بازگشت به مدیریت جهادی چندی است که به عنوان راهکاری برای بهینهسازی اداره کشور و عبور از مشکلات مطرح شده است. مقام معظم رهبری هم در پیام نوروزی خود مسئولان را به «مدیریت جهادی» در کشور توصیه کردند. اما مدیریت جهادی چیست و چه تفاوتی با سایر مدلهای مدیریتی دارد؟ برای پاسخ به این سئوال و مباحث پیرامون مدیریت جهادی، به سراغ عماد افروغ رفتهایم. عماد افروغ جامعهشناس و کارشناس مسایل سیاسی و فرهنگی و نماینده دور هفتم مجلس شورای اسلامی است که غالباً در حوزه های سیاسی اجتماعی، حرف های جالبی برای گفتن دارد.
• تعریف شما از مدیریت جهادی چیست؟
مدیریت جهادی یک مدیریت غیرقطبی و یک مدیریت پلورالیستی است. کلا مدیریت جهادی به این معناست که ما حسب انگیزه پیش برویم. در بحث نابرابری، یک نظریه کارکردی میگوید یکسری مشاغل حساس وجود دارد که برای آنکه این مشاغل تأمین شود و عدهای بیایند و این مشاغل حساس را عهده دار شوند، باید پاداش مادی بدهیم. مدیریت جهادی در برابر این نظریه میگوید صرفاً پاداش مادی نیست. عدهای میخواهند فقط انگیزههای درونی خود را ارضاء کنند و همه چیز را با پول و مقام میسنجند که کار اشتباهی است. نمود برجسته این مدیریت غیر قطبی را در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در دفاع مقدس تجربه کردهایم که البته تنها در آن زمان شاهد این نوع مدیریت بوده و پس از آن این نوع مدیریت به فراموشی سپرده شد.
• چرا آن زمان الگوی مدیریت جهادی با موفقیت اجرایی شد؟
در زمان جنگ ما تمرکز گرایی نداشتیم. همه مشارکت داشتند، از همه قومیتها و همه سکونت گاهها. نگاه کنید ببینید نوع شکلگیری یگانها، تیپها و گردانها به چه شکل بوده است. ببینید در آن زمان کسی احساس نمیکرد دیگری باید ادای وظیفه کند و خودش از مسئولیت شانه خالی کند. احساس میکرد که هم حقش است و هم وظیفهاش که به میدان بیاید. مردم سالاری دینی و حضور مردم این نوع مدیریت را تعریف کرد. ما در اوج جنگ که معمولاً بحث کنترل و تمرکز گرایی مطرح میشود، شاهد انشعابها و رویشهای مختلف بودیم و تجلی مردم سالاری دینی و انتخابات آگاهانه را داشتیم. در فرهنگ هم به رغم آنکه ابهامات و عدم شفافیتهایی وجود داشت، اما مردم احساس میکردند فرصتی است برای اینکه ارزشهای تاریخی خود را به منصه ظهور برسانند و اینگونه مدیریت جهادی در کشور در آن دوران تعریف شد.
• فکر میکنید چرا این نوع مدیریت پس از جنگ ادامه پیدا نکرد؟
به اعتقاد بنده این رفتار و این نوع مدیریت بایستی بعد از جنگ هم ادامه پیدا میکرد. یعنی بایستی همین الگوی بعضا لشکری مدیریت، در مدیریت اقتصادی بعد از جنگ خودش را نشان میداد. در واقع اگر در دفاع مقدس یک وجب خاک اهمیت و حساسیت داشت، در سازندگی هم باید حساسیت میداشت ولی متاسفانه ما این نوع مدیریت را در زمانهای بعد از جنگ نمیبینیم و به همینخاطر است که توزیع امکانات، خدمات، اطلاعات، نوآوریها و امثال آنها، توزیع عادلانهای نیست.
به این خاطر در دفاع مقدس آن نوع مدیریت شکل گرفت که انگیزهها و قابلیت های مردم در دفاعمقدس دخیل بودند و مردم با تمام وجود وارد جنگ شده بودند. به خاطر اینکه جنگ با مشارکت مردمی پیش میرفت. ما به حد کافی مستندانی داریم که به ما نشان بدهد که رمز موفقیت ما چه بوده و چون ما آن مشارکت مردمی را از دست دادیم این نوع مدیریت ادامه پیدا نکرد. در واقع باید گفت که در اول انقلاب همه خود را قربانی نظام میکردند، اما الان برخی نظام را قربانی خود میکنند. هر کسی هر کجا میرود، بلافاصله میخواهد بار خودش را ببندد؛ یکی بار سیاسیاش را میبندد، یکی بار اقتصادی خود را میبندد، یکی بار فرهنگیاش را میبندد و امکان این بار بستنها نیز وجود دارد. متأسفانه اینها ما را از مدیریت جهادی دور کرده است.
• مولفههای این نوع مدیریت که برای امروز ما نیز قابل استفاده است در دوران جنگ چه بود؟
اگر بخواهم به مولفههای این الگوی مدیریتی در دوران جنگ اشاره کنم باید بگویم که این نوع مدیریت الگوسازی در درون داشت و کاری به کپی برداری نداشت. به همین خاطر سرشار از خلاقیت بود. بستر نیز برای خلاقیت و به فعلیت رساندن قابلیتها فراهم بود. سد و مانعی برای این کار نبود. اگر کسی میخواست خود را نشان دهد و اثبات کند، زمینه به طور نسبی برایش فراهم بود. مانند امروز که هزاران مانع وجود دارد نبود. اگر کسی میخواست بدرخشد، کسی مانع نبود واین فرصت در اختیار او قرار داده میشد، چون چیزی نبود. درجه و مقام آن چنانی نبود و نیتها، نیتهای خالصانهای بود، دفاع مقدس هم مزید بر علت شده بود.
• از نگاه شما تفاوت الگوی مدیریت جهادی با سایر الگوهای مدیریت در چیست؟
در مدیریتهای غربی چیزی به عنوان عدالت در تولید وجود ندارد. در واقع عدالت در توزیع غربی برای این نیست که به حقوق اجتماعی مردم توجه شود، بلکه صرفا از باب جلوگیری از شورشهای مردمی است. در اینجا چیزی به عنوان جامعه و حق اجتماعی اصالت ندارد. چون آنان اصالت را به فرد میدهند؛ اما ما به عنوان یک حق آن را میبینیم، نه به عنوان سیاستی برای پیشگیری از امری دیگر. میگوییم فرد حق آزادی دارد، حق سیاسی و مدنی دارد، حق اقتصادی و اجتماعی دارد و حق اخلاقی و معنوی و فرهنگی دارد و اینها در انقلاب اسلامی ما در نظر گرفته شده است. انقلاب اسلامی ما مدیریت جهادی را بر اساس توزیع عادلانه شکل داده است و این عنوان عدالت فرق این مدیریت را با مدیریتهای دیگر به خوبی تبیین میکند.
• چه موانعی در تحقق مدیریت جهادی وجود دارد؟
نخستین مانعی که البته در ابتدای بحث به آن اشاره کردم و باید به آن توجه داشته باشیم، تمرکزگرایی است. تمرکزگرایی در دوران دفاع مقدس وجود نداشت. این طور نبود که صرفاً گروهی از بالا تصمیم بگیرند و دفاع کنند. دفاع کاملاً مردمی بود. دفاع مردمی هم فی البداهه به وجود نمیآید؛ نیازمند ظرف مشخص و معینی است. این مسئله بسیار مهمی است که با هر ظرف و زمینهای نمیتوان در مردم مدیریت جهادی ایجاد کرد. در دفاع مقدس همه مردم حضور داشتند. اگر به نحوه شکل گیری گردانها، تیپها و لشکرهایی که با نیروهای مردمی به وجود میآمد، دقت کنید، نکته ظریفی را مشاهده خواهید کرد. در آن شرایط، هر شهر برای خود قدرت مانور پیدا کرده بود. اهالی مناطق مختلف کشور، با هر قومیتی، دسته، گردان و تیپ خودشان را داشتند. این ظرفیت به آنها اجازه داده بود در صحنه حضور داشته باشند. فضایی به وجود آمده بود که آحاد مردم میتوانستند دغدغه خود را نشان بدهند. این یک حقیقت غیرقابل انکار است که ما در دوران دفاع مقدس توانستیم در ظرف تمرکززدایی، مدیریت جهادی ایجاد کنیم. در جریان انقلاب اسلامی نیز با چنین ظرفی روبه رو هستیم. انقلاب اسلامی پدیدهای طبقاتی است. همه اقشار جامعه در آن حضور داشتند. این انقلاب منحصر به طبقهای خاص، مانند کارگران و امثال آنها، نبود. این حضور همگانی به ظرفی نیاز داشت که نمیشد با ظرف به جای مانده از دوران طاغوت، یعنی ظرف تمرکز گرایی مبتنی بر اقتصاد نفتی، آن را ایجاد کرد. بنابراین از موانع جدی تحقق مدیریت جهادی، شکل گیری ظرف تمرکزگرایانه است. برای ایجاد مدیریت جهادی، باید ظرف تمرکززدایی داشته باشیم؛ ظرفی که آحاد مردم بتوانند در قالب آن در صحنه حاضر شوند و بر اساس علایقهشان در جبهههای مختلف حضور پیدا کنند.
متأسفانه با وجود گذشت بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی و در اختیار داشتن تجاربی مانند دفاع مقدس، هنوز نتوانستهایم ظرف تمرکزگرایی را تغییر دهیم یا دست کم آن را تلطیف کنیم. نتیجه این رابطه مرکز-پیرامونی با اتکا به اقتصاد نفتی، این است که یک شهر به نام تهران در مرکز قرار دارد و چند شهر بزرگ و اصلی اطراف آن را گرفتهاند و دیگر هیچ! بقیه شهرها و مناطق حالت انفعالی دارند؛ اما در دوران دفاع مقدس این گونه نبود. ظرفی وجود داشت که همه میتوانستند در آن ایفای نقش کنند. تهرانی و غیر تهرانی هم نداشت. هرکسی میتوانست خلاقیت و نوآوری خود را نشان بدهد و عرضه کند. هیچ مانعی برای بروز شایستگیها وجود نداشت. این مسئله بسیار مهمی است که باید حتماً به آن توجه داشته باشیم.
• راه حل چیست؟
در عرصه مدیریت جهادی باید برای کسانی که شایستگی دارند، فرصت عرضه و حضور فراهم شود. در غیر این صورت، تحقق مدیریت جهادی عملی نیست. یکی از موانع مهم در مسیر ایجاد مدیریت جهادی همین مسئله است. متأسفانه در ظرف فعلی، الزاماً فرصتها در اختیار افراد شایسته قرار ندارد. برخی افراد که امکانات و تسهیلات را در اختیار دارند، الزاماً واجد صفت شایستگی نیستند. این افراد میخواهند با در اختیار داشتن امکانات و تسهیلات، برای خودشان شایستگی تعریف کنند!
مدیریت جهادی با چنین رویکردی سازگار نیست. در مدیریت جهادی منابع انسانی و امکانات موجود به دقت شناسایی میشوند؛ آنگاه، نه فقط امکانات در اختیار افراد شایسته قرار میگیرد، بلکه فرصت بروز شایستگیها در جامعه فراهم میشود.
• و موانع دیگر در این راه؟
مانع مهم دیگری که در راه تحقق مدیریت جهادی وجود دارد، تکیه بر حرف به جای عمل است. ما از حرف گرایی ضربات فراوانی خوردهایم. گاه پیش آمده است که این حرف گراییها به تبع نفاق افراد ظهور و بروز پیدا کرده است. من نگران این هستم که برخی بیایند و دائم درباره مدیریت جهادی سخن بگویند و نطق کنند؛ اما در همین مرحله متوقف بمانند و در عمل کاری انجام ندهند.
مدیریت جهادی، اخلاق جهادی میخواهد، قناعت و ساده زیستی میخواهد، صرفه جویی میخواهد. بروز این صفات هم فقط با حرف زدن ممکن نیست؛ به عمل نیاز دارد. نمیخواهم بگویم در عرصه مدیریت جهادی تنها کار یدی ارزش دارد؛ نه! باید تصویری روشن از مدیریت جهادی داشته باشیم و بعد وارد بحث عمل گرایی شویم. نگرانی من باقی ماندن در مرحله اندیشیدن و عدم ورود به مرحله عمل است. برای درک عمیقتر این مقوله مهم، باید به تجاربمان نگاه کنیم. به انقلاب اسلامی و دفاع مقدسمان بنگریم و از دستاوردهای آنها بهره ببریم.
یکی از مشکلاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص بعد از پایان دوران دفاع مقدس پیش آمد، این بود که برخی گمان کردند حال که انقلاب به پیروزی و دفاع مقدس به پایان رسیده است؛ دیگر نیازی به حضور ما نیست. این افراد فکر میکردند باید به خانههایشان بروند و تصمیم گیری را صرفاً بر عهده مسئولان بگذارند. اصلاً چنین نیست! ما نباید «قدرت اعتبار» را تبدیل به قدرت رسمی کنیم. «قدرت اعتبار» همان قدرتی است که به واسطه مدیریت جهادی در جامعه شکل میگیرد و تمام آحاد مردم را وارد جریان اداره و مدیریت کشور میکند. ما با «قدرت اعتبار» انقلاب کردیم و در دفاع مقدس به پیروزی رسیدیم. شکاف میان قدرت غیررسمی، یا همان «قدرت اعتبار»، با قدرت رسمی، یکی از موانع تحقق مدیریت جهادی است.
• مدیریت جهادی چگونه در کشور ما با وضعیت کنونی پیاده و اجرایی خواهد شد؟
ببینید، مردم ما در جنگ و دفاع، از یک وجب خاک خود نگذشتند و نسبت به کشور حساسیت داشتند. این حساسیت وقتی خود را نشان داد که ما به سمت تمرکز زدایی حرکت کردیم که صرفاً به شعار نیست. باید دید آیا در این نوع مدیریت مردم نقشی دارند. آیا در این نوع مدیریت فرصت در اختیار افراد گذاشته میشود تا خلاقیت و ابتکارشان به فعلیت برسد. همین موضوع نیازمند الگو است. تکنولوژی سرمایه بر جواب نمیدهد و تکنولوژی کاربر جواب میدهد. در صورتی میتوانیم مدعی باشیم مدیریت جهادی داریم که در اقتصاد واقعاً به سمت عدالت در تولید برویم؛ یعنی اجازه بدهیم افراد کارگاههای کوچک بزنند، یعنی این طور نباشد که بگوییم فرصت تولید در اختیار چند سرمایه دار است و ما عدالت را در توزیع ببینیم. باید عدالت را در سرمایه گذاری نیز ببینیم. بنابراین مدیریت جهادی الگومند است و فقط نباید در حد شعار و به دلسوزی صرف افراد متکی باشد.
باید به راهکارها توجه کرد، به مکانیزم تحقق این نوع مدیریت و برنامهای کردن آن توجه کرد. فکر میکنم باید به جد وارد این قضیه شویم. توجه داشته باشیم که با ساختار تمرکزگرایانه نمیتوان کشور را اداره کرد و باید از تمرکزگرایی پرهیز کرد. باید دانست که عمل از جایگاه بالایی برخوردار است و در معرفتشناسی به آن توجه ویژهای شده است، اما متأسفانه ما در کشور بیشتر اهل نظر هستیم تا عمل و لازم است به طور مبنایی این موضوع مورد بازنگری قرار گیرد و عمل، جدی گرفته شود.
یعنی از همه بخواهیم وارد بشوند و مشارکت کنند. از تمام ظرفیتها و فعلیتهای پنهان در پهنای جغرافیایی ایران و از تمام اقشار بخواهیم دستی برسانند تا بتوانیم طی یک فرآیند سندی عملی را شکل بدهیم.
بازگشت به مدیریت جهادی چندی است که به عنوان راهکاری برای بهینهسازی اداره کشور و عبور از مشکلات مطرح شده است. مقام معظم رهبری هم در پیام نوروزی خود مسئولان را به «مدیریت جهادی» در کشور توصیه کردند. اما مدیریت جهادی چیست و چه تفاوتی با سایر مدلهای مدیریتی دارد؟ برای پاسخ به این سئوال و مباحث پیرامون مدیریت جهادی، به سراغ عماد افروغ، رفتهایم. عماد افروغ جامعهشناس و کارشناس مسایل سیاسی و فرهنگی و نماینده دور هفتم مجلس شورای اسلامی است که غالباً در حوزه های سیاسی اجتماعی، حرف های جالبی برای گفتن دارد.
• تعریف شما از مدیریت جهادی چیست؟
مدیریت جهادی یک مدیریت غیرقطبی و یک مدیریت پلورالیستی است. کلا مدیریت جهادی به این معناست که ما حسب انگیزه پیش برویم. در بحث نابرابری، یک نظریه کارکردی میگوید یکسری مشاغل حساس وجود دارد که برای آنکه این مشاغل تأمین شود و عدهای بیایند و این مشاغل حساس را عهده دار شوند، باید پاداش مادی بدهیم. مدیریت جهادی در برابر این نظریه میگوید صرفاً پاداش مادی نیست. عدهای میخواهند فقط انگیزههای درونی خود را ارضاء کنند و همه چیز را با پول و مقام میسنجند که کار اشتباهی است. نمود برجسته این مدیریت غیر قطبی را در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در دفاع مقدس تجربه کردهایم که البته تنها در آن زمان شاهد این نوع مدیریت بوده و پس از آن این نوع مدیریت به فراموشی سپرده شد.
• چرا آن زمان الگوی مدیریت جهادی با موفقیت اجرایی شد؟
در زمان جنگ ما تمرکز گرایی نداشتیم. همه مشارکت داشتند، از همه قومیتها و همه سکونت گاهها. نگاه کنید ببینید نوع شکلگیری یگانها، تیپها و گردانها به چه شکل بوده است. ببینید در آن زمان کسی احساس نمیکرد دیگری باید ادای وظیفه کند و خودش از مسئولیت شانه خالی کند. احساس میکرد که هم حقش است و هم وظیفهاش که به میدان بیاید. مردم سالاری دینی و حضور مردم این نوع مدیریت را تعریف کرد. ما در اوج جنگ که معمولاً بحث کنترل و تمرکز گرایی مطرح میشود، شاهد انشعابها و رویشهای مختلف بودیم و تجلی مردم سالاری دینی و انتخابات آگاهانه را داشتیم. در فرهنگ هم به رغم آنکه ابهامات و عدم شفافیتهایی وجود داشت، اما مردم احساس میکردند فرصتی است برای اینکه ارزشهای تاریخی خود را به منصه ظهور برسانند و اینگونه مدیریت جهادی در کشور در آن دوران تعریف شد.
• فکر میکنید چرا این نوع مدیریت پس از جنگ ادامه پیدا نکرد؟
به اعتقاد بنده این رفتار و این نوع مدیریت بایستی بعد از جنگ هم ادامه پیدا میکرد. یعنی بایستی همین الگوی بعضا لشکری مدیریت، در مدیریت اقتصادی بعد از جنگ خودش را نشان میداد. در واقع اگر در دفاع مقدس یک وجب خاک اهمیت و حساسیت داشت، در سازندگی هم باید حساسیت میداشت ولی متاسفانه ما این نوع مدیریت را در زمانهای بعد از جنگ نمیبینیم و به همینخاطر است که توزیع امکانات، خدمات، اطلاعات، نوآوریها و امثال آنها، توزیع عادلانهای نیست.
به این خاطر در دفاعمقدس آن نوع مدیریت شکل گرفت که انگیزهها و قابلیت های مردم در دفاعمقدس دخیل بودند و مردم با تمام وجود وارد جنگ شده بودند. به خاطر اینکه جنگ با مشارکت مردمی پیش میرفت. ما به حد کافی مستندانی داریم که به ما نشان بدهد که رمز موفقیت ما چه بوده و چون ما آن مشارکت مردمی را از دست دادیم این نوع مدیریت ادامه پیدا نکرد. در واقع باید گفت که در اول انقلاب همه خود را قربانی نظام میکردند، اما الان برخی نظام را قربانی خود میکنند. هر کسی هر کجا میرود، بلافاصله میخواهد بار خودش را ببندد؛ یکی بار سیاسیاش را میبندد، یکی بار اقتصادی خود را میبندد، یکی بار فرهنگیاش را میبندد و امکان این بار بستنها نیز وجود دارد. متأسفانه اینها ما را از مدیریت جهادی دور کرده است.
• مولفههای این نوع مدیریت که برای امروز ما نیز قابل استفاده است در دوران جنگ چه بود؟
اگر بخواهم به مولفههای این الگوی مدیریتی در دوران جنگ اشاره کنم باید بگویم که این نوع مدیریت الگوسازی در درون داشت و کاری به کپی برداری نداشت. به همین خاطر سرشار از خلاقیت بود. بستر نیز برای خلاقیت و به فعلیت رساندن قابلیتها فراهم بود. سد و مانعی برای این کار نبود. اگر کسی میخواست خود را نشان دهد و اثبات کند، زمینه به طور نسبی برایش فراهم بود. مانند امروز که هزاران مانع وجود دارد نبود. اگر کسی میخواست بدرخشد، کسی مانع نبود واین فرصت در اختیار او قرار داده میشد، چون چیزی نبود. درجه و مقام آن چنانی نبود و نیتها، نیتهای خالصانهای بود، دفاع مقدس هم مزید بر علت شده بود.
• از نگاه شما تفاوت الگوی مدیریت جهادی با سایر الگوهای مدیریت در چیست؟
در مدیریتهای غربی چیزی به عنوان عدالت در تولید وجود ندارد. در واقع عدالت در توزیع غربی برای این نیست که به حقوق اجتماعی مردم توجه شود، بلکه صرفا از باب جلوگیری از شورشهای مردمی است. در اینجا چیزی به عنوان جامعه و حق اجتماعی اصالت ندارد. چون آنان اصالت را به فرد میدهند؛ اما ما به عنوان یک حق آن را میبینیم، نه به عنوان سیاستی برای پیشگیری از امری دیگر. میگوییم فرد حق آزادی دارد، حق سیاسی و مدنی دارد، حق اقتصادی و اجتماعی دارد و حق اخلاقی و معنوی و فرهنگی دارد و اینها در انقلاب اسلامی ما در نظر گرفته شده است. انقلاب اسلامی ما مدیریت جهادی را بر اساس توزیع عادلانه شکل داده است و این عنوان عدالت فرق این مدیریت را با مدیریتهای دیگر به خوبی تبیین میکند.
• چه موانعی در تحقق مدیریت جهادی وجود دارد؟
نخستین مانعی که البته در ابتدای بحث به آن اشاره کردم و باید به آن توجه داشته باشیم، تمرکزگرایی است. تمرکزگرایی در دوران دفاع مقدس وجود نداشت. این طور نبود که صرفاً گروهی از بالا تصمیم بگیرند و دفاع کنند. دفاع کاملاً مردمی بود. دفاع مردمی هم فی البداهه به وجود نمیآید؛ نیازمند ظرف مشخص و معینی است. این مسئله بسیار مهمی است که با هر ظرف و زمینهای نمیتوان در مردم مدیریت جهادی ایجاد کرد. در دفاع مقدس همه مردم حضور داشتند. اگر به نحوه شکل گیری گردانها، تیپها و لشکرهایی که با نیروهای مردمی به وجود میآمد، دقت کنید، نکته ظریفی را مشاهده خواهید کرد. در آن شرایط، هر شهر برای خود قدرت مانور پیدا کرده بود. اهالی مناطق مختلف کشور، با هر قومیتی، دسته، گردان و تیپ خودشان را داشتند. این ظرفیت به آنها اجازه داده بود در صحنه حضور داشته باشند. فضایی به وجود آمده بود که آحاد مردم میتوانستند دغدغه خود را نشان بدهند. این یک حقیقت غیرقابل انکار است که ما در دوران دفاع مقدس توانستیم در ظرف تمرکززدایی، مدیریت جهادی ایجاد کنیم. در جریان انقلاب اسلامی نیز با چنین ظرفی روبه رو هستیم. انقلاب اسلامی پدیدهای طبقاتی است. همه اقشار جامعه در آن حضور داشتند. این انقلاب منحصر به طبقهای خاص، مانند کارگران و امثال آنها، نبود. این حضور همگانی به ظرفی نیاز داشت که نمیشد با ظرف به جای مانده از دوران طاغوت، یعنی ظرف تمرکز گرایی مبتنی بر اقتصاد نفتی، آن را ایجاد کرد. بنابراین از موانع جدی تحقق مدیریت جهادی، شکل گیری ظرف تمرکزگرایانه است. برای ایجاد مدیریت جهادی، باید ظرف تمرکززدایی داشته باشیم؛ ظرفی که آحاد مردم بتوانند در قالب آن در صحنه حاضر شوند و بر اساس علایقهشان در جبهههای مختلف حضور پیدا کنند.
متأسفانه با وجود گذشت بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی و در اختیار داشتن تجاربی مانند دفاع مقدس، هنوز نتوانستهایم ظرف تمرکزگرایی را تغییر دهیم یا دست کم آن را تلطیف کنیم. نتیجه این رابطه مرکز-پیرامونی با اتکا به اقتصاد نفتی، این است که یک شهر به نام تهران در مرکز قرار دارد و چند شهر بزرگ و اصلی اطراف آن را گرفتهاند و دیگر هیچ! بقیه شهرها و مناطق حالت انفعالی دارند؛ اما در دوران دفاع مقدس این گونه نبود. ظرفی وجود داشت که همه میتوانستند در آن ایفای نقش کنند. تهرانی و غیر تهرانی هم نداشت. هرکسی میتوانست خلاقیت و نوآوری خود را نشان بدهد و عرضه کند. هیچ مانعی برای بروز شایستگیها وجود نداشت. این مسئله بسیار مهمی است که باید حتماً به آن توجه داشته باشیم.
• راه حل چیست؟
در عرصه مدیریت جهادی باید برای کسانی که شایستگی دارند، فرصت عرضه و حضور فراهم شود. در غیر این صورت، تحقق مدیریت جهادی عملی نیست. یکی از موانع مهم در مسیر ایجاد مدیریت جهادی همین مسئله است. متأسفانه در ظرف فعلی، الزاماً فرصتها در اختیار افراد شایسته قرار ندارد. برخی افراد که امکانات و تسهیلات را در اختیار دارند، الزاماً واجد صفت شایستگی نیستند. این افراد میخواهند با در اختیار داشتن امکانات و تسهیلات، برای خودشان شایستگی تعریف کنند!
مدیریت جهادی با چنین رویکردی سازگار نیست. در مدیریت جهادی منابع انسانی و امکانات موجود به دقت شناسایی میشوند؛ آنگاه، نه فقط امکانات در اختیار افراد شایسته قرار میگیرد، بلکه فرصت بروز شایستگیها در جامعه فراهم میشود.
• و موانع دیگر در این راه؟
مانع مهم دیگری که در راه تحقق مدیریت جهادی وجود دارد، تکیه بر حرف به جای عمل است. ما از حرف گرایی ضربات فراوانی خوردهایم. گاه پیش آمده است که این حرف گراییها به تبع نفاق افراد ظهور و بروز پیدا کرده است. من نگران این هستم که برخی بیایند و دائم درباره مدیریت جهادی سخن بگویند و نطق کنند؛ اما در همین مرحله متوقف بمانند و در عمل کاری انجام ندهند.
مدیریت جهادی، اخلاق جهادی میخواهد، قناعت و ساده زیستی میخواهد، صرفه جویی میخواهد. بروز این صفات هم فقط با حرف زدن ممکن نیست؛ به عمل نیاز دارد. نمیخواهم بگویم در عرصه مدیریت جهادی تنها کار یدی ارزش دارد؛ نه! باید تصویری روشن از مدیریت جهادی داشته باشیم و بعد وارد بحث عمل گرایی شویم. نگرانی من باقی ماندن در مرحله اندیشیدن و عدم ورود به مرحله عمل است. برای درک عمیقتر این مقوله مهم، باید به تجاربمان نگاه کنیم. به انقلاب اسلامی و دفاع مقدسمان بنگریم و از دستاوردهای آنها بهره ببریم.
یکی از مشکلاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص بعد از پایان دوران دفاع مقدس پیش آمد، این بود که برخی گمان کردند حال که انقلاب به پیروزی و دفاع مقدس به پایان رسیده است؛ دیگر نیازی به حضور ما نیست. این افراد فکر میکردند باید به خانههایشان بروند و تصمیم گیری را صرفاً بر عهده مسئولان بگذارند. اصلاً چنین نیست! ما نباید «قدرت اعتبار» را تبدیل به قدرت رسمی کنیم. «قدرت اعتبار» همان قدرتی است که به واسطه مدیریت جهادی در جامعه شکل میگیرد و تمام آحاد مردم را وارد جریان اداره و مدیریت کشور میکند. ما با «قدرت اعتبار» انقلاب کردیم و در دفاع مقدس به پیروزی رسیدیم. شکاف میان قدرت غیررسمی، یا همان «قدرت اعتبار»، با قدرت رسمی، یکی از موانع تحقق مدیریت جهادی است.
• مدیریت جهادی چگونه در کشور ما با وضعیت کنونی پیاده و اجرایی خواهد شد؟
ببینید، مردم ما در جنگ و دفاع، از یک وجب خاک خود نگذشتند و نسبت به کشور حساسیت داشتند. این حساسیت وقتی خود را نشان داد که ما به سمت تمرکز زدایی حرکت کردیم که صرفاً به شعار نیست. باید دید آیا در این نوع مدیریت مردم نقشی دارند. آیا در این نوع مدیریت فرصت در اختیار افراد گذاشته میشود تا خلاقیت و ابتکارشان به فعلیت برسد. همین موضوع نیازمند الگو است. تکنولوژی سرمایه بر جواب نمیدهد و تکنولوژی کاربر جواب میدهد. در صورتی میتوانیم مدعی باشیم مدیریت جهادی داریم که در اقتصاد واقعاً به سمت عدالت در تولید برویم؛ یعنی اجازه بدهیم افراد کارگاههای کوچک بزنند، یعنی این طور نباشد که بگوییم فرصت تولید در اختیار چند سرمایه دار است و ما عدالت را در توزیع ببینیم. باید عدالت را در سرمایه گذاری نیز ببینیم. بنابراین مدیریت جهادی الگومند است و فقط نباید در حد شعار و به دلسوزی صرف افراد متکی باشد.
باید به راهکارها توجه کرد، به مکانیزم تحقق این نوع مدیریت و برنامهای کردن آن توجه کرد. فکر میکنم باید به جد وارد این قضیه شویم. توجه داشته باشیم که با ساختار تمرکزگرایانه نمیتوان کشور را اداره کرد و باید از تمرکزگرایی پرهیز کرد. باید دانست که عمل از جایگاه بالایی برخوردار است و در معرفتشناسی به آن توجه ویژهای شده است، اما متأسفانه ما در کشور بیشتر اهل نظر هستیم تا عمل و لازم است به طور مبنایی این موضوع مورد بازنگری قرار گیرد و عمل، جدی گرفته شود.
یعنی از همه بخواهیم وارد بشوند و مشارکت کنند. از تمام ظرفیتها و فعلیتهای پنهان در پهنای جغرافیایی ایران و از تمام اقشار بخواهیم دستی برسانند تا بتوانیم طی یک فرآیند سندی عملی را شکل بدهیم.