سند تحول بنیادین نظام آموزشی در سال 1390 به تصویب رسید و همگان منتظر بودند با اجرای این سند شاهد تحول شگرفی در نظام آموزشی کشور باشیم. اما بتدریج مشخص شد انتظاراتی که از تصویب سند میرفت تا حدی خوشبینانه یا حتی خوشخیالانه بود. اکنون پس از گذشت 6 سال از تصویب این سند، مسئولین آموزش و پرورش از اجرا نشدن کامل سند و ضرورت تهیه نقشه راه برای اجرای سند میگویند. در مطلب پیشرو به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا سند تحول بنیادین نظام آموزشی ناکارآمد است؟
سند تحول بنیادین نظام آموزشی از اسنادی است که هرگاه سخن از تغییر نظام آموزشی و بهینه کردن آن به میان میآید با نام آن روبه رو میشویم. وزیر فعلی آموزش و پرورش آقای بطحایی در مورد سند گفته است: بخش بزرگی از نقدها و انتقادها از آموزش و پرورش به این خاطر است که نتوانسته ایم مفاد سند تحول را پیاده و اجرایی کنیم. و اگر سند تحول بنیادین کاملا پیاده و مستقر شود بسیاری از مشکلات و تنگناهای آموزش و پرورش را بر طرف می کند.
قبل از او محمود فرشیدی وزیر اسبق آموزش و پرورش نیزدر مصاحبهای اعلام کرد که سند تحول نظام آموزشی یک سند وحیانی است و سند قبلی سکولار بوده است. او میگوید: برای حل مشکلات آموزش و پرورش، سند تحول بنیادین ایجاد شد و ما توانستیم از سند سکولار به سند وحیانی دست یابیم، اما احتیاج به عزم ملی داریم. در این زمینه دکتر فانی سابق آموزش و پرورش در مصاحبهای اعلام کرده بود در سند تحول 131 راهکار پیشبینی شده است هرکدام شامل چند برنامه و هر برنامه شامل چند فعالیت است. از این تعداد راهکار در سال تحصیلی 94-93به چهل راهکار ورود پیدا کردهایم. برای این 40 راهکار ما 99 برنامه دیدهایم.
امیدواریم که با گرفتن بازخورد، و در عین حال، تدوین نقشه راه و آمادهسازی آن زیرنظامها بتوانیم در سالهای تحصیلی آینده هر سال تعداد بیشتری از این راهکارها را به سمت اجرایی شدن ببریم. اگر چه میدانیم که دکتر فانی در اواخر مهرماه 1395 یعنی کمتر از 20 ماه بعد از این مصاحبه از وزارت برکنار شد و از آبانماه 1395 دکتر دانشآشتیانی سکاندار وزات آموزش و پرورش شد. اما دکتر دانشآشتیانی هم کمتر از ده ماه بعد، یعنی قبل از اشراف کامل بر مسائل و ابعاد وزارت آموزش و پرورش، جای خود را به آقای سیدمحمد بطحایی داد. اینکه برنامههای اعلام شده توسط دکتر فانی به کجا انجامیده، آیا برنامههای اجرا شده موفق بودهاند یا خیر؟ یا برای بقیه راهکارهای سند چه اتفاقی افتاده است؟ خیلی روشن نیست، یا هنوز به اطلاع عموم نرسیده است.
اما چرا وزارتخانه نتوانسته است مفاد سند تحول را پیاده و اجرایی کند؟ آیا اشکال در مجریان است؟ آیا سند فاقد ویژگیهای لازم برای اجراست؟ آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش تمایلی برای اجرای سند ندارند؟ آیا ادعای سند برای ایجاد تحول بنیادین در نظام آموزشی مطابق واقع است؟
این نوشته در پی پاسخ به بخشی از این سؤالات است و مسلماً دلایل ناموفق بودن نظام آموزشی در اجرای سند تنها به مطالب این مقاله مربوط نمیشود. به نظر نگارنده، بخش مهمی از دلایل اجرایی نشدن سند تحول به محتوای آن بازمیگردد.
نگارنده بر این باور است که محتوای سند برای مجریان آن شفافیت لازم را ندارد و به ویژه در بخش راهکارهای عملیاتی، اهداف پیشبینیشده را پی نمیگیرد. یعنی راهکارهای عملیاتی در راستای اهداف پیشبینی شده نبوده یا ابهام دارند.
برای بررسی این ادعا، باید به درک بهتری از سند رسید، تا بتوانیم دلایل این ادعا، یعنی ناکارآمدی سند از نظر محتوا را نشان دهیم.
این سند شامل هشت فصل است که در بردارندهی کلیات، بیانیه ارزشها، بیانیه مأموریت، چشمانداز، هدفهای کلان، راهبردهای کلان، هدفهای عملیاتی و راهکارها و در نهایت چارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین است.
برای مجریان این سند آن چه بیش از همه اهمیت دارد فصلهای آخر یعنی فصل هفتم و هشتم آن است. چرا که انتظار میرود در این دو فصل، تکلیف مجریان برای ایجاد تحول بنیادین نظام آموزشی مشخص شده باشد. با نگاهی به فصل هشتم یعنی چارچوب نهادی و نظام اجرایی، معلوم میشود که در این فصل که سه صفحه دارد، تنها سیاستگذار و ناظر اجرا را شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجری را وزارت آموزش و پرورش تعیین کرده است. وزارت آموزش و پرورش موظف شده تا برنامههای اجرایی خود را ظرف یکسال به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش رساند.
بنابراین آنچه که برای وزارت آموزش و پرورش به عنوان مجری سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش میماند، فصل هفتم این سند است که شامل 23 هدف عملیاتی و 131 راهکار برای دستیابی به اهداف است. در این مقاله اولین هدف بیان شده در فصل هفتم و راهکارهای دستیابی به آن هدف واکاوی شود.
اولین هدف عملیاتی در فصل هفتم سند، درواقع شامل 27 زیر هدف است که به ساحتهای مختلف میپردازد. این اهداف عملیاتی، بسیار شبیه هدفهایی است که در سند تغییر بنیادین نظام آموزشی در سال 1366 تصویب شده است.
هدف عملیانی 1- پرورش تربیت یافتگانی که :
• دين اسلام ر ا حق دانسته و آن را به عنوان نظام معيارمي شناسند و به آن باور دارند و آگاهانه، آزادانه، شجاعانه وفداكارانه براي تکوين و تعالي اخلاقي خود و دست يابي به مرتب هاي از حيات طيبه و استقرار حكومت عدل جهاني مهدوي از آن تبعيت مي نمايند و به رعايت احكام و مناسك دين و موازين اخلاقي مقيد هستند.
• از دانشهاي پايه و عمومي سازگار با نظام معيار اسلامي، هم چنين از توان تفكر، درک و کشف پديدهها و رويدادها به عنوان آيات الهي و تجلي فاعليت خداوند در خلقت و نيز دانش، بينش و مهار تها و روحية مواجهة علمي و خلاق با مسائل فردي و خانوادگي و اجتماعي برخوردارند.
• با درك مفاهيم اجتماعي و سياسي و «احترام به قانون » و انديشه ورزي در آنها، شايستگي رويارويي مسئولانه و خردمندانه با تحولات اجتماعي و سياسي را كسب ميكنند و با رعايت وحدت و تفاهم ملي، در دفاع از عزت و اقتدار ملي میكوشند و با روحيه مسئوليت پذيري و تعالي خواهي و برخوردار از مهارتهاي ارتباطي، در حيات خانوادگی و اجتماعي )در سطوح محلي تا جهاني( با رعايت اصول بر گرفته از نظام معيار اسلامي، مشارکت مؤثر دارند.
• با درك مفاهيم اقتصادي درچارچوب نظام معيار اسلامي از طريق کار و تلاش و روحية انقلابي و جهادي، كارآفريني، قناعت و انضباط مالي، مصرف بهينه و دوري از اسراف و تبذير و با رعايت وجدان، عدالت و انصاف در روابط با ديگران در فعاليتهاي اقتصادي در مقياس خانوادگي، ملي و جهاني مشارکت مي نمايند. داراي حداقل يك مهارت مفيد براي تأمين معاش حلال باشند به گونهاي كه در صورت جدايي از نظام تعليم و تربيت رسمی در هر مرحله، توانايي تأمين زندگي خود و ادارة خانواده را داشته باشند.
• با درك مفاهيم بهداشت فردي و اجتماعي و مسائل زيست بوم طبيعي و شهري به منزلة امانات الهي، شايستگي حفظ و ارتقاي سلامت فردي و بهداشت محيطي را كسب میكنند و با ورزش و تفريحات سالم فردي و گروهي، به نيازهاي جسمي و رواني خود و جامعه بر اساس اصول برگرفته از نظام معيار اسلامي، پاسخ میدهند.
• با قدرشناسي و درک زيبا شناسانه آفرينش الهي و مصنوعات هنرمندانه بشري، درك مفاهيم فرهنگي و ميان فرهنگي و بهرهگيري از قدرت تخيل، توانمنديهاي لازم در خلق آثار فرهنگي و هنري را به دست ميآورند و براي حفظ و تعالي ميراث فرهنگي، تمدني و هنري در سطح ملي و جهاني براساس نظام معيار اسلامي مي کوشند.
برای دستیابی به اهداف بالا هفت راهکار بیان شده است. با دقت در هفت راهکار نوشته شده، مشخص میشود تنها راهکارهای 3، 5 و 7 و تا حدودی راهکار 1 برای مجریان قابل فهمند و امکان اجرایی دارند. یعنی اقامه نماز جماعت و سواد قرآنی در سه دوره تحصیلی(راهکار 3)، برداشتن التزام زبان خارجی (راهکار 5)و اجرای سرود ملی و به اهتزاز درآوردن پرچم جمهوری اسلامی ایران در تمام مدارس (راهکار 7).
بقیه راهکارها شامل تعدادی عبارات و واژههایی هستند که هیچ راهکاری از دل آنها برای مجریان بیرون نمیآید. مثلا در راهکار 4 گفته شده، زمینه سازی برای استقرار دولت عدل مهدوی با بهرهگیری از ظرفیتحوزههای علمیه، اما معلوم نیست عملیاتی کردن این راهکار، توسط وزارت آموزش و پرورش باید چگونه انجام شود؟ و آیا اصولاً این عبارت یک راهکار عملیاتی است؟
اما نکته اصلی اینجاست که این هفت راهکار، حتی آنها که از نظر مجریان قابل فهمند، چگونه میتوانند منجر به دستیابی به بیست و شش هدف ذکر شده در ابتدای راهکارها باشند؟ مثلا:
آیا با متناسبسازی حجم و محتوای کتابهای درسی میتوانیم به اهداف ساحتهای اعتقادی، یا هنری ، یا اجتماعی و .. دست پیدا کنیم؟
آیا با افراشته شدن پرچم و سرود ملی، به اهداف اجتماعی و سیاسی یا وحدت و تفاهم ملی دست مییابیم؟
آیا با برگزاری و اقامه نماز جماعت در مدارس اهداف اعتقادی محقق میشوند؟
آیا با انتخابی شدن درس زبان خارجی، به مراتبی از حیات طیبه دست پیدا میکنیم؟
آیا توصیه به گسترش و تنوع دادن به حرفهها و مهارتهای مورد نیاز جامعه را میتوان راهکار دانست؟
آیا تکرار چندباره این اهداف از سال 1366 تا کنون، کمکی به دستیابی به آنها کرده است؟
در نتیجه باید گفت، با توجه به کلی بودن اهداف، واژهپردازیهای فراوان در اهداف و راهکارهای عملیاتی، مبهم بودن و نداشتن دستورالعمل خاص در این راهکارها برای دستیابی به اهداف فوق ، اجرایی کردن سند تحول، به این سادگی امکان پذیر نخواهد بود
از این رو میتوان بخشی از اجرا نشدن و ناکارآمدی سند را به محتوای نادقیق و مبهم آن مربوط کرد. به عبارت دیگر وقتی یک سند نتوانستهاست راهکارهای مشخصی را برای مجریان آن بیان کند، اجرا نشدن آن نیز ناگزیر خواهد بود. از این روست که مسئولین وزارت آموزش و پرورش بهدنبال تهیه نقشه راه برای اجرایی کردن سند هستند که خود نشاندهنده درستی ادعای نگارنده مبنی بر ناکارآمدی سند برای اجرا است.
در پایان پیشنهاد میشود مسئولین امر در وزارت آموزش و پرورش، با دعوت از نخبگان فرهنگی، معلمان صاحبنظر و منتقدین دلسوز، بار دیگر سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش را از جهات مختلف مورد نقادی قرارداده و مشکلات مربوط به ناکارآمدی آن را بررسی کرده و اصلاحات لازم را در آن انجام دهند.
*کارشناس ارشد مدیریت آموزشی