نظام بین الملل عرصه دوستی ها و دشمنی ها است. در این نظام آنارشیک نه دشمنی همیشگی است و نه دوستی. اعتماد و عدم اعتماد بازیگران به یکدیگر نیز همیشگی نیست و تابع الزامات مختلفی است. در واقع آن چیزی که برای هر بازیگر ثابت تلقی می شود کسب منافع دائمی با تمامی ابزارهای قدرت است. با این حال بازیگران عرصه سیاست بین الملل همواره برآنند تا با استفاده از ابزارهای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی دوستی ها را افزایش و تقویت و دشمنی ها را کاهش دهند.
لذا هر بازیگر نیز متناسب با قدرتی که دارد محدوده روابط خود را با دیگر بازیگران تعریف می کند. در همین راستا، سیاستگزاران خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز درباره هر مساله بین المللی دارای فرض هایی هستند و این فرض ها طیف گسترده ای از دوستی و دشمنی و اعتماد و عدم اعتماد را تشکیل می دهد. روابط و سیاست خارجی ما نیز همواره بر اساس الگوهای دوستی و دشمنی تعریف و عملیاتی شده است.
از ابتدای انقلاب ما دشمنان مشخصی داشته ایم که آن ها با ما دشمنی ورزیده اند و ما نیز بر ادامه این دشمنی پافشرده ایم. پرداختن به دشمنی ها موضوع این نوشتار نیست. مسئله اصلی ما دوستی ها و الگوی های دوستی مان با دیگر کشورهاست.
سوال اصلی این است که در سه دهه اخیر چرا دوستی های ما با دوستانی که برای خود در نظام بین الملل در نظر گرفته ایم شکنند بوده است و همواره از آن ها و نیاتشان هراس داشته ایم؟ چرا همواره از بدعهدی دوستان می نالیم و خواهیم از آن ها به دشمنان پناه بریم!؟
وقتی صحبت از بدعهدی و ترس هایمان از بازیگران خارجی پیش می آید شاید خیلی از نخبگان سیاسی و عوام در کشورمان ناخوادگاه روس ها را به عنوان مصداقی از این بدعهدی ها در نظر بگیرند و به یاد آوردند. اما واقعیت این است که روابط ما با دیگر دوستانمان در نظام بین الملل که تعداد آن ها زیاد نیست نیز شکننده بوده و همواره نگران نیات آن ها بوده ایم و این نگرانی صرفا مربوط به روابطمان با تزارها نیست.
اینکه چرا روابطمان با دوستان و شریکانمان در نظام بین الملل در نوسان بوده و نتوانستیم به آن ها اعتماد کنم و آن ها نیز نتوانستند به ما اعتماد کنند دلایل و عوامل زیادی دارد. اما یکی از عوامل مهمی که می توانست و می تواند به تقویت دوستی هایمان در این محیط آنارشیک کمک کند اما به خوبی از آن استفاده نکردیم و یا قادر به استفاده از آن نبودیم و نیستیم «تعاملات موثر اقتصادی» است.
روسیه، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و برخی از کشورهای آمریکای لاتین را جزو دوستان خود می دانیم اما حجم مبادلات تجاری و اقتصادی ما با این کشورها چقدر است؟
عراق سودآورترین شریک تجاری ایران است؛ لذا مبادلات تجاری مان با عراق در وضعیت بهتری قرار دارد و بدون شک یکی از دلایل پیوندهای عمیق سیاسی و امنیتی بین دو کشور همین است. اگر تصورمان این است که قرابت های هویتی مان با این کشور ابزار قدرتمان است اشتباه کرده ایم.
پیوندهای هویتی و فرهنگی پر اهمیت است اما باید به یاد داشته باشیم که عراق کشوری یکپارچه از نظر هویتی نیست. ترکیب قومیتی عرب و کرد و ترکمن و ترکیب مذهبی سنی و شیعه در عراق باید ما را به این درک برساند که به همان اندازه که می توانیم نفوذ سیاسی، امنیتی و فرهنگی در این کشور داشته باشیم به همان اندازه نیز می توانیم شاهد برتری نفوذ دیگر بازیگران مانند ترکیه باشیم. ترکیه هم اکنون حدود 8 میلیارد دلار صادرات به عراق دارد و ایران کمتر از 6 میلیارد دلار. البته تا پیش از تصرف موصل به دست داعش این رقم برای ترکیه 18 میلیارد دلار بود که پیش بینی می شود پس از آزادسازی موصل نفوذ اقتصادی ترکیه به وضعیت قبل بازگردد و بهبود پیدا کند. بنابراین مشاهده می کنیم که در این زمینه ترکیه نقش موثرتری را در عراق به عنوان مهم ترین شریک تجاری، سیاسی و امنیتی ما بازی می کند بدون اینکه بتوانیم شرایط را به نفع خود تغییر دهیم.
لذا در اینجا عامل مهمی تحت عنوان پیوندهای اقتصادی می تواند تعیین کننده باشد. عاملی که باعث شود بار دیگر عراق نتواند به راحتی با تحریم های نفتی ایران از سوی غرب همراهی کند!!
پیوندهای اقتصادی مان با همسایه شرقی مان یعنی افغانستان به عنوان یکی از کشورهای درون حوزه تمدنی ایران نیز وضعیت مناسبی ندارد. حجم صادرات ایران به افغانستان 2 میلیارد دلار و وارداتمان حدود 100 میلیون دلار بوده است. در اینجا عدم توازن قابل توجهی را در مبادلات تجاری میان دو کشور شاهد هستیم. ایجاد توازن منطقی در حجم صادرات و واردات میان دو کشور می تواند پیوندهای میان دو کشور را تقویت کند.
اگر پیوندهای اقتصادی و تجاری میان دو کشور در کنار پیوندهای هویتی و فرهنگی تقویت شود شاید شاهد نفوذ اقتصادی و فرهنگی فزاینده ترکیه در این کشور در مقایسه با ایران نباشیم. اگر عوامل تقویت کننده دوستی ها را جدی تر می گرفتیم شاید اکنون شاهد این نبودیم که رییسجمهور افغانستان بگوید آثار مولانا متعلق به افغانستان و ترکیه است! ترکیه بیشترین همکاریهای خارجی خود را به افغانستان اختصاص داده که شامل 850 پروژه به هزینه یک میلیارد دلار است؛ در مقابل ما چه کرده ایم؟
حال به روس ها می رسیم که همیشه از آن ها واهمه داشته ایم و بدعهدی آن ها را متذکر می شویم و از آن ها بد گفته ایم و بد هم شنیده ایم! ضد روس هاکه تعداد آن ها کم نیستند و ضد روس بودن را نیز یک فضیلت می دانند به حملات جنگنده های اسرائیل به مواضع ارتش سوریه که پس از دیدار نتانیاهو و پوتین در مسکو راه اندازی شد اشاره می کنند و سعی در اثبات بدعهدی روس ها دارند. تاریخ را مرور می کنند و برای توجیه بدبینی خود به روس ها به قاجار برمی گردند و ترکمنچای را یادآور می شوند. بدعهدی های آن ها در مسئله هسته ای را متذکر می شوند و علی رغم همکاری نزدیک دو کشور در سوریه، معتقدند که تهران و مسکو در آینده ای نزدیک در سوریه در مقابل یکدیگر قرار می گیرند.
بدبینان به روسیه در ایران رویکرد کرملین به بحران هسته ای ایران و بحران سوریه را با یکدیگر مقایسه می کنند. مقایسه ای که به ما می گوید ایران برای روسیه کمترین اهمیت ممکن را دارد. روس ها در طول بحران 12 ساله هسته ای ایران یکبار هم قطعنامه های تحریمی سنگین علیه ایران را وتو نکردند و مجموعا 7 قطعنامه(شامل 5 قطعنامه تحریمی) با همراهی روسیه علیه ایران در شورای امنیت به تصویب رسید. در مقابل از سال 2011 تاکنون مسکو 8 قطعنامه ضد سوری در شورای امنیت را وتو کرد!!
رئیس جمهور روسیه درآخرین روزهای سال 2016 میلادی به ترسیم نحوه و نوع بازی روسیه در عرصه بین الملل پرداخت و دکترین جدید سیاست خارجی فدراسیون روسیه را امضا و تبیین کرد اما می بینیم که ایران جزو اولویت های اصلی دکترین سیاست خارجی روسیه به شمار نمی رود.
در این سند کشورهای مشترک المنافع یا بهتر بگوییم اتحاد جماهیرشوروی، اولویت نخست سیاست خارجی روسیه است، اتحادیه اروپا اولویت دوم، آمریکا اولویت سوم، اولویت چهارم شرق آسیا و گسترش روابط با چین و هند و اولویت آخر نیز خاورمیانه و شمال آفریقا است. اما نکته قابل تامل این است که در اولویت پنجم و دربند 92 این سند روس ها هیچ اشاره ای به همکاری های خود با ایران در خاورمیانه و در سوریه نکرده اند!
لذا مردم و نخبگان سیاسی ما باید واقعیت روابط با روس ها را درک کنند و متوجه باشند که انتظار بیش از حد از روس ها با واقعیات روابط میان دو کشور همخوانی ندارد. وقتی حجم مبادلات ایران و روسیه در بین همسایگان ایران در رتبه پنجم قرار دارد و صادرات و واردات از 2 میلیارد و 600 میلیون دلار فراتر نرفته است چطور می توانیم انتظار داشته باشیم روس ها ما را وجه المصالحه خود قرار ندهند؟ چطور عده ای می توانند از همکاری های استراتژیک با روسیه سخن بگویند در حالی که اهمیت منافع و پیوندهای مشترک اقتصادی در استحکام روابط میان کشورها در دنیای جدید را نادیده می گیرند؟
حجم مبادلات تجاری روسیه و ترکیه 10 برابر مبادلات تجاری ما با این کشور است؛ ترکیه به خود جسارت می دهد جنگنده روسی را سرنگون کند؛ روس ها نیز علی رغم اقدامات تحریمی و تنبیهی پس از مدتی به خاطر پیوندهای اقتصادی با ترکیه روابطشان با آنکارا را عادی می کنند و کوتاه می آیند. نمی خواهم بگویم به صورت مطلق پیوندهای اقتصادی باعث کوتاه آمدن روس های مغرور شد اما مسلما این پیوندها نقش مهمی را داشته است.
تاریخ به ما می گوید تزارها اهل معامله هستند و نه تعاملات راهبردی. لذا با اطمینان می توان گفت تا زمانی که پیوندهای ما با روسیه و هر بازیگر دیگری را که دوست خود قلمداد می کنیم مبتنی بر همکاری موردی و محدود امنیتی-سیاسی باشد و نه اقتصادی، باید ترس از آن ها را در وجود خود احساس کنیم و نسبت به تمایلات آن ها بدبین باشیم.
در نتیجه من فکر می کنم مشکل ما صرفا بدعهدی روسیه و دیگر دوستانمان نباشد( البته اگر قرار باشد آن را بدعهدی بدانیم و نه اقدام براساس منافع ملی و بین المللی شان) بلکه مشکل اصلی را باید در انتظارات خودمان و عدم فهم دقیق روابطمان با آن ها و همچنین عدم توانایی در تقویت دوستی ها از طریق تعاملات اقتصادی بدانیم.