بیحرمتی و توهینهای برخی از اهالی سینما نسبت به اهالی رسانه ـ که در مواردی آشکار و در ماههای اخیر تشدید شده ـ این پرسش را پیش آورده که چرا سینماگران بر خلاف سالهای پیش ریسک میکنند و خود را در مقابل اهالی رسانه قرار میدهند؟ پاسخ کوتاه است: «رسانه اهمیتش را از دست داده و سینماگر، خود صاحب رسانه شده است.»
به گزارش «تابناک»؛ نخست با لیلا حاتمی شروع شد که سر صحنه فیلم «رگ خواب» به خبرنگارانی که با دعوت روابط عمومی فیلم به صحنه آمده بودند، به شدت تاخت. سپس مانی حقیقی در حمایت از لیلا حاتمی، خبرنگاران را «دوزاری» خطاب کرد که با نقدهای شدیدتری از سوی اهالی رسانه همراه شد. مانی حقیقی تلاشی برای تغییر ادبیاتش نکرد، ولی لیلا حاتمی در گفت و گو با یکی از منتقدان کوشید تا از زیر بار تقابل با اهالی رسانه شانه خالی کند.
مدتی گذشت تا اینکه چندی پیش، بهناز جعفری در جریان نشست خبری که برای یکی از سریالهای ضعیف ماه رمضان توسط عوامل همین سریال برگزار شده بود، پس از تأخیر طولانی برای حضور در نشست، در مواجهه با پرسش انتقادی یکی از خبرنگاران، تعابیر بسیار بدی به کار برد که بدترین آنها «خمار» خطاب کردن این خبرنگار و سپس تأکید بر این بود که رسانهها نقشی در موقعیتی که او امروز داشته، ندارند.
این تعابیر تند با واکنشهایی همراه شد و این بار رامبد جوان، همان رل مانی حقیقی را بر عهده گرفته و با انتشار فایل صوتی در یک گروه که به یک باره در سایر گروههای رسانهای و فضای مجازی منتشر شد، از بهناز جعفری دفاع کرد و اهالی رسانه را در هم کوبید. او در این میان به صفر کشکولی نیز طعنهای زد که برای جبران مجبور شد، او را به برنامه خندوانه دعوت کند و در نهایت ضمن عذرخواهی از کشکولی، بر مواضعش درباره اهالی رسانه اصرار ورزید.
در همین راستا، شهاب حسینی در نشست خبری دیگری، پس از تشکیل دیرهنگام نشست به واسطه تأخیر بسیار طولانی این بازیگر، تعابیری شبیه به بهناز جعفری را به کار برد، هرچند در کنار این تعابیر از تأخیرش پوزش طلبید، سرانجام او نیز همان رویهای را در پیش گرفت که دیگر چهره ها در پیش گرفتند. شهاب حسینی با نقدهای کمتری مواجه شد، چرا که ظاهراً هنرمندان دست به دست هم داده بودند تا اهالی رسانه را سر جایشان بنشانند!
در آخر این محمدرضا گلزار بود که به واسطه انتشار تصویری از او در نشست افطار هنرمندان با رئیس جمهور، از رسانهها انتقاد و تأکید کرد که او در فریم قبل و بعد از این، در حالت دیگری بوده؛ هرچند بعداً انتشار یک فریم دیگر نیز نشان داد او لااقل لحظاتی در این وضعیت بوده و این پوزیشن متعلق به یک یا چند ثانیه نیست.
مجموعه این حملات به اهالی رسانه در درجه اول نشان میدهد که رسانه به معنای عام، اهمیتش را برای هنرمندان از دست داده است. کارکرد اصلی رسانه تکثیر یک محتوا و پیام برای مشاهده عموم است و این کارکرد رسانه زمانی معنا داشت که در فضای سینمای ایران، تنها مجله فیلم حضور داشت و همه هنرمندان برای دیده شدن باید تلاش میکنند تصویر روی جلد یکی از شمارههای این ماهنامه باشند.
اکنون اوضاع تغییر کرده و در دو دهه اخیر، شمار نشریات تخصصی و عمومی بسیار گسترده شده و هنرمند نیاز به یک روزنامه یا مجله خاص ندارد. همزمان با گسترش اینترنت، تیراژ نشریات به شدت سقوط کرده، به گونهای که اکنون درباره انتشار روزنامهای با تیراژ شش رقمی در ایران تردید وجود دارد.
این وضعیت در یک دهه اخیر نیز تشدید شده و با گسترش شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام، رسانه های
کاغذی کامل به حاشیه رفتهاند و بیشتر سلبریتیها صفحاتی با مخاطب میلیونی دارند که اگر 15 درصد مخاطبانشان نیز پستهایشان را در اینستاگرام ببینند، یقیناً آن پست از تیراژ پرتیراژترین روزنامه صبح ایران، پرمخاطبتر بوده است؛ بنابراین، سلبریتیها رسانه خودشان را دارند؛ پرمخاطب تر و هدفمندتر که دقیقاً همان جامعه هدف هر هنرمندی را خطاب قرار میدهد و روتوش شده ترین چهره از هر هنرمند را میتوان در آن دید.
بنابراین علاقه محمدرضا گلزار برای گفت و گو با یک روزنامه خاص بیشتر جنبه ژست به واسطه سابقه آن روزنامه دارد و گلزار، حاتمی یا جوان نیازی به رسانه برای دیده شدن ندارند. عامل دیگر نیز ترس از رسانه است و اگر هنوز هنرمندان پاسخ برخی از اهالی رسانه را به صورت گزینشی و در زمانهای خاص نظیر فصل اکران فیلمهایشان میدهند، عمدتاً به واسطه ترس از قدرت تخریبی رسانه است!
در این شرایط، عدهای از اهالی رسانه که با هنرمندان نشست و برخاست دارند، در مجالس عزا و عروسی برخی هنرمندان نقشهایی دون شأن خبرنگاری برعهده میگیرند و اشتیاقشان برای ثبت تصاویرشان در کنار هنرمندان آنها را به روشهای ناپسندی وامیدارد، در هنگامه این منازعه به شدت درصدد تبرئه سینماگران برمی آیند؛ چرا؟ تا روابطشان با هنرمندان عمیقتر شود! وقتی اهالی رسانههایی که هر روز کم مخاطب تر میشوند، با خود چنین میکنند، از سوی مقابل چه انتظار میتوان داشت؟