در حالی که هنوز مباحث پیرامون حمله موشکی آمریکا به سوریه در جریان است، بسیاری از تحلیلگران، کانون مباحث خود را بر تغییر آرایش جنگی از سوی آمریکا در سوریه و آینده روابط روسیه و آمریکا در پی این جریان متمرکز کرده اند. در این میانريال کمتر تحلیلی در مورد واکنش ایران به این ماجرا به دست داده شده که نوشته «شرین هانتر»، یکی از آنهاست.
به گزارش «تابناک»؛ شرین هانتر، پژوهشگر و استاد دانشگاه جرج تاون در نوشته خود با تیتر «ایران چگونه به حمله موشکی آمریکا به سوریه پاسخ خواهد داد؟» به موضوع جنگ سوریه در کلیت آن و اهمیت و معنای آن برای ایران و همچنین وابستگی پاسخ ایران به نوع واکنش و پاسخ روسیه به این اتفاق پرداخته است.
خانم هانتر می نویسد: ایران از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه ـ که اکنون وارد ششمین سال خود شده است ـ بزرگترین و مهمترین حامی بشار اسد، رئیس جمهور محاصره شده این کشور بوده است. در واقع تا پیش از تصمیم روسیه برای حمله هوایی به سوریه در سپتامبر 2015 ایران تنها کشوری بود که فعالانه و معنادار از رژیم سوریه حمایت می کرد. علاوه بر ارائه تسلیحات و سایر حمایت ها، ایران همچنین حزب الله لبنان را در فهرست حامیان بشار اسد وارد کرد. در حالی که داوطلبان بسیاری از دسته ها و کشورهای سنی برای پیوستن به گروه های تروریستی، از جمله داعش در سوریه راهی شدند، ایران نیز اقدام به اعزام داوطلبان شیعه از ایران، افغانستان، عراق و پاکستان تحت عنوان «مدافعان حرم» و برای پیوستن به نیروهای اسد کرد.
تصمیم ایران برای حمایت از بشار اسد بسیار پر مخاطره بود اما این تصمیم قابل درک است. سقوط بشار اسد، که می توانست منجر به شیفت و تغییر اساسی جهت گیری منطقه ای و بین المللی سوریه شود، تأثیر شدیدی بر توازن قدرت در خاورمیانه داشت. می توانست موقعیت حزب الله را تحت تاثیر قرار دهد که در نهایت و بناچار ایران را از یک منبع مهم اثر و نفوذ در منطقه که نوعی از بازدارندگی در برابر حمله اسرائیل به ایران نیز هست، محروم و علاوه بر این، هر گونه تغییر در ماهیت رهبری در سوریه، تداوم ارتباط و کمک رسانی به حزب الله را برای ایران به شدت سخت می کرد.
همچنین تغییر قدرت در سوریه، تأثیراتی مهم بر پویایی های سیاسی در دل عراق دارد و می تواند منجر به آسیب جدی بر نیروها و عناصری شود که متمایل به سمت ایران هستند تا جای خود را به عناصر و نیروهایی دهند که یا با ایران در تضاد بوده و یا در خوش بینانه ترین حالت، حمایتی از نزدیکی و تحکیم روابط با ایران ندارند.
هرچند در ظاهر حمله موشکی آمریکا به پایگاه هوایی سوریه در شب ششم ـ هفتم آوریل در پاسخ به حمله ادعایی شیمیایی اسد بوده و با اینکه دولت اسد این حمله را تکذیب کرده و هنوز یک بازرسی و تحقیق مستقل در این مورد صورت نگرفته است، این حمله را باید در زمینه ای بزرگتر، یعنی تغییر سیاست خاورمیانه ای آمریکا، از جمله در رابطه با عراق دید. دولت ترامپ به نظر در صدد است تا نفوذ ایران در عراق را تا حد ممکن کاهش دهد ـ هرچند نتواند آن را کامل از میان ببرد ـ و همچنین هرگونه و هر شکل از مداخله و درگیری ایران در یمن را متوقف سازد. دیدار ماه قبل حیدر العبادی از واشنگتن و دیدار جرد کوشنر داماد ترامپ از بغداد، همگی در راستای تلاش برای بیرون کشیدن عراق از دامن نفوذ ایران است.
بنا به گزارش های منتشره در رسانه های ایرانی، جرد کوشنر، فهرستی از 54 تن و شخصیت را در اختیار عبادی قرار داده است که طبق آن آمریکا خواهان دور ماندن آنها از دخالت در امور دولت در عراق است. به راحتی می توان حدس زد، این افراد احتمالا ارتباطاتی با ایران دارند.
علاوه بر این، حمله موشکی آمریکا می تواند حتی یک تمرین برای حمله احتمالی آمریکا به ایران در آینده باشد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، قطعا این گونه فکر می کند که بیان کرده، این حمله پیامی به ایران و کره شمالی نیز بوده است.
همچنین پاکستان با اجازه دادن به فرمانده سابق ارتش این کشور، راحیل شریف، برای تصدی فرماندهی اتحاد نظامی اسلامی برای مقابله با تروریسم، به ائتلاف عربستان در یمن پیوسته و این به رغم بدبینی قابل توجه در دل پاکستان برای این اقدام و تأثیر منفی آن بر روابط ایران و پاکستان است. در حالی که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه نیز به شکلی مداوم در رابطه با ایران یاوه گویی می کند، تهران شبیه کسی شده که در مواجهه با یک جماعت اوباش خشن، به دیوار چسبیده است.
با در نظر آوردن این شرایط، ایران کار زیادی در مورد حمله و اقدام آمریکا به سوریه نمی تواند انجام دهد، مگر آن که دعوت به یک تلافی بی رحمانه کند. با این حال، واکنش ایران تا کنون در حقیقت بسیار نرم و آرام بوده است. رهبران ایران واکنش خود را محدود به محکومیت این حمله، از جمله در سازمان ملل، درخواست تحقیق و تفحص در مورد حمله شیمیایی و بیان مخالفت ایران با استفاده از این سلاح ها کرده اند.
این که آیا ایران همچنان به این رویه محتاطانه خود ادامه می دهد یا نه، بستگی زیادی به نوع واکنش روسیه دارد. اگر مسکو تصمیم به عدم گسترده کردن تنش در سوریه با استفاده از حملات خود بر گروه های تروریستی و سایر مخالفان دولت بگیرد، به نظر می رسد ایران خود را درگیر مخاطره غیر ضروری که در نهایت این کشور را تبدیل به هدف بعدی حمله آمریکا سازد، نخواهد کرد. در مقابل، اگر روسیه بعد از هزینه کردن بخش اعظمی از پرستیژ و آبروی خود در سوریه، راه تقابل و پاسخ را انتخاب کند، ایران می تواند به این بازی داخل شود، به ویژه با دادن مجوز به روسیه برای استفاده از پایگاه های هوایی اش.
شرین هانتر با نقل این مطالب، در پایان نوشته خود مدعی می شود: در واقع، به دنبال ورود روسیه به جنگ داخلی در سوریه، نقش ایران در سوریه تقلیل یافته و این به رغم آن است که در سال های گذشته ایران بیش از هر کشور خارجی دیگری برای سوریه هزینه داده است. در حقیقت، آینده تأثیر و نفوذ ایران در سوریه تاریک است. اگر صلح به ارمغان آید، آنچه سوریه به آن نیاز دارد، سرمایه برای بازسازی است که ایران فاقد آن است. این کمک های مالی از سوی غرب، اعراب و جامعه بین الملل خواهد آمد. در این شرایط سوریه احتمالا دیگر به دست اقلیت علوی اداره نخواهد شد و در نتیجه به دامان اعراب سنی بازمی گردد. در نهایت این موضوع در عراق نیز صادق خواهد بود، هرچند در این کشور ایران به لحاظ مجاورت و شباهت مذهبی همچنان از نفوذ برخوردار خواهد ماند.
در این شرایط، تمرکز ایران باید بر فوری ترین منافع امنیتی خود باشد که اصلی ترین و مهمترین آنها دفع حمله نظامی احتمالی آمریکاست. در نتیجه ایران نه تنها باید از مخاطره و ریسک پرهیز کند، بلکه حتی باید از اقداماتی که به ظاهر ریسک و خطر محسوب می شود نیز دوری کند. در بلند مدت، ایران باید موضوع اتحاد اسلامی را رها کرده و برای امنیت و رفاه خود، از دنیای عرب فاصله بگیرد. ایران باید اجازه دهد تا اعراب خود اقدام به آزاد کردن فلسطین کنند، زیرا سردمداری ایران در این موضوع تنها دشمنی اعراب را برای ایران به دنبال خواهد داشت. از همه مهمتر، ایران نباید بهانه لازم برای اعراب، اسرائیل و آمریکا را فراهم کند تا خشم جامعه بین المللی را بر سر این کشور فرود آورند.