پیشامدها و پسامدهای طرح فدرالیزم در سوریه

رضا رحیمی
کد خبر: ۵۷۷۵۲۱
|
۱۳ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۲:۱۳ 01 April 2016
|
4876 بازدید
فارغ از خبرهای مبارزات نظامی کشور سوریه که در روزها و هفته های اخیر نشان از موفقیت های قابل ذکر دولت مرکزی در مبارزه با تروریست ها به ویژه داعش دارد؛ از سوی دیگر این روزها خبرهایی مبنی بر تلاش دنیای غرب در جهت تجزیه و یا فدرالیزه کردن سوریه نیز به گوش می رسد.

برای مثال جان بولتون، محقق آمریکایی و سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل متحد برابر آنچه در خبرگزاری اسپوتنیک روسیه آمد، در رابطه با طرح فدرالیزه کردن سوریه بحثی را مطرح کرد که کلیت آن نشان از تلاش آمریکا و غرب با این استدلال دارد که اکنون که امکان سقوط کامل دولت مرکزی سوریه وجود ندارد، حداقل در مناطق نفت خیز این کشور یک حکومت خودمختار طرفدار غرب بر سر کار بیاید تا تملک بر سر منابع انرژی سوریه از کنترل دولت مرکزی سوریه خارج شود و  منافع و پایگاه های سیاسی-نظامی دنیای غرب نیز در این منطقه استراتژیک جهان محفوظ بماند.

دیوید واینبرگ تحلیل گر آمریکایی مسائل خاورمیانه نیز در روزهای گذشته در مقاله ای که در روزنامه جروزالم پست منتشر شد، به موضوع تقسیم سیاسی کشور سوریه پرداخت و ضمن هم راستا دیدن این اقدام با منافع جامعه بین الملل، این رویداد را فرصتی مناسب برای  رسمیت بخشیدن به حاکمیت اسرائیل بر مناطق استراتژیک بلندی های جولان سوریه دانست که برای سال های سال است، غاصبانه به اشغال رژیم اسرائیل در آمده است.

استفان دی میستورا نماینده سازمان ملل متحد در  مذاکرات صلح سوریه نیز که تاکنون تلاش های قابل وصفی در راستای ایجاد صلح در سوریه انجام داده است، گزینه فدرالی شدن سوریه را یکی از موضوعات قابل بررسی در جریان مذاکرات صلح دانست.

در همین رابطه پیش تر سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه روسیه در اظهارات خود همزمان با آغاز آتش بس در سوریه اعلام کرد که فدرالیزه شدن می‎تواند یکی از بهترین راه‌حل‎ ها برای پایان درگیری‎ و جنگ در سوریه باشد.

در همین حال، سخنگوی وزارت خارجه روسیه نیز تاکید کرد روسیه با فدرالی شدن سوریه مشکلی ندارد و به خواست مردم سوریه احترام خواهد گذاشت.

جدا از نمونه های فراوان دیگری از تلاش ها و چراغ سبزهای بین المللی به بحث فدرالیزه شدن و تقسیم سوریه، ابتدا به صورت مختصر به انواع نظام های حکومتی، که کشورهای جهان برای مدیریت سیاسی فضا بکار گرفته اند اشاره می شود و در ادامه تلاش می گردد این نظام ها با وضعیت کنونی سوریه تطبیق داده شوند.

باید گفت امروزه موضوع تفویض اختیار حکومت به مردم یکی از مهم ترین خواست های ملت ها در سطح جهان است. کشورهای مختلف جهان در قبال این خواست منطقی شهروندانشان رفتار متفاوتی را در پیش گرفته اند و نظام های سیاسی مختلفی را مبنای اداره حکومت هایشان قرار داده اند. 

در این میان مطالعات نشان از آن دارد که در جهان چهار نظام سیاسی عمده برای مدیریت سیاسی فضا و حکم رانی در کشورها وجود دارد که در ادامه به صورت مختصر به آنها اشاره می شود:

1-نظام های حکومتی متمرکز:
در نظام های حکومتی متمرکز دولت مرکزی بر تمام حکومت های محلی نظارت دارد، میزان قدرت آنها را تعیین می کند و حتی ممکن است در مواقع اضطرار به طور موقت نقش حکومت محلی را هم بر عهده بگیرد.

در این نظام حکومتی و در هنگام بحران های ملی، حکومت مرکزی می تواند با کسب قدرت بیشتر وارد عمل شده و بحران را برطرف سازد و بر عکس در دوران آرامش و امنیت، مسئولیت های بیشتری را به حکومت های محلی اعطاء کند.

نظام حکومتی متمرکز از وحدت ساختاری، تشکیلاتی و حدت سرزمینی برخوردار است و میل کلی چنین نظام حکومتی به سوی وحدت و همگرایی، تمرکز طلبی و یکپارچگی است.

زادگاه این نوع نظام حکومتی  اروپای دوران مدرن است و ضمن اینکه این نظام حکومتی همچنان در کشورهای اروپایی بکار بسته می شود، از سوی دیگر از این نقطه از جهان این نوع نظام حکومتی به دیگر کشورهای جهان انتقال یافته است.

این نظام حکومتی امروزه شیوه مدیریت سیاسی فضا در بیش از صدوپنجاه کشور جهان است و بهترین مثال نظام حکومتی متمرکز را در کشور فرانسه می توان مشاهده کرد.

کاربست چنین نظامی در یک واحد سیاسی مستقل الزاماتی دارد. از جمله الزام های کشورها برای داشتن چنین نظامی آن است که سرزمین آنها خیلی وسیع نباشد، شکل سرزمین فشرده باشد و کشور به طور نسبی از پراکندگی یک نواخت جمعیت برخوردار باشد.

نکته دیگر آنکه نظام های حکومتی متمرکز اگرچه از محاسنی نظیر سرعت بالای تصمیم گیری، حفظ وحدت ملی و سرزمینی برخوردارند؛ دچار معایبی نظیر بوروکراسی پیچیده و مانع توسعه، ضعف مسئولیت پذیری مردمی و پایین بودن سطح مشارکت مردمی رنج می برند.

2-نظام حکومتی فدرال
به حکومتی که از جمع ایالات خود مختار به وجود آید و میزان گسترده ای از خودمختاری در ایالات آن رعایت شود، نظام حکومتی فدرال گویند.

اگرچه امروزه تعداد کمی از کشورها دارای نظام فدرال هستند اما این کشورها نسبت به کشورهای دارای نظام متمرکز گوناگونی و تنوع بیشتری در سازمان سرزمینی دارند. این نظام حکومتی امروزه در کشورهای وسیع و پهناوری نظیر کانادا، استرالیا، برزیل و آمریکا دیده می شود.
استدلال کاربرد چنین نظامی آن است که در کشوری که تکثر قومی، زبانی، نژادی و فرهنگی وجود دارد و همچنین در آن وسعت جغرافیایی باعث ایجاد مانع بر سر تعامل سریع و آسان شده است؛ مبنا قرار دادن یک نظام حکومتی متمرکز باعث بروز هرج و مرج و نا امنی خواهد شد. لذا امروزه 19 کشور جهان که عمدتاً کشورهای وسیع و پهناوری نظیر کانادا، برزیل، آمریکا، استرالیا و... هستند، تلاش می کنند با کمک این نظام تداوم بقای ملی خود را تضمین کنند.

حکومت فدرال علی رغم محاسنی که برای کشورهای وسیع در تثبیت بقای ملی دارد، از سوی دیگر از معایبی نظیر عدم امکان اتخاذ تصمیم قاطع در سیاست خارجی، مشکل در نحوه تنظیم بودجه و تقویت احساسات محلی گرایانه رنج می برد.

توضیح بیشتر آنکه حتی کشوری مانند امارات متحده عربی نیز که از به هم پیوستن چند حکومت محلی ایجاد شد و به دلیل قرار گیری در خلیج فارس و جزیره ای بودن  از گسستگی سرزمینی رنج می برد، این نوع نظام حکومتی را نپذیرفته است و با نظام حکومتی شبه فدرال اداره می شود.

3و 4-نظام حکومتی ناحیه ای و نظام حکومتی محلی
با توجه به اینکه نظام ناحیه ای و محلی موضوع بحث یادداشت حاضر نیست صرفاً به اشاره ای کوتاه به آنها بسنده می شود. 

نظام ناحیه ای به نظام حکومتی گفته می شود که در آن نظام فدرال بیشتر به سمت تمرکز گرایش یابد و یا نظام حکومتی متمرکز به نواحی داخلی خود مختاری بیشتری اعطاء کند.
حکومت محلی نیز نهادهای رسمی کوچکتر از یک ایالت می باشند. حکومت محلی نتیجه فرایند توزیع فضایی قدرت سیاسی به وسیله حکومت مرکزی است که باعث می شود سازمان های مردم نهاد در برخی نقاط کشور از استقلال مدیریتی بیشتری برخوردار شوند.

آنچنان که آمد در کشورهای  فشرده که به طور نسبی از پراکندگی یک نواخت جمعیت برخوردارند و تنوع قومی، زبانی، فرهنگی و... زیادی نیز ندارند و ضمناً بقای ملی آنها به وسیله برخی عوامل جانبی مورد تهدید است،  نظام حکومتی متمرکز بهترین نوع نظام حکومتی است و از سوی دیگر مبنا و هدف اصلی نظام حکومتی فدرال تدام بقای ملی و وحدت ملی در کشورهای وسیع و پهناور با تنوع بالای قومی، زبانی، فرهنگی و... است. 

امروزه در حالی کشور سوریه تنها به بهانه بالا گرفتن اختلافات و تکثر گروهای معارض و تروریستی در معرض فدرالیزه شدن و حتی تجزیه قرار دارد که این رویداد شوم نه تنها برآمده از بطن جغرافیایی سوریه نیست بلکه کاملاً بحرانی تحمیلی است.

توضیح بیشتر آنکه جدا از حمایت های آشکار و پنهان کشورهایی نظیر ترکیه، عربستان و قطر از گروهای تروریستی در سوریه که بخش عمده ای از نیروهای آنها حتی سوری نیستند، روزنامه معتبر نیویورک تایمز آمریکا نیز در 13 سپتامبر 2014 (حدوداً دو سال پیش) با مطلبی تحت عنوان (A Risky Bet on Syrian Rebels) به این موضوع پرداخت که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا بنا دارد با طرحی پر از امید و مملوء از مانع با حمایت از گروه های شورشی افراطی سوریه آنها را در راستای مبارزه با داعش و حتی حکومت مرکزی تجهیز کند.

سوا از نکته اخیر،  با در نظر گرفتن ماهیت کلی چهار نوع نظام حکومتی متداول جهان برابر آنچه به آن اشاره شد، سئوال هایی که در اینجا مطرح است آن است که:

وضعیت سوریه با کدام یک از نظام های حکومتی مذکور بیشتر هماهنگ است؟

 با کدام فرمول و محاسبه ریاضی مساحت و وسعت کشور سوریه با کشورهای پهناوری نظیر برزیل، کانادا و استرالیا برابر فرض شده است تا به تبع آن نسخه نوع نظام حکومتی آنها (فدرال) برای سوریه نیز تجویز شود؟ 

چه میزان از اختلافات و تنش های داخلی کشور سوریه نتیجه مشکلات و نظام حکومتی فعلی سوریه است و چه میزان از این مشکلات نتیجه دخالت های کشورهای خارجی و به عبارتی تحمیلی از خارج کشور است؟ 

چرا اکثر کشورهای غربی که خود بعضاً از تنوع زبانی، فرهنگی، مذهبی، نژادی و... برخوردار هستند از نظام حکومتی فدرال استفاده نمی کنند؟

 آیا کشور عربستان سعودی با توجه به گستردگی جغرافیایی، عدم برخورداری از پراکندگی یک نواخت جمعیت، وجود سازه های جغرافیایی خشن و مانع تعامل سازنده، وجود گروه های مخالف حکومت در داخل و... برای فدرالیزه شدن نسبت به کشور سوریه اولویت ندارد؟

برابر با واقعیت هایی که آمد، باید پذیرفت که حرکت به سمت فدرالیزه شدن در سوریه با توجه به عدم تناسب شرایط این کشور با این نوع نظام حکومتی نه تنها مشکلات فعلی سوریه را حل نخواهد کرد، بلکه این کشور و منطقه را بیش از پیش درگیر بحران و جنگ و درگیری خواهد کرد. چرا که اصولاً مبنای نظام فدرال ایجاد وحدت ملی و تضمین بقای ملی در کشورهایی است که به دلایل مختلفی که ذکر شد نظام حکومتی متمرکز در آنها قابل اجرا نیست.

حال آنکه طرح تجویزی برای سوریه که عمدتاً از زبان غربی ها به گوش می رسد، بی توجه به نکاتی نظیر منافع ملت سوریه، اقدامات مداخله جویانه و مخرب گذشته خودشان و نگرانی مردم خاورمیانه مبنی بر ضرورت حاکم شدن امنیت در منطقه در راستای منافع غرب و رژیم اسرائیل طراحی و توصیه می شود.

سخن پایانی آنکه نوشته حاضر بر این عقیده است که ایجاد صلح و آرامش در سوریه با ایجاد یک نظام سیاسی متمرکز و برآمده از نظر حداکثر مردم سوریه قابل دست یابی است. البته ضروری است تا ضمن کاهش مداخلات مخرب خارجی، این نظام سیاسی با افزایش حداکثری مشارکت سیاسی شهروندان در اداره امور سیاسی  و دادن اختیارات کافی به حکومت های محلی از شدت تنش ها و درگیری ها بکاهد و در یک دوره زمانی مشخص وحدت ملی تضعیف شده را تقویت کند.

رضا رحیمی ؛ دانشجوی دوره دکتری جغرافیای سیاسی جنوب غرب آسیا، دانشگاه تهران
اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
فرنام صنعت پاکسا
برچسب منتخب
# حمله موشکی به اسرائیل # سید حسن نصرالله # نمازجمعه تهران
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
با توجه به تسلیح رژیم صهیونیستی به سلاح اتمی و حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا و ناتو از این رژیم؛ با دستیابی کشورمان به سلاح هسته ای موافقید؟