تضادها و تقابل‌ها در ماجراهای سریال عاشقانه

کد خبر: ۷۰۷۵۵۸
|
۰۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۱ 29 June 2017
|
8337 بازدید
|
۳
چند ماه قبل، حضور بازیگری در برنامه دورهمی و این اظهارنظر او که «مردم خواهان تماشای بازیگران خوش‌تیپ و چیزهایی هستند که در زندگی روزمره نمی‌بینند»، جنجال آفرین شد.

به گزارش روزنامه خراسان، سریال عاشقانه، با عبور از حواشی و فراز و نشیب‌های هفته‌های ابتدایی‌اش، این روزها به طور منظم توزیع می‌شود، داستانش به اوج حساسیت رسیده و مخاطبان زیادی پیدا کرده است. با این حال، به نظر می‌رسد برخی ‌ضعف‌های جدی در محتوای فرهنگی و اجتماعی عاشقانه تحت الشعاع موارد پیش‌پا افتاده‌تری مثل نحوه توزیع، فروش اینترنتی، دانلود غیرقانونی و... قرار گرفته و از نظرها پنهان مانده است. در این مطلب قصد داریم عاشقانه را، از چند منظر، مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

از روزهایی که تقریبا تمام ورودی مدیای مردم ایران در انحصار تلویزیون و سینما بود، سال‌های زیادی نمی‌گذرد. حدود یک دهه قبل بود که پیشرفت فناوری و به ویژه رونق اینترنت، این معادلات سنتی را به هم زد و شبکه نمایش خانگی مهم‌ترین پیشرفت رسانه تصویری در سال‌های اخیر لقب گرفت. شبکه نمایش خانگی پدیده‌ای امیدوار کننده است که می‌تواند به ارتقای فرهنگی، فراهم آمدن زمینه انتخاب آگاهانه برای مردم، ایجاد فضای رقابت میان برنامه‌سازان و در نهایت افزایش کیفیت محصولات فرهنگی منجر شود. این شبکه در عین حال نوپاست و همچنان از روش آزمون و خطا استفاده می‌کند. بنابراین نقد جدی و موشکافانه سیاست‌های کلی برنامه‌سازانش، برای جلوگیری از منحرف شدن رسالت فرهنگی این رسانه، ضروری به نظر می‌رسد.

این که سریال عاشقانه هم مانند دیگر آثار شبکه نمایش خانگی، درصدد کسب درآمد و سود بیشتر برای عواملش باشد، امری طبیعی و قابل قبول است؛ اما روشن است که استقبال مردمی، کسب سود اقتصادی و افزایش آمار فروش نمی‌تواند تنها ملاک موفقیت یک اثر در شبکه نمایش خانگی تلقی شود. طی هفته‌های اخیر، فروش خوب و استقبال گسترده مردم از عاشقانه، طرفداران شبکه نمایش خانگی را به وجد آورده است؛ به طوری که گویا عده‌ای از صاحب‌نظران این حوزه، فروش و رونق اقتصادی این شبکه را برای تحقق رسالت فرهنگی این رسانه مستقل کافی می‌دانند و آمار فروش را ملاک کیفیت محتوا قلمداد می‌کنند. با این حال، لازم است عاشقانه به دقت بررسی و روشن شود که چه عواملی بر استقبال از آن تاثیر گذاشته‌اند؟

1- از نظر هنری
چند ماه قبل، حضور بازیگری در برنامه دورهمی و این اظهارنظر او که «مردم خواهان تماشای بازیگران خوش‌تیپ و چیزهایی هستند که در زندگی روزمره نمی‌بینند»، جنجال آفرین شد.

سریال عاشقانه به وضوح بر اساس همین نظرات آقای بازیگر تهیه شده و از فضای رئال کاملا دور است. فضای این سریال به معنای واقعی لاکچری است و مهم‌ترین نقاط تمرکز سازندگانش را می‌توان گریم و چهره بازیگران، طراحی صحنه و طراحی لباس دانست. حضور پرتعداد ستارگان سینما و تلویزیون با لباس‌های زیبا در خانه‌های آنچنانی و سوار بر ماشین‌های گران قیمت، از عاشقانه یک سریال خوش آب و رنگ ساخته و در عین حال دیگر زیبایی‌های فنی و هنری را قربانی کرده است.

بازی‌های ستارگان این سریال عمدتا از سطح همیشگی‌شان ضعیف‌تر است و حتی در بازی بازیگری مثل ساره بیات هم هیچ نشانی از آن ساره بیات «جدایی نادر از سیمین» دیده نمی‌شود.

تنها نقطه قوت بازی‌های عاشقانه را شاید بتوان بازی هومن سیدی دانست؛ و البته ناگفته پیداست که بخش عمده جذابیت این کاراکتر برای مخاطب، به خاطر رفتارهای خارج از عرف و دیالوگ‌های زننده‌ای است که برایش در نظر گرفته شده.

توجه بیش‌ازحد تهیه‌کنندگان این مجموعه بر آرایش‌های جذاب، لباس‌های مارک با تاکید بر الزام استفاده از کراوات، دکورهای زیبا و خانه‌های قصرمانند (عناصری که عموما در تلویزیون یافت نمی‌شوند) فی‌نفسه بد نیست، اما به شرطی که دیگر مولفه‌های سریال هم از استاندارد مشابهی برخوردار باشد. این در حالی است که مواردی همچون فیلم‌نامه ساده و قابل پیش‌بینی، اسلوموشن‌های طولانی و بی‌مورد، موسیقی متوسط و... ، تقریبا هیچ نسبتی با ظاهر رنگارنگ سریال ندارند. تاسف‌بارترین نمونه‌ این نقص در قسمت اخیر آشکار شد؛ جایی که در کمال ناباوری، عوامل این سریال حتی از تهیه چند دسته کاغذ شبیه به اسکناس و آتش زدن واقعی آن‌ها هم شانه خالی کرده بودند و شکل رایانه ای این آتش‌سوزی به شدت توی ذوق مخاطب می‌زد و او را ناامید می‌کرد.

2- از نظر باورپذیری
به وضوح می‌توان گفت که فضای عاشقانه از جهات مختلف غیرواقعی و سرشار از تخیلات بی‌مورد است. از جهت اقتصادی، شکل زندگی شخصیت‌های سریال با مشکلات مالی‌شان تقریبا هیچ تناسبی ندارد. کاراکتری که خودروی حدودا 150میلیونی سوار می‌شود و صاحب شرکتی با ظاهری بسیار عالی است، در پاسخ به تقاضای وام 110 میلیونی همکار و دوست صمیمی‌اش که نگران زندانی شدن است، بی‌پولی و اوضاع نابسامان اقتصادی را مطرح می‌کند. شخصیت دیگری که خانه مجردی دوبلکس دارد و در یک شرکت تبلیغاتی مشغول است، به خاطر 200میلیون حاضر به گول زدن خواهرش و تن دادن به ازدواجی است که تمایلی به آن ندارد و از همه جالب‌تر این که در موقعیتی دیگر، هیچ یک از شخصیت‌های سریال توان تهیه یک سند ساده برای وثیقه را ندارند تا مجبور شوند دست به دامان بدمن قصه شوند.

در حوزه روابط اجتماعی، با پدری مواجه می‌شویم که از پسرش خواسته همسرش را طلاق بدهد؛ صرفا به این خاطر که سرطان دارد. با زوجی آشنا می‌شویم که به‌خاطر یک سگ ازهم جدا می‌شوند و دختری که به دلیل گیر دادن‌های خانواده‌اش تصمیم می‌گیرد با صرف صدها میلیون تومان و تن دادن به یک ازدواج صوری از شر تماس‌های والدینش خلاص شود. واقعا راه‌های بهتری برای گره‌افکنی در داستان وجود ندارد؟ فضای عاشقانه تقریبا پر از همین ایده‌های باورنکردنی است.

قاتلی که ساعتش را بالای سر مقتول جامی‌گذارد، دختری که پس از تلکه کردن و ترک یک پیرمرد پولدار، دست و پایش را با طناب به تخت می‌بندد و ده‌ها مورد مشابه دیگر، همگی افراط‌های عاشقانه برای جذب مخاطب عمدتا زیر 20 سال است؛ حتی به قیمت از بین بردن ارزش‌های هنری.

3- از نظر فرهنگی و اجتماعی
با کمال تاسف عاشقانه را می‌توان یک اثر آسیب‌زا و نامناسب فرهنگی برای جامعه جوان ایران دانست. نمایش انواع رفتارها و روابط نامتعارف زمانی اسفناک خواهد بود که به جای نشان دادن آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی‌شان، رفتارهایی مثبت معرفی شوند؛ به طوری که مخاطب کم‌سن‌وسال‌تر را به تحسین آن رفتارها برانگیزد. نمونه‌های این روش نادرست در سریال فراوان یافت می‌شود. مردی که تحت تاثیر احساسات کور، زیر بار مهریه سنگین رفته و پرداخت مبلغی را متعهد شده که از توانش خارج است، خودش را عاشقی معرفی می‌کند که از معامله کردن اجتناب کرده است و این رفتار بی‌منطق ناگهان به ارزش مبدل می‌شود. زمانی که مخاطب با موقعیت پنهان شدن یک مرد غریبه در دستشویی خانه زن مطلقه‌ای مواجه می‌شود، سریال او را بدین سمت هدایت می‌کند که این رفتار را یک ارتباط اجتماعی عادی تلقی کند و لابد هرکس فکر بدی بکند، ذهنش بیمار است.

کسی که به خاطر عشق به همسر سابقش، چشم خود را به روی یک قتل عمد می‌بندد و جنازه مقتول بی‌گناه را سربه‌نیست می‌کند، به قهرمان دوست داشتنی داستان تبدیل می‌شود؛ و بدتر از همه این که سنت مبتذل و نوظهور جشن طلاق به عنوان رفتاری متمدنانه که حاکی از احترام زوجین به یکدیگر است، معرفی می‌شود. مطلب تاسف‌بار و آسیب‌زای دیگر آن است که تقریبا تمام شخصیت‌های این سریال با والدینشان سر جنگ دارند. پدر رضا و گیسو شخصیت مطلقا سیاه داستان است و خباثتش را در مورد فرزندانش به کار می‌گیرد. ریحانه و پیمان از مادرشان، به‌خاطر ازدواج مجددش، دل خوشی ندارند؛ و درسا از تماس‌های وقت و بی‌وقت والدینش و این که آزادی فرزندشان را سلب می‌کنند، جوری به تنگ آمده که انگار مورد شدیدترین آزارهای وحشیانه از سوی ایشان قرار گرفته است. با احترام به همه‌ علاقه‌مندان به عاشقانه، می‌پرسیم: بر سر رابطه‌ نوجوانی که به تماشای این سریال می‌نشیند با والدینش، چه خواهد آمد و چه کسی پاسخگو خواهد بود؟

تردیدی نیست که سود مالی امری بسیار حائز اهمیت است، اما سود مالی حاصل از تولید فیلم و سریال هم درست مانند کسب سود دیگر مشاغل است و از یک الگوی کلی اخلاقی پیروی می‌کند: درآمد کسب می‌کنیم، اما نه به هر قیمتی. سوء استفاده از محدودیت‌های تلویزیون و صرف نمایش هرآنچه تلویزیون از پخشش معذور است در شبکه نمایش خانگی، در خوشبینانه‌ترین حالت روشی غیراخلاقی است. همان طور که وقتی متوجه شدند حجاب بازیگران مورد تایید دستگاه نظارتی مسئول نیست، فیلم برداری را به همان سبک ادامه دادند تا حجاب بازیگران مشمول سانسور زشت رایانه ای شود و مردم با دیدن مظلومیت عوامل عاشقانه و مشکلات و سنگ‌اندازی‌هایی که بر سر راه این گروه برنامه‌ساز مردمی است، بیشتر ترغیب شوند که از دانلود غیرقانونی اجتناب کنند، چرا که عملی غیراخلاقی! است.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب ها
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵
انتشار یافته: ۳
جواد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۸
طلاف به خاطر سگ رو من از نزدیک حس کردم.واقعیت داره.دلیل نمی شه تو همه سطوح جامعه این مشکلات وجود داشته باشه
ایران
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۸
خیلی هم سریال قشنگی هست که واقعییات های زندگی این دوره زمونه رو با ادمای ماشین های لاکچری و اداهای سوسولی که هر روز در جامعه باهاش برخورد میکنیم
ارش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۸
هر سريالي نقطه ضعف و قوت دارد ولي
بازي درخشان محمد رضا گلزار در اين سريال تا مدت ها به يادگار خواهد ماند
در ضمن به ماشين ١٥٠ توماني ميگيد لاكچري ؟؟؟!! كجا زندگي ميكني شما ؟؟؟ تهران ؟؟ تهران كه براي يك باب مغازه ١٠٠ متري تو يك جاي خوب بايد ماهي ٥٠ ميليون حداقل أجاره بدي !!!!
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # الجولانی # فیلترینگ
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
سرمربی بعدی تیم پرسپولیس چه کسی باشد؟