تنش عبور كنيم.
پس از تاييد صلاحيت هم بنا نداريد وارد ليست گروههاي مختلف شويد؟
حضور مستقل، تضادي با قرار گرفتن در ليستهاي مختلف ندارد، خب من نايبرييس
شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي هستم و از طرف اين گروه براي حضور در
انتخابات دعوت شدم، با صحبتهايي كه انجام شده احتمالا در فهرست
اصلاحطلبان نيز حضور خواهم داشت، اما اين به اين معنا نيست كه اگر گروه
مستقلي خواست اسم مرا در فهرست خود بگذارد با آن مخالفت كنم، برعكس معتقدم
كه حضور چهرههايي كه فصل مشترك چند ليست هستند موجب افزايش وحدت ميشود،
بنابراين بنده هم به دوستاني كه از فهرستهاي مختلف از من دعوت كردند، عرض
كردم كه به صورت مستقل حضور پيدا كردم اما با قرار گرفتن در ليستهاي مختلف
مخالفتي ندارم.
هويت سياسي شما به كدام جريان اصلاحات يا اصولگرايي نزديكتر است؟
همان طور كه گفتم، هويتم با اعتدال وميانهروي تعريف شده است و از اين رو
ميانهروي در هردو جناح اصولگرا و اصلاحطلب را ميپسندم وبا طيف غيرافراطي
آنها رابطه خوبي دارم، البته تفاوت اصولگرايان و اصلاحطلبان در مقطع فعلي
آن است كه در جريان اصلاحطلب، رهبري در اختيار چهرههاي ميانهرو
غيرافراطي است، اما در جريان اصولگرا طيف افراطي،
رهبران جريان اصولگرايي نظير آقاي ناطق نوري يا آقاي امامي كاشاني را به
حاشيه راندهاند همانگونه كه در مقطع سال ١٣٨٨ نيز مرحوم آقاي مهدويكني
به حاشيه رانده شد و نيروهاي افراطي و تندرو ميداندار شدهاند، البته فكر
ميكنم نيروهاي اصولگرا هزينه سنگيني بابت ميدانداري افراطيون داده و
خواهند داد، چرا كه به صورت طبيعي جامعه از ميانهروي استقبال ميكند و
نيروهاي افراطي اگر هم بتوانند در مقطعي با توليد هيجان و موجسواري يا
حمايتهاي خاص ميداندار شوند، در دراز مدت با رويگرداني مردم مواجه
ميشوند، همان طور كه در پس از دوم خرداد، ميدانداري نيروهاي تندرو
اصلاحطلب، منجر به رويگرداني مردم در انتخابات شوراهاي دوم شد.