مدیریت یکی از مهمترین ابزارهای اداره یک جامعه است. اما بحث بر سر این است که مدیران ما باید چگونه باشند و چه توقعی از آن مدیران داریم؟ آیا مدیران ما ناکارآمد هستند یا مشکلات قانونی مانع فعالیت آنان میشود؟ برای پاسخ به این سئوالات با محمدعلی اسفنانی، نماینده فریدن و فریدون شهر و عضو کمیسیون حقوقی قضایی مجلس شورای اسلامی گفتوگو کرده ایم. وی معتقد است مدیریت جهادی در بین مردم ما وجود دارد اما بروکراسی اداری مانع انجام آن میشود. وی تاکید دارد که باید مدیریت جهادی را به جوانان بسپاریم و مدیران فعلی را به عنوان عقبه فکری به کار بگیریم. آنچه در ادامه آمده، نتیجه این گفتوگو است.
• مدیریت جهادی یک سبک است، یا یک رویکرد مقطعی است که باید پس از مدتی آنرا فراموش کرد؟
مدیریت جهادی ابتکاری از مقام معظم رهبری بود. ایشان در زمانی این بحث را مطرح کردند که کشور در شرایط بحران و تهدید قرار داشت و لازم بود به آن پرداخته شود. اما قبل از آنکه بدانیم مدیریت جهادی سبک است یا رویکردی مقطعی، باید به این سئوال پاسخ بدهیم که چرا ما به مدیریت جهادی نیاز داریم؟ معمولا مدیریت جهادی در جایی صدق میکند و باید به صورت جدی پیگیری و اجرایی شود که یک جامعه از شرایطی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی، اجتماعی یا دیگر شرایط عقب بوده باشد، یا شرایطی فراهم شده باشد که آن جامعه نتواند آنطوری که باید و شاید، پیش برود و عقب بماند. اگر اکنون به شرایط موجود نگاه کنید، متوجه میشوید که به شدت مورد تهدید و تحریم اقتصادی قرار گرفتهایم. البته در بحث تهدید به دستاوردهای بزرگی رسیدهایم که تهدید نظامی کاربردی ندارد، اما در مورد بحث اقتصادی شاید شکنندگی وجود داشته باشد. لذا تاکید مقام معظم رهبری در بحث تحریمها بر این است که مدیریت جهادی باشد، زیرا از سوی غرب به شدت تهدید میشویم و آنها گمان میکنند که حتی اگر پای میز مذاکره نشستیم، به دلیل تاثیر تحریمها و فشار اقتصادی است.
• در این شرایط چرا باید به سوی مدیریت جهادی برویم؟
به خاطر اینکه جز نسخه مدیریت جهادی، راهکار دیگری وجود ندارد که اهدافمان را پیش ببرد. مدیریت جهادی راهکاری است که میتواند شرایط را به نحوی پیش ببرد که در شرایط عادی امکان پذیر نیست. چرا بر این نوع مدیریت جهادی گفتند، به خاطر اینکه تمامی کسانی که در جهاد شرکت کردهاند، زمان و مکان برایشان خیلی ملاک نیست. اگر به گذشته نگاه کنیم و دوران جبهه و جنگ را به یاد بیاوریم، کسی به ساعتاش نگاه نمیکرد که بگوید من از صبح بلند شدم، با دشمن جنگیدم و الان ساعت ۲ بعد از ظهر است و باید به خانه بروم. یک فرد با تفکر جهادی از خانه و خانوادهاش برای جهاد میزد. لذا شب هم که باید استراحت کند، کار میکرد. بنابراین مدیریت جهادی زمان و مکان نمیشناسد. به علاوه به اینکه طرف از خواستههای خودش میگذرد تا بتواند به اهداف عالی ترش برسد. لذا در جهاد دوران دفاع مقدس دیدید که خیلیها حتی مشتاقانه و به صورت داوطلبانه روی مین رفتند به خاطر اینکه خط دشمن را بشکنند و خاک کشور را از دست دشمن خارج کنند.
• در دوران دفاع مقدس یک عزم عمومی اتفاق افتاده بود و مردم به تنهایی در مورد نقش خودشان تصمیم میگرفتند. اما امروز مردم شرط میگذارند. آیا مدیریت جهادی به فرد بستگی دارد یا به دستگاهها که چگونه برنامه ریزی کنند؟
نمیشود اینها را از همدیگر مجزا کرد. مدیریت جهادی هم مربوط به مسئولان است، هم مربوط به مردم است و هم مربوط به سیاستهای کلی نظام اسلامی است. لذا همه باید در مدیریت جهادی نقش آفرین باشند تا بتوانند نتیجه بگیرند. نمیتوانیم به مردم بگوییم شما حرکت کنید و دستگاهها بیتفاوت باشند یا آنکه دستگاهها بخواهند حرکت جهادی کنند و مردم بیتفاوت باشند. این یک جریان هماهنگ مردم و دستگاهها ونهادهاست. اما وظیفه دستگاهها متفاوت است زیرا قانون برای آنها تعریف جهادی نکرده است. بنا بر این حداقل این است که نگاه دستگاهها به قضایا یک نگاه جهادی باشد. وقتی نظام اسلامی با ابلاغ رهبرش در ابتدای سال مدیریت جهادی را سیاست گذاری میکند، آنهایی که در اجرا هستند باید تمامی امور را به صورت جهادی اجرا کنند. آنهایی که پشتیبان ماموران اجرا هستند نیز باید پشتیبانی شان جهادی باشد و آنهایی که کارشان عملیاتی است، باید عملیاتشان جهادی باشد.
• آنچه در ذهن مردم از جهاد باقی مانده، وزارت جهاد سازندگی در ابتدای انقلاب است که جهاد با کشاورزی ادغام شد و به عقیده خیلیها، جهاد قربانی کشاورزی شد. اکنون هم برخی از قوانین موازی وجود دارد که مانع فعالیت جهادگران میشود و هرگاه دستگاه های دولتی بخواهند میتوانند مانع کارهای جهادی شوند زیرا در حوزه یکی از وزارتخانهها تعریف میشود. به عقیده مشکل قانونگذاری ما چیست و مجلس تا چه اندازه میتواند به رفع این مشکل کمک کند؟
ما در قانون گذاری مشکلات زیادی داریم. در بحث تبیین قوانین هم متاسفانه مشکلات زیادی داریم. بیشک شیوه تبیین قوانین در کشور ما مقبول نیست. اینکه شیوه تبیین قوانین به سبک حاضر باشد و صرفا یک سری قوانین با یک پروسه خیلی طولانی و گاه غیر کارشناسی تصویب بشود، آسیب زننده است. لذا باید این موانع رفع بشود تا قانون گذاری درستی صورت بگیرد. البته فکر نمیکنم قانون برای اجرای کارها کم داشته باشیم ولی نظارت بر حسن اجرای قانون خیلی مهمتر است که در کشور ما متاسفانه کم است و به اجرا ضربه میزند.
• امروزه کسانی که میخواهند کار جهادی بکنند، به چاپلوسی و تملق متهم میشوند و انگیزه فعالیت از آنان گرفته میشود. بنظر شما چطور میشود بین متملق و جهادگر تمیز قایل شد؟
کارکردن برای کشور یک امر اعتقادی است. اگر انسان به چیزی اعتقاد پیدا کرد، به هیچ چیز فکر نمیکند و کارش را انجام میدهد. همانطور که اگر فردی نخواهد نمازش قضا بشود، کنار خیابان میایستد و نمازش را میخواند، کار جهادیاش را هم انجام میدهد. برای این فرد نمازخوان خیلیها ممکن است حرف و حدیث درست کنند، ولی آن فرد بر اساس اعتقادش این کار را میکند. بنا بر این در بحث کارکردن هم نباید متاثر از رفتارها بشود و کارش را رها کند.
• موانع قانونی بر سر راه مدیریت جهادی را چه میدانید؟
موانع قانونی وجود دارد اما شاید بارزترین مانع قانونی بحث بروکراسی خیلی وحشتناکی است که بر کشور ما حاکم است. متاسفانه اگر یک مجموعه اقتصادی بخواهد یک کار اقتصادی در کشور ما انجام بدهد، میانگین مدت زمانی که برای دریافت مجوزهایش زمان میبرد، بین ۶ ماه تا یک سال است و اگر متقاضی خسته نشود و کار را ادامه داد، گاهی تا دوسال هم ادامه پیدا میکند و این روند به هیچ عنوان منطقی نیست. باید بپذیریم که بروکراسی اداری برای مدیریت جهادی آسیب بسیار بزرگی است و در وهله اول باید به این مهم توجه شود.
• به عقیده شما زمان عاقلانه برای انجام یک کار اداری چه مدت است؟
بهترین حالت این است که صدور مجوز اقتصادی به سرعت انجام شود و این توقع زیادی نیست. با نگاهی به دیگر کشورها میبینیم که زمان کار اداری در برخی از کشورها یک هفته است و برخی از کشورها که فعالیت اداری خیلی پیچیده است، بین ۱۵ روز تا یک ماه است، ولی در کشورهایی همچون ما، بروکراسی صدور مجوزها بزرگترین آسیب و بزرگترین مانع است و در کشور ما بر مدیریت جهادی اثرات بسیار منفی بر جای میگذارد.
• بروکراسی اداری قانون است یا ادارات به صورت سلیقهای اجرا میکنند تا به رشوه برسد؟
عمدتا سلیقهای است که البته به تخلف نیز منجر میشود. اما بخشی از آن نیز مربوط به بیاطلاعی مجریان از قانون است که در هر صورت تاثیرات خودش را میگذارد.
• راهکار رفع آن چیست و چطور میشود با آن مقابله کرد؟
راهکار حل آن زیاد هم پیچیده نیست و میشود آنرا رفع کرد به شرط آنکه دعواهای سیاسی در کشور ما کمرنگ بشود و مسئولان مربوطه صرفا نگاه علمی و اقتصادی به مباحث مربوط به مدیریت جهادی داشته باشند. این در حالی است که امروز بازیهای سیاسی و تفکرات چپ و راست مقابل پای همدیگر سنگ اندازی میکنند و زیان این لج بازیها را نظام و مردم میبینند.
• به نظر میرسد که مدیریت جهادی در کشور ما فراموش شده است. راهکاری برای احیای مدیریت جهادی به نظرتان میرسد؟
شرط اصلی این است که قبول کنیم به غیر از مدیریت جهادی نمیتوانیم کشور را به پیش ببریم و با مشکلات رو به رو شویم. هرگاه که بتوانیم به اهمیت مدیریت جهادی در رفع مشکلات پی ببریم، آنگاه آنرا قبول میکنیم.
• آیا تحریمها و تهدیدها نباید باعث شود که مردم و مسئولان به سوی مدیریت جهادی بروند؟
مهمترین مطلبی که خیلیهایمان هنوز قبول نکردهایم، این است که مشکلات ما یک شبه حل شود. هنوز در مواردی به طور کامل امید واهی به نگاه بیرونی داریم. در حالی که اگر هم اتفاق بیفتد، نمیتواند نقش جدی ایفا کنند. اکنون عدهای دل به این بستهاند که منتظر باشیم تحریمها برداشته شود یا منتظر باشیم پولهای بلوکه شده ما آزاد شود یا آنکه منتظر باشیم تا دیگران نگاه ملاطفت آمیز با ما داشته باشند. در حالی که همه اینها خیالپردازی است و در تمام این ۳۵ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ما ثابت شده که اگر هم تحریمها و تهدیدها برداشته شود، قطعا محدودیت دیگری را به وجود خواهند آورد.
• مدیران قبلی ما که از اوایل انقلاب بودند، مدیریت جهادی را پذیرفتند و کار جهادی کردند. برای جوانان امروز چطور میشود مدیریت جهادی را جا انداخت و آیا قبول دارید که مدیریت جهادی با روحیه خیلی از جوانان امروز ما همخوانی ندارد؟
اتفاقا بنده قائل بر این هستم که جوانان امروز ما جهادیتر از مدیران با سابقه ما هستند و شاید مدیران با سابقه گاهی توان کار جهادی را نداشته باشند.
• قبول ندارید که جهاد در اول انقلاب خیلی قویتر از امروز بود؟
این درست است اما در آن زمان چه کسانی بودند؟ آنجا هم جوانها بودند. اصولا جهاد را چه کسانی اداره کردند، جنگ را چه کسانی اداره کردند؟ آن مسوولیتهای اوایل انقلاب را چه کسانی انجام میداد؟ آنها هم جوانان بودند. در دوران دفاع مقدس فرماندهان لشگری داشتیم که به سن ۳۰ سال هم نرسیده بودند اما یک لشگر متشکل از گروههای نظامی را در سختترین شرایط و به بهترین نحو اداره کردند. لذا اعتقاد من بر این است که حس مدیریت جهادی و حس ورود در عرصه جهاد در جوانها بیشتر است. اتفاقا امروز میخواهم تاکید کنم که مسوولان و مدیران خیلی با تجربه ما، اکنون یک مقدار مدیران خستهای هستند و باید کار را به جوانان بسپارند. البته آنها را نیز نباید نادیده بگیریم بلکه برای مشاوره و نظارت از دور و هدایت جریان انقلاب از دور میتوانند نقش آفرین باشند ولی اصل مطلب با جوانان است و باید هم این چنین باشد.
• چطور میشود تجربیات مدیران جهادی را مستندسازی کرد و چه کار کنیم که این تجربیات برای نسل جوان بماند و از آن الگو بگیرند؟
فکر میکنم تولید محتوا در قالب کتاب، فیلم و دیگر رسانههای ماندگار میتواند اثربخش باشد. اما شاید فیلم اثر بخشی بیشتری داشته باشد. ولی بحث اصلی این است که اگر به جوانان اعتماد کنیم و جوانان مان را به میدان بیاوریم و بعد الگوهایمان را به آنان معرفی کنیم، این روش بسیار منطقیتر است. وقتی به جوانان مان اجازه نمیدهیم فعالیت کنند، چه توقعی داریم؟ حالا فرض بگیریم که ۱۰ فیلم هم ساختیم و صدها کتاب هم در اختیارش گذاشتیم و به او تحمیل هم کردیم که اینها را مطالعه بکن زیرا نمونه بارزی از مدیریت جهادی است، این روش اثربخش نیست. بلکه باید حالتی را فراهم کنیم که جوان در عرصه فعالیت اقتصادی و علمی ورود کنند و بعد الگوها را به آنان معرفی کنیم. گمان میکنم این روش منطقیتر است.