ابتدا این را بگویم كه ما هیچوقت ننشستیم با آقای خامنهای مستقلاً راجع به كتابخانه و حوزه مطالعات ایشان صحبت كنیم؛ چون این بحث به یك معنا به زندگی شخصی ایشان مربوط میشود. وقتی خدمت ایشان میرسیم، معمولاً آنقدر مسائل مهم و اساسی كشور و مسائل مربوط به فرهنگ و سیاست و رسیدگی به آنها هست كه دیگر معنی ندارد وقت ایشان را بگیریم و بنشینیم منحصراً راجع به كتابخانهشان صحبت كنیم. بنابراین آنچه میگویم استنباطهایی است كه در خلال سالیان طولانی ـ یعنی سی سال انس و آشنایی با ایشان ـ در ذهن من جمع شده است.
قلمرو گسترده
اولین نكته این است كه قلمرو علایق مطالعاتی ایشان خیلی رسمی و منطبق بر حوزه مطالعات متعارف روحانیان نیست. بیشتر روحانیان به اقتضای فضای حوزه و درس و بحثی كه دارند، منطقه خاصی در مطالعه مورد علاقهشان است. هر صنف و گروه دیگر هم همینطور هستند؛ مهندسها، پزشكها و... بالاخره هر كسی یك قلمرو مشخص و مخصوصی را برای مطالعه خودش انتخاب میكند. البته ممكن هم هست در هر یك از این اقشار، گروهی اهل مطالعه نباشند اما اگر بخواهند مطالعه كنند، قلمرو خاصی برای آن دارند.
آقای خامنهای غیر از فقه و اصول و معارف اسلامی كه در سنت تحصیلی ایشان، رسمی و درسی بوده و جزء مطالعات تحقیقی و پژوهشی ایشان به حساب میآید، از ابتدای زندگی میدان وسیعی را برای مطالعه پیش چشم داشتهاند؛ همین قلمروهای مطالعاتی هم پیكره اصلی كتابخانه شخصی ایشان را شكل میدهند.
این قلمرو مطالعاتی اولاً شامل ادبیات میشود كه بخشی از مطالعات ایشان را شكل میدهد. خصوصاً شعر كه ایشان برای آن اهمیت زیادی قائل هستند و در درك لطایف و ظرائف شعری هم استاد هستند؛ نقد شعر میدانند و از جوانی در مشهد در حلقههای شعرخوانی و نقد شعر شركت میكردند. آنهم حلقههایی كه ادبا و شاعران درجه اول خراسان و پیرمردهای معروف ادبیات ادارهشان میكردند. آقای خامنهای از جوانی با آن محافل در ارتباط بوده و در نتیجه طبیعی است كه در كتابخانه ایشان، دیوان شعر فراوان ببینید؛ مجموعههای شعری قدیم و جدید.
ایشان در عالم شعر فارسی كاملاً بهروز هستند. بسیاری از جوانها كه ذوق و نبوغی در شعر از خودشان نشان میدهند، نزد ایشان شناخته شده هستند. ایشان آثار آنها را دیدهاند. برای هر شاعری هم حسابی باز میكنند و حسن و عیب او را در ذهن دارند و جایگاهی را در مجموعه ادبیات ایران به او نسبت میدهند.
حوزه دیگر مطالعات ایشان ادبیات داستانی ایرانی و خارجی است؛ اعم از داستان بلند یا داستان كوتاه. شاید بیسابقه و بینظیر باشد كه یك مجتهد و مرجع و فقیه از چهل پنجاه سال پیش رمانهای بزرگی مثل «دُن آرام» شوخولف با ترجمه بهآزین و یا آثار رومن رولان مانند «جان شیفته» را خوانده باشد و نسبت به آنها ارزیابی دقیقی داشته باشد. ایشان هنوز هم رمان خارجی میخوانند و از خصوصیاتشان این است كه پس از خواندن كتاب، یادداشتی بهصورت جمعبندی مختصر در پایان كتاب مینویسند. من چندین رمان دیدهام كه ایشان نظر خودشان را در پایان آن نوشتهاند. ظاهراً یكبار هم تعدادی از این اظهار نظرها توسط حوزه هنری چاپ شده. ایشان در این یادداشتها رمان را تجزیه و تحلیل میكنند كه نویسنده كیست؟ این رمان كِی و در چه شرایطی نوشته شده؟ نویسنده چه چیزی را هدف گرفته؟ و به چه طریقی خواسته مقصودش را بیان كند... اینها را مینویسند و داوری هم میكنند كه خوب بوده یا بد؛ موفق شده یا نه.
قلمرو دیگر مطالعاتی ایشان آثار روشنفكری دوران معاصر است؛ با همه آن طیف وسیعی كه روشنفكری دارد. از آنهایی كه نسبت به دین و مذهب و انقلاب نظر منفی دارند تا آنهایی كه نزدیك و طرفدار این مسایل هستند. درواقع یكی از خصوصیات ایشان این است كه جریان روشنفكری معاصر ایران را- خصوصاً قبل از انقلابش را- بهخوبی میشناسند و آثار نمایندگان این دوران را خواندهاند. شاید نزدیكترین آنها به طیف مذهبیها، آل احمد باشد. ایشان با شخص آل احمد و با آثار و افكار او آشنا بوده و جایگاه او را در جریان روشنفكری و سبك او را در نثر فارسی كاملاً میشناسد. دیگران را هم همینطور... آقای خامنهای با عقبه و تبار روشنفكران معاصر كه نویسندگان و روشنفكران عصر مشروطه هستند هم فیالجمله آشنا هستند. برای نمونه در این زمینه كتاب «ماجرای روشنفكران اولیه» مورد توجه ایشان است.
حوزه دیگر مطالعاتی ایشان، تاریخ است؛ مخصوصاً تاریخ ایران. چون علاقه بارزی به مطالعه تاریخ و سرگذشت اشخاص و اقوام و برداشت و بهرهبرداری خاص و مناسب از آن دارند. آقای خامنهای شناخت قابل توجهی از رجال و افراد مؤثر در تحولات معاصر- دوران قاجار و بعد از آن تا به امروز- دارند. گاهی كه خدمت ایشان صحبت میكنیم و از شخصیتی صحبت به میان میآید، میبینیم ایشان كاملاً شناخت دارند و ارجاع میدهند به فلان كتاب و فلان كتاب كه راجع به فلانی در آنها چنین بحثی شده و چنان نسبتی به او داده شده است.
از دیگر حوزههای مطالعاتی رهبر انقلاب، تاریخ شفاهی به خصوص آثار برآمده از انقلاب اسلامی است؛ اعم از كتب مربوط به انقلاب و دفاع مقدس و... از جمله آثار مورد توجه ایشان در این زمینه میتوانم به «خاطرات احمد احمد» و «خاطرات عزتشاهی» و كتابهای «همپای صاعقه»، «دسته یك» و «دا» اشاره كنم.
فارغ از مطالعه كتابهای بهروز علوم سیاسی، ایشان توجه خاصی به آثار و كتب علمی و اسلامی، مطالعات مرتبط با سیره و فلسفه دارند و مجلات گوناگون علمی، فرهنگی و پژوهشی در حوزههای مختلف را هم با علاقه و جدیت میخوانند.
تفریح ذهنی
اما از خصوصیات ایشان در كتابخوانی، مداومت است. گذشته از مطالعات كاری در مورد موضوعات اساسی كشور، ایشان نوعاً شبها پیش از خواب مطالعه میكنند؛ یك مطالعه سبك. این غیر از مطالعه سنگینی است كه برای درس خارج فقه یا ایراد یك سخنرانی میكنند. مطالعه آخر شب برای ایشان در واقع برای رفع خستگی و بهعنوان تفریح ذهنی مطرح است. البته مطالعه سبك ایشان جزو مطالعات سنگین ماهاست! در این زمینه من خاطرهای از ایشان دارم كه خیلی جالب است.
كتابی چاپ شد به نام «مهدوینامه» و مجموعه مقالاتی بود كه به استاد ما دكتر یحیی مهدوی تقدیم شده بود. به جهت علاقهای كه من به دكتر مهدوی داشتم، یك نسخه از این كتاب را بردم و به آقا تقدیم كردم. خودم هم در این كتاب دوتا مقاله داشتم. یكی در معرفی شخصیت مهدوی و یكی هم یك مقاله علمی در فلسفه لایبنیتس. بقیه مقالات آن مجموعه هم بیشتر پیرامون فلسفه غربی بود. پیشنهاد این كتاب هم از خود من بود كه بعداً استادان و برخی دوستان دیگر دنبال كرده بودند و بعد از چند سال این كتاب حدوداً پانصد صفحهای منتشر شده بود. به هر حال من یك نسخه را به ایشان دادم. طولی نكشید كه دوباره خدمتشان رسیدم؛ شاید یك ماه بعد. ایشان فرمودند: «این كتاب را كه به من داده بودی، همهاش را خواندم!» من حیرت كردم كه من خودم با اینكه پیشنهاد تألیف این كتاب را داده بودم و در آن مقاله هم داشتم، یك پنجم آن كتاب را هم مجال نكردهام بخوانم اما ایشان با اینهمه گرفتاری چگونه این كتاب را كه اصلاً به حوزه كاریشان هم ارتباط ندارد، خواندهاند! این نشاندهنده تسلط ایشان به مطالعه و علاقه ایشان به حوزههای مختلف فكری و فرهنگی است.
چنان كه گفتم این غیر از مطالعههایی است كه ایشان به اعتبار مسؤولیتشان در نظام و جایگاهشان به عنوان رهبر و مرجع دارند. چون گزارشهای مربوط به عالم سیاست و چیزهایی كه از مجلات مهم دنیا استخراج میشود و در اختیار ایشان قرار میگیرد یا كتابهای مهمی كه در زمینه مسائل سیاست كلی جهان و انقلاب نوشته میشود كه جنبه راهبردی دارد هم از دیگر حوزههای مطالعاتی ایشان بهشمار میآید كه حسابشان جداست...
بنابراین ایشان متنوع میخوانند و البته زیاد؛ در عین حال همهی اینها را هم در یك منظومه حساب شده جا میدهند. اینطور نیست كه نشسته باشند تا هر كتابی كه برسد، فی سبیلالله بخوانند تا وقتشان پر شود!
یكی دیگر از خصوصیات ایشان در كتابخوانی، كتابخوانی فعال است. یعنی موقع مطالعه، مطالبی را در حاشیه كتاب یادداشت میكنند (مرحوم شهید مطهری هم همین روش را داشتند كه نمونه آن حاشیههای ایشان بر دیوان حافظ است). بعد از اینكه ایشان كتابی را خواندند، دفتر ایشان آن را مشخص میكند و یادداشتهای ایشان را بر این كتابها ثبت و ضبط میكنند. یكبار كه من رفتم خدمتشان، گفتم: «تازگیها من كتابی خواندهام به نام «نامههایی از لندن» از تقیزاده كه به كوشش ایرج افشار و حدوداً ده پانزده سال پیش چاپ شده. این كتاب واقعاً خواندنی است.» بعد كتاب خودم را كه برده بودم، به ایشان دادم و گفتم شما این را بخوانید. ایشان گفتند: «من اگر كتاب شما را بگیرم، نمیتوانم پس بدهم؛ چون من در حاشیه آن یادداشت میكنم و این كتابها را دفتر ما اینجا نگه میدارد.» گفتم: «حالا شما بخوانید؛ مشكلی نیست!» كتاب را دادم. بعد از مدتی كه كتاب به من برنگشت، ایشان لطف كردند و تصویری از آن صفحاتی كه من خودم یاداشت كرده بودم را برای من فرستادند. البته فكر میكنم بعضی از یادداشتهای ایشان هم با یادداشتهای من همراه بود كه من الان در كتابخانه خودم دارم.
نسخه دوم
بسیاری از اشخاصی كه كتابی تألیف میكنند، نسخهای هم برای ایشان میفرستند. این كتابها گاهی رسماً همراه با نامهای به دفتر رهبری فرستاده میشود كه به دست ایشان میرسد. گاهی هم بعضی از ناشرها، انتشارات خودشان را برای ایشان میفرستند. اعم از ناشرهایی كه كتاب را با بودجه دولت چاپ میكنند و جزو دستگاههای فرهنگی كشور هستند- و رهبری نسبت به كار آنها نظر دارند و آنها كتابهایشان را به عنوان جزئی از كارنامهشان برای ایشان میفرستند- یا ناشرهایی كه به جهت علاقه برای ایشان كتاب میفرستند و میخواهند ایشان را از نوع كارهایی كه دارند میكنند، مطلع كنند. البته رهبر انقلاب از كاستیها و نارساییها در حوزه نشر هم اطلاع دارند اما در این زمینه اقدام مستقیم نمیكنند.
ناشرانی هستند كه وقتی میخواهند برای من كتاب بفرستند، دو نسخه میفرستند. من هم میدانم كه دلیل ارسال دو نسخه، رساندن آن به آقاست. گاهی ایشان میگویند: از كجا مطمئن هستی كه این را برای من فرستادهاند؟ میگویم: من حدس قوی و قریب به یقین میزنم كه اینها میدانند من خدمت شما میرسم و این را برای شما فرستادهاند. یكبار ایشان فرمودند: «در اینكه این كتابها مال شماست، شك نیست. پس شما این كتابها را مال خود بدان، بعد آن را به من هدیه كن!» گفتم: «اگر شما اینقدر احتیاط میكنید، چشم!» بعدها كه آن ناشر را دیدم، گفتم: «چرا دو نسخه از فلان كتاب فرستاده بودید؟» گفت: «یكی از آنها برای این بود كه بدهید خدمت آقا.» گفتم: «من هم به ایشان گفتم، ولی ایشان باز هم تردید داشتند.» ناشر گفت: «نه؛ هروقت كه من كتابی می-فرستم، معنایش این است كه نسخه دوم را به ایشان برسانی.» بعد هم دو دوره از سی جلد انتشارات یكساله-اش را فرستاد. انتشارات سخن و آقای علی اصغر علمی كه كارهای ادبی و تاریخی و روشنفكری منتشر میكنند، یكی از همینهاست. دیگرانی هم هستند كه وقتی میآیند دیدن من، خواهش میكنند كه یك نسخه از آخرین آثارشان را بدهم خدمت آقا. من هم هر كتابی كه فكر میكنم ایشان نسبت به آن ممكن است نظری داشته و حساس باشند و یا از انتشار این كتاب به جهتی از جهات خوشحال شوند، میبرم خدمتشان.
درباره كتابهای خودم هم معمولاً قبل از چاپ نظر ایشان را میگیرم. البته من كتابنویس حرفهای نیستم كه مرتب كتاب بنویسم ولی در این سالها هر كاری كه كردهام، خدمت ایشان ارائه دادهام. ایشان هم اگر نظری داشتهاند، فرمودهاند. البته این اظهار نظرها معمولاً مكتوب نیست؛ مینشینم پای صحبتشان و گوش میكنم. چندی پیش هم ترجمه قرآن را به ایشان دادهام. رفتم خدمتشان و ایشان یادداشتهایشان را درباره بخشی از این ترجمه قرآن، در دست داشتند و مورد به مورد گفتند كه مثلاً اینجا نظر من این است و من هم یادداشت كردم. پیغام دادهام كه لطفاً وقتی قرار بدهید تا بیاییم و بقیه نظر شما را هم بشنویم. تاكنون نظر ایشان را به تفاریق درباره ترجمه بیست جزء از قرآن كریم شنیده و یادداشت كردهام.
به هر حال ایشان كتابخانه بزرگی دارند؛ حدوداً ده سال پیش، میگفتند این كتابخانه سی هزار جلد كتاب دارد. جالب است كه كسانی مانند مرحوم آیتالله نجفی مرعشی اصلاً نیتشان این بود كه كتابخانه درست كنند اما كتابخانه آقا بهطور طبیعی درست شده است. بخشی از این كتابخانه در منزل شخصی ایشان جا گرفته. آقازادههایشان هم كمك میكنند تا این كتابخانه بهخوبی اداره شود.
در این كتابخانه بخشی هست كه هر چاپی از قرآن از داخل و خارج كه به دست آقا میرسد، آنها را در آن میگذارند. در نتیجه مجموعهای از انواع قرآنها آنجا هست كه شاید دوتا قفسه شده باشد. ایشان هم باتوجه به مضمون برخی روایات كه میگوید اگر قرآنی در خانه باشد و آن را نخوانند، این قرآن نزد خداوند متعال از بیتوجهی شكوه میكند، به تناوب از هریك از این قرآنها استفاده میكنند. ضمن اینكه تدبر در قرآن اصولاً مهمترین مورد در میان مطالعات ایشان است.
پذیرای همه
گاهی كسانی كه در زمینه روانشناسی و رفتارشناسی كار میكنند، براساس رفتارها یا نشانههای رفتاری افراد، تا اندازهای شخصیت فرد را شناسایی و تصویری از شخصیت او ارائه میكنند. اگر من بخواهم با توجه به كتابخانه ایشان و قلمرو مطالعاتشان چنین تصویری ارائه كنم، باید بگویم: ایشان مردی دانشمند و ادیب است و شخصیتی است كه هم در عالم نظر و هم در عالم عمل، تواناست و نظر و عمل را با هم توأم كرده. تصوری كه من از ایشان دارم، تصور انسانی بافرهنگ و فرهیخته و البته متعهد است. یعنی اعتقاداتی دارد و به اعتقادات خودش هم سخت پایبند است و در راه آنچه كه به آن ایمان دارد، جهاد و مجاهدت میكند. در عالم ارزش و ضد ارزش خنثی نیست و جهتگیریاش كاملاً روشن و شفاف است اما در عین حال وسعت نظر كمنظیری هم دارد؛ یعنی نسبت به چهرهها و جریانهای گوناگون نظر و ارزیابی دارد. آنچه در آقای خامنهای دیده میشود، اعتقاد و غیرتمندی است و آنچه دیده نمیشود، تعصب و تنگنظری. جمع این دو بسیار مهم است.
تعصب و تنگنظری هردو ناشی از جهل است اما ایشان خیلی چیزها دربارهی ایران و جهان و راجع به اشخاص و افكارشان میدانند و همین آگاهی وسیع، به ایشان انصاف و اعتدالی بخشیده كه كممانند است. آقای خامنهای قدر هر اندیشمند و هر جریانی را میداند و از داراییهای فكری و علمی اشخاص مختلف و از تواناییهایشان بیاطلاع نیست. به همین جهت است كه اشخاص و جریانها هم هركدام با ایشان ربط و رابطهای دارند. گاهی ایشان شرح احوال پدربزرگ چهره برجستهای را كه الان دارد زندگی میكند و اینكه او در چه فنی از فنون تبحر داشته را دقیق میدانند. وقتی به این چهره میرسند، از آن پدربزرگ یاد میكنند كه من شنیدهام یا خودم دیدهام كه جد بزرگ شما در نجف یا مشهد چنان بوده... این باعث میشود كه هركسی بتواند جایگاهی نزد ایشان داشته باشد.
از روشنفكر و شاعر نوپرداز یا شاعر كهنسرا گرفته تا دانشمند سلولهای بنیادین و... هیچكس پیش ایشان غریب نیست. برای همه آنها جنبههایی در شخصیت آقای خامنهای هست كه آنها را خوشحال میكند. یكوقت كتابی از مجتبی مینوی چاپ شده بود به نام «مینوی و گستره ادب فارسی» كه خواهر مرحوم مینوی- ماهمنیر مینوی- مقالات او را گردآوری كرده بود. چند سال پیش من این كتاب را خواندم. یك نسخه هم برای آقا گرفتم. چون نمیدانستم نظر ایشان نسبت به مینوی چیست و آیا با او آشنایی دارند یا نه، پاورچین پاورچین گفتم كه آقا این كتاب را هم بد نیست ملاحظه كنید؛ اما دیدم كه ایشان مینوی را كاملاً میشناسند و نسبت به علم و دانش و شخصیت او نظر مثبت دارند و با او ملاقات هم داشتهاند. به هر حال ایشان با خوشحالی كتاب را گرفتند و كمی هم درباره مینوی صحبت كردند. مینوی سال 1356 فوت كرده. من بعید میدانم اگر همین حالا به هم سن و سالهای آقا در حوزه مراجعه شود، به تعداد انگشتان دست كسانی باشند كه مینوی را بشناسند و تصوری روشن از او داشته باشند.
بنابراین ایشان به بركت مطالعه دائمی در طیفی وسیع و حضور در محافل ادبی و شور و نشاط و ذوقی كه در كنار حركت و تحرك اجتماعی و سیاسی داشتهاند، ذهنی غنی و دیدی وسیع پیدا كردهاند. این در كار رهبری یك كشور بزرگ با پیشینه كهن مانند ایران با چنین مردم بااستعداد و اهل ذوق و با سلیقهها و قومیتهای گوناگون، بسیار ارزشمند است. من در غزلی كه درباره ایشان سرودهام، گفتهام كه:
گر كسی از من نشانی از تو جوید گویمش خانهای در كوچه باغ دل، پذیرای همه
باتوجه به این ویژگیها اگر بخواهیم از میان شخصیتهای برجسته فرهنگ و سیاست در تاریخ ایران شخصیتی نزدیك به شخصیت ایشان پیدا كنیم- كه البته مستلزم این است كه احاطه نسبی به فرهنگ و تاریخ ایران داشته باشیم و چهرهها را به درستی بشناسیم- شاید بتوان خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی را- آنهم صرفاً از برخی جهات، نه از همه جهات- مثال زد كه البته رئیس كشور نبود؛ وزیر بود اما وقتی احوالاتش را میخوانیم، میبینیم در عین حال كه امور مهم كشور به دستش بوده، در فضل و دانش هم یگانه دوران خود بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی هم از اینگونه شخصیتهاست كه در میان رجال سیاسی تاریخ ما از كسانی است كه اهل فرهنگ و مطلع از معارف عصر خود بوده است. البته نباید فراموش كرد كه هر تشبیهی از یك جهت مُقرِّب است و از جهت دیگر مُبعِّد...
اینها مربوط به حوزه زندگی شخصی ایشان است. از نگاه رسمی هم ایشان همواره به مسؤولان توصیه میكنند كه مكان و امكانات مناسب برای كتابخانهها فراهم كنید. به دستگاههای فرهنگی هم متناسب با مأموریت و وظیفهشان مرتباً توصیه میكنند كه بیشتر و بهتر كار كنید، كتاب تألیف كنید و در اختیار مردم قرار بدهید. به مردم هم توصیه میكنند كه بیشتر كتاب بخرید و بخوانید؛ البته كتابهای خوب و مفید. گاهی كه میروم خدمت ایشان، می-گویم: «میخواهم به شما مژده بدهم كه ناشری پیدا شده و مثلاً برای تاریخ ایران برنامهای دارد كه دویست جلد كتاب منتشر كند و تا حالا بیست دفتر از آنها چاپ شده كه اینهاست...» ایشان هم بسیار خوشحال میشوند. آقای خامنهای، ایران اسلامیای میخواهند كه مردمش دانشمند و دانشدوست و كتابخوان و اهل فكر و فرهنگ باشند. این آرزویی است كه ایشان برای این كشور و این مردم در سر دارند.
یك پیشنهاد
بعضیها برای برخی كتابها تبلیغات جالبی میكنند؛ مثلاً «1001 كتابی كه پیش از مردن باید خواند!» یا «100 كتاب كه جایش در كتابخانه شما خالی است!» و این چیزها... حقیقت این است كه چنین توصیههایی بسیار مشكل است و نسبت به اشخاص گوناگون فرق میكند. البته همه كتابها شیرین است اما بستگی دارد به علاقه خواننده. ممكن است كتابی برای یك فرد خوب باشد و برای دیگری اصلاً جذاب نباشد...
چندی پیش یكی از دوستانم در سفارت ایران در لندن در یك پرسش كتبی از من خواست بهترین كتابی كه خواندنش را توصیه میكنم، معرفی كنم. ابتدا گفتم این پرسش اشكال فنی دارد! ولی بعد گفتم كتابی كه من دوست دارم كسانی مانند شما بخوانند، «شرح زندگانی من» از عبدالله مستوفی است. كتابی كه از نظر من برای خیلیها مفید است؛ چون برای شناخت ایران، دید تاریخی و فرهنگی خوبی میدهد و برای شناخت فرهنگ، سنتها، اوضاع اجتماعی و تحولاتی كه در آن صورت گرفته، بسیار مناسب است. ضمناً به قلم شیوای یك آدم اصیل هم هست. خیلی دوست دارم بتوانم در یك فرصت مناسب نقدی مفصل در معرفی این كتاب بنویسم...
منبع: khamenei.ir