انتقادهای صریح مقام معظم رهبري درباره کساني که امکانات کشور در اختيارشان بود و هست، جزییات سهو قلم جناب مرتضوی، گور خواب های بی گور، ضرب الاجل روحانی برای بخش خصوصی واقعی، غول های نفتی در راه ایران و صحت و سقم گسل خودکشی در کرمانشاه، از مواردی است که مورد توجه روزنامه های امروز قرار گرفته است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز پنجشنبه هفتم دی ماه در حالی روانه پیشخوان روزنامه ها فروشی های کشور شد که بیانات روز گذشته مقام معطم رهبری درباره کساني که امکانات کشور در اختيارشان بود و هست و انتقاد صریح ایشان از اپوزیسیون بازی و مخالف خوانی افرادی که کشور در اختیارشان بوده و هست، در صدر عناوین صفحه نخست آنهاست.
بیشتر روزنامه ها طی گزارش ها و یادداشت هایی سعی کردند ضمن پوشش سخنان رهبری در این باره تحلیل ها و برداشت های خود را در مورد رفتارهای اخیر احمدی نژاد و مخالف خوانی برخی مسئولینی که اصولا باید پاسخگو باشند ارائه دهند.
در بین موضوعات مختلف مطرح در بیانات روز گذشته رهبری، دو کلید واژه مخالف خوانی و اپوزیسیون بازی بیشتر مورد توجه روزنامه ها قرار گرفت، طوری که در تیترهای انتخابی روزنامه ها یکی از این دو واژه بیشتر به چشم می آید.
روزنامه شرق، عصر ایرانیان و روزان با انتخاب تیتر «حق ندارید نقش اپوزیسیون را بازی کنید» و وطن امروز با انتخاب «اپوزیسیون بازی ممنوع» انتقادات صریح روز گذشته رهبری را منعکس کردند و روزنامه های اصلاحات، شروع، حمایت، جمهوری اسلامی و شهروند ضمن بر جسته کردن حرام بودن تهمت و لجن پراکنی در بین سخنان روز گذشته مقام معطم رهبری لزوم پاسخگویی و نه مدعی بودن مسئولان از دید ایشان را برجسته تر کردند.
روزنامه اعتماد که نیم صفحه نخست خود را به تصویری بزرگ از سخنرانی روز گذشته رهبر انقلاب اختصاص داده، سرمقاله امروزش با عنوان مدیریت اپوزیسیونی و یادداشت مدیر مسئول با عنوان تفاوت نقد و تهمت را نیز در ادامه تحلیل سخنان رهبر انقلاب منتشر کرده است.
روزنامه خراسان نیز در سرمقاله امروز این روزنامه ضمن تاریخی عنوان کردن بیانات روز گذشته رهبری «ناامید کردن مردم به آینده» و «گرفتن اعتماد به نفس» آنان از طریق «بزرگنمایی مشکلات و ضعفها و کاستیها» را از بزرگترین نقشه های دشمن برای ایران از دید ایشان برشمرد.
فرهیختگان نیز در گزارشی با اشاره به اینکه مهمترین مخاطب سخنان روز گذشته رهبری، احمدی نژاد است از او به عنوان کسی که پس از تلاش نافرجام در پروژه بازسازی خود، کوشیده خود را در موقعیت آلترناتیو جمهوری اسلامی متعارف و در کلیت آن نشان دهد، نام برده و می نویسد: به طور طبیعی، پیشفرض این استراتژی، فاصلهگذاری و برجسته کردن مرزبندیاش با کل حاکمیت است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقاله ها و گزارش های روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛
مديريت اپوزيسيوني
ثمينا رستگاری در سرمقاله امروز اعتماد با عنوان مدیریت اپوزیسیونی نوشت: مسوول شدن در ايران كار سادهاي نيست، از پايينترين سطوح تا بالاترين مقامات بايد برادريات را ثابت كني تا ميزي و دفتردستكي پيدا كني و امضايت معنادار باشد. در هر مرحله هم مثل بازي مار و پله نردبانهايي هست كه يكشبه ره صد ساله طي كنيد يا اينكه چندين مرتبه از آنجايي كه هستيد پايينتر برويد.
هر مسئوليتي اختياراتي با خودش ميآورد، بودجه و امكانات و نيروي انساني براي رسيدن به هدفي و برآوردن نيازي و مداواي دردي. تمام آن دفتر و دستك و ماشين و راننده و پول و حق مأموريت و هتل و... براي اين است كه كارهاي بر زمين مانده مردم انجام شود. وقتي خود اين مناصب هدف شود اول گرفتاري است.
در كشور ما سالهاست كه ديگر همين پست و مقامها و منافع حاصل از آن، هدف است نه وسيله، طبقه جديدي از مديران تشكيل شده با هر اسمي كه براي يقهشان انتخاب ميكنيد. به جا آوردن خيلي از آنها سخت شده هر وقت سراغشان را بگيريد يا در جلسهاند يا وقت ندارند. بخت اگر يارت باشد و به دليل داشتن ضبطصوت و كار در روزنامهاي به اتاقشان راه بيابي در حين مصاحبه چند بار بايد ضبط را خاموش كني چون مسوول ميخواهد چيزي بگويد كه چاپش به صلاح نيست، اسم باكلاسي هم برايش گذاشتهاند آف د ريكورد. ضبطت را خاموش كن.
از مشكلات بپرسيد صد برابر آنچه شما در آستين داريد او روي ميز رديف ميكند و خودش از همه شاكيتر است. مسوولان هم همان گلايههاي مردم در تاكسي را دارند با اين تفاوت كه راننده تاكسي بازنشستهاي است كه در سن استراحتش بايد براي تامين مخارج خانوادهاش زحمت بكشد و آن مسوول مرد صاحب منصب و مقام و موقعيتي است كه بايد مشكل آن راننده تاكسي را حل كند. اما چرا به خودش حق ميدهد او هم منتقد باشد؟ او از چه مينالد و اصلا چه حقي دارد كه بنالد؟مگر او معتمد نظام نبوده كه آنجا نشسته و آن سمت را به خاطر تعهدش از ميان دهها نفر متخصصي كه كمتر متعهد تشخيص داده شده به او نسپردهاند او چرا بايد همان حرفي را بزند كه آن متخصص رانده شده ميزند. واقعيت اين است كه اپوزيسيون شدن هر مسوولي بهترين راه و سادهترين روش براي فرار او از مسووليت است. او ميخواهد با اين كار از خودش سلب مسووليت كند و رندانه اختياراتش را هم در دست داشته باشد. مسوولي كه منتقد است بايد به خانه برگردد و كتاب خاطرات بنويسد. او نبايد ميزي اشغال كند چرا كه ناتوان است از به كار بردن قدرت و سمت و امكاني كه به او داده شده است. نميتواني مانند راننده تاكسي معترض باشي اما رانندهات تو را به خانه برساند. هر كس نميتواند، برود؛ تا كسي كه ميتواند بيايد. جملهاي شبيه به اين در هيچ جاي مسير به كسي گفته نميشود. در ابتداي راه از هيچ كارمندي نميپرسند به چه دليل بايد استخدام شوي، براي مردمت چه كار ميتواني بكني؟ چه شناختي از جايي كه ميخواهي در آن استخدام شوي داري؟ تظاهر به خيلي چيزها را در ابتداي كار از او طلب ميكنند اما در هيچكدام از فرمها و تحقيقات محلي عيار كاربلدي فرد عيان نميشود. از هيچ مسوولي در انتهاي ماه نميپرسند در اين ماه چه كردي كه مستحق گرفتن اين حقوق باشي؟ اما آخر هر سال تا دلتان بخواهد نمودار ميلهاي و دايرهاي و بيلان كاري است كه در كاغذهاي رنگي چاپ ميشود با نام پر طمطراق عملكرد يكساله فلان جا. اين منش و روش به هيچ دولتي محدود نميشود، چه كاپشن تنت باشد چه نباشد، چه مكلا باشي يا نباشي اين نوع از مملكتداري خودش را به شكلهاي مختلف بازتوليد كرده و ادامه پيدا كرده پس گير كار يك جاي ديگري است. عدم حسابرسي و ضعف پاسخگويي و برخورد جناحي با مسائل ملي از عمدهترين دلايلي است كه مسوولان را به جاي بدهكار كردن تبديل به طلبكار كرده است. مشكل هست كم هم نيست، اما وقتي حلكننده مشكل خودش مشكل جديدي باشد اميدوار بودن سخت ميشود.
بازیگران قبل از انقلاب؛ بیایند یا نیایند؟
خراسان طی یادداشتی درباره حضور یا عدم حضور بازیگران مطرح سینمای قبل از انقلاب در تلویزیون و حواشی ایجاد شده اخیر پیرامون ناصر ملک مطیعی در رسانه ها و فضای مجازی نوشت: عدم حضور ناصر ملک مطیعی در دو برنامه تلویزیونی، به رغم انتشار وعده حضور وی، بار دیگر انتقادهایی را به رویکرد صدا و سیما در قبال برخی بازیگران سرشناس پیش از انقلاب برانگیخت.
خاستگاه این انتقادها البته متفاوت و منتقدان از طیف های مختلف اند اما جملگی مدعی اند که برخی بازیگران سینمای پیش از انقلاب مانند محمدعلی فردین و ناصر ملک مطیعی بی دلیل از نقش آفرینی در عرصه های هنری پس از انقلاب محروم مانده اند و حال آن که می توانسته اند همچنان به فعالیت های هنری خود ادامه دهند. طبیعی است در میانه طرح این دیدگاه ها صدور حکم قطعی و نهایی نه در صلاحیت ما و نه برعهده ماست اما می توان فارغ از اخبار و حواشی این روزها، چند نکته را درباره این دسته از بازیگران سینمای قبل از انقلاب مد نظر قرار داد.
از نگاه انقلابیون در سال 1357، یکی از عرصه های ظهور و بروز سیاست های فرهنگی رژیم پهلوی، سینما بود. عریانی و برهنگی، شوخی های جنسی فیزیکی و لفظی، نشان دادن جلوه هایی از روابط جنسی نامشروع، شرب خمر و... در فیلم های پیش از انقلاب از جمله مصادیقی بود که نشان می داد رژیم پهلوی پروای رویارویی با اعتقادات و احکام اسلامی را ندارد و برای پیشبرد سیاست های فرهنگی خود بیشترین بهره را از هنر هفتم یعنی عرصه فیلم و سینما می برد. فساد اخلاقی در برخی فیلم های این دوره به حدی است که حتی اکنون نیز پدر یک خانواده نمی تواند به همراه همسر و فرزندانش آن ها را به تماشا بنشیند. طبیعی است که اقبال عمومی به صنعت نوپای سینما در ایران پیش از انقلاب و نیز بیم از تاثیرپذیری جوانان از این گونه تولیدات سینمایی، خشم و نگرانی اقشار متدین جامعه را برمی انگیخت. تنها مروری منصفانه بر پوسترهای فیلم آن دوره که معمولا زنی را با برهنگی و لباس زیر به نمایش می گذارد، کافی است تا نشان دهد دغدغه متدینان کاملا مقرون به حقیقت بوده است.
طبیعی است هنگامی که انقلابی ماهیتا دینی با تقدیم صدها شهید به ثمر می رسد، مردم انقلابی بازتولید آثار فرهنگی گذشته را برنمی تابند و به ویژه، با توجه به قرار گرفتن مرجعی دینی در رأس حاکمیت، انتظار دارند، آثار فرهنگی ضددینی در رژیم سرنگون شده، از ساحت جامعه برچیده شود. این موضوع چه در رسانه ملی و چه در عرصه سینما جامه عمل به خود پوشید و آثار و تولیدات به اصطلاح طاغوتی جای خود را به آثار و تولیدات انقلابی داد.
در چنین فضایی، با توجه به انتظارات مردم، مسئولان عرصه های فرهنگی و هنری کوشیدند از به کارگیری هر آن چه یادآوری کننده شرایط فرهنگی پیش از انقلاب باشد، بپرهیزند. این رویکرد طبعا دامان برخی از دست اندرکاران عرصه هنر هفتم را نیز گرفت چرا که باور عمومی بر این بود که اینان سمبل و نماد فیلم های وقیحانه و بعضا سکس آلود قبل از انقلاب موسوم به فیلم فارسی هستند. در این میان البته بیشتر بازیگران قبل از انقلاب با پذیرفتن لوازم منطقی کار و فعالیت هنری پس از انقلاب، به عرصه بازگشتند و این بار، آثاری جاودانه آفریدند که همچنان در خاطره ها باقی مانده است.
نقش آفرینی استاد علی نصیریان در سریال «سربداران»، نقش آفرینی استادان عزت ا... انتظامی، جمشید مشایخی و داوود رشیدی در سریال «هزاردستان» و هزاران نقش خرد و کلان دیگر از جمله خطوط زرین کارنامه هنری این بازیگران پیش کسوت است که هم در راستای احکام دین خدا بود و هم در راستای جلب رضایت خلق خدا.
با این وصف، هرچند اقلیتی از هنرمندان از ادامه کار بازداشته شدند اما مسئولان امر کوشیدند برای تحقق آرمان های انقلاب، هم ذائقه هنری مردم را اقناع و هم طبع انقلابی آن ها را، راضی کنند. وقتی هزینه ها و فواید این رویکرد با توجه به الزامات یک انقلاب فراگیر دینی سنجیده شود، می توان این گونه قضاوت کرد که مسئولان امر در بیشتر موارد موفق عمل کرده اند و طبیعی است اگر حقی هم ضایع شده باشد در برابر آن چه «حق جامعه» خوانده می شود، چندان نیست که کل رویکرد را در معرض تشکیک و تردید قرار دهد. بااین اوصاف، اکنون نیز مسئولان می توانند با سنجش شرایط و با عنایت به این که نزدیک به 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، درباره این که آیا برخی بازیگران و هنرمندان همچنان تداعی کننده شرایط فرهنگی دوران پیش از انقلاب هستند، تصمیم بگیرند. این تصمیم هرچه باشد قطعا باید ضمن پایبندی به ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی، نقش مقتضیات زمان و مکان را هم در صدور جوازها و ممنوعیت ها مطمح نظر قرار دهد و هزینه ها را به حداقل ممکن برساند.
ایجاد پارلمان اصلاحات ممکن نیست
غلامرضا انصاری فعال سیاسی اصلاحطلب طی یادداشتی در روزنامه آرمان امروز نوشت: چندی است که طرح ایجاد پارلمان اصلاحات مطرح میگردد و نظرات موافق و مخالف بسیاری را در پی داشته است. در این راستا باید اذعان داشت، بحث پارلمان اصلاحطلبان در زمانی موضوعیت پیدا میکند که احزاب هویت واقعی خود را پیدا کرده و میزان پایگاه اجتماعی و تعداد اعضا و دفاتر استانی خود را به صورت کاملا شفاف و قانونی اعلام کنند تا متناسب با پایگاه اجتماعی و درصد نفوذشان بتوانند تاثیرگذاری لازم را داشته باشند. اگر به شرط ایجاد این پارلمان، فرض بگیریم که برای ورود به آن احزاب باید کف شاخصهها و حداقلها را داشته باشند، میتوان گفت احزابی که حداقل دارای هزار عضو هستند میتوانند یک رأی در داخل پارلمان داشته باشند و به همین ترتیب هر میزان بیش از این مقدار عضو در اختیار گرفتند، کرسیهای بیشتری را به خود اختصاص دهند. از سوی دیگر برای احزابی هم که بالای 100 هزار نفر عضو دارند 10 نفر عضو کفایت میکند و برای احزاب زیر هزار نفر نیز میتوان چند حزب را که اعضای کمتری دارند در یک ائتلاف قرار داد تا در صورتی که به 1000 نفر رسیدند یک کرسی در پارلمان را از آن خود کنند. در این راستا با وجود چنین شرایطی است که میتوان موضوعیت حضور جدی احزاب ر ا مدنظر قراردارد، اما اینکه احزاب تک نفره، خانوادگی یا احزابی که بیشتر گعدههای دوستانه هستند و صرفا مجوزی را اخذ کردند را بخواهیم در کنار احزاب بزرگ و با هویت؛ مشروعیت و مقبولیت دهیم و همه آنها را برخوردار از رای مساوی بدانیم عملی دور از انصاف است. از سوی دیگر زمانی میتوان شورای عالی را نادیده گرفت که به این مرز برسیم که احزاب سیاسی درصد پایگاه اجتماعی خود را با شفافیت داشته باشند.
از طرف دیگر شورای عالی نیز برای ادامه حیات خود باید ضرورت بازنگری را احساس کند تا دموکراتیکتر شده و احزاب متناسب با پایگاه اجتماعی خود در آنجا حضور داشته باشند. پاسخگویی و شفافیت در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها یکی از این بازنگریها محسوب میگردد. بهنظر میرسد یکی از جاهایی که شورای عالی باید به صورت جدی و شفاف پاسخگو باشد در ارتباط با انتخابات شورای شهر است که شورای عالی باید راهکارهای موجود خود برای رسیدن به لیست مورد نظر را شفاف بیان کرده و در این چارچوب نحوه اقناع افکار عمومی در حوزه اصلاحطلبی را توضیح دهد. البته همانطور که گفته شد فعلا امکان ایجاد پارلمان اصلاحات وجود ندارد و زمانی میتوانیم سخن از پارلمان اصلاحات به میان آوریم که احزاب اعضا و شعبات استانی و شهرستانی خود را به طور شفاف مشخص کنند که در حال حاضر خیلی از این احزاب فقط مجوز و تعداد معدودی عضو دارند. در این راستا اگر زمانی این مهم صورت گرفت و احزاب توانستند تمام شاخصههای کار حزبی را بهدست بیاورند در آن زمان میتوانند با شرایط گفته شده عضو پارلمان اصلاحات شوند تا این پارلمان نیز در بلند مدت جایگزین شورای عالی سیاستگذاری گردد. بهنظر میرسد که طرح پارلمان اصلاحات فعلا در حد یک نظر باقی است و تا آن مرحلهای که احزاب به شاخصههای کارکرد حزبی شفاف برسند هنوز خیلی فاصله است. بدین جهت اکنون ایجاد پارلمان اصلاحات ممکن نیست.
تلخیهای ٢٠١٧ امیدهای ٢٠١٨
محمدمهدی مظاهری استاد دانشگاه طی یادداشتی در شرق به مناسبت پایان سال 2017 میلادی از تلخی های این سال و امیدهای سال جدید میلادی در عرصه بین الملل و منطقه نوشت: همزمان با شروع سال نو میلادی، عرصه مناسبات بینالمللی اندکی از چهره خشن و غیرانسانی خود فاصله گرفته، موجی از شادی و پیامهای تبریک بین مردم و سران کشورهای مختلف رد و بدل میشود و محتوای انساندوستانه پیام مقامات مذهبی و سیاسی، کورسوی امیدی برای تغییر وضعیت فعلی روابط بینالملل ایجاد کرده است. پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان کاتولیک جهان، در سخنرانی خود در شب پیش از کریسمس، از مردم دنیا خواست که گرفتاری میلیونها انسانی را که از «وطن خود رانده شدهاند»، فراموش نکنند. او از بیش از یکمیلیارد و ۲۰۰میلیون کاتولیک در سراسر جهان خواست که «مهاجران خارجی» را در سراسر دنیا به گرمی بپذیرند و با آنها رفتاری دوستانه و انسانی داشته باشند؛ پیامی که در نوع خود دلگرمکننده و ستودنی است؛ اما درعینحال یادآور تحولات تلخی است که در سال ٢٠١٧ میلادی رقم خورد. سال ٢٠١٧، سال عجایب بسیار بود؛ سالیکه در آن دونالد ترامپ بیتجربه، خودخواه و ملیگرا در ایالات متحده به ریاستجمهوری رسید و تحولات جهانی را هرچه بیشتر به سمت خودکامگی و عدمهمکاری بینالمللی سوق داد. او با رویکردی نژادپرستانه و البته بیشتر اسلامهراسانه، درهای آمریکا را به روی مردم جهان و بهویژه شهروندان کشورهای اسلامی بست، کشورش را از سازمان علمی-فرهنگی ملل متحد (یونسکو) و نیز توافقنامه اقلیمی پاریس خارج کرد و همه تلاشش را به کار بست تا بزرگترین دستاورد دیپلماسی بینالمللی، یعنی برجام را بیاثر کند.
اولویت منافع آمریکا و متحدش اسرائیل، برای ترامپ به همینجا ختم نشد و در واپسین روزهای سال ٢٠١٧ نیز او با اعلام قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به این شهر، میخ آخر را بر تابوت حقوق بینالملل و توجه به افکار عمومی جهانی کوبید و راه خود را از همه کشورهای دیگر جدا کرد. اما دونالد ترامپ یگانه بازیگر یاغی سال ٢٠١٧ نبود که بهسبب رفتارهای نابهنجار در انزوا قرار گرفت؛ آنگسانسوچی، رهبر سیاسی میانمار و برنده جایزه صلح نوبل، نیز شخصیت دیگری بود که بهعلت سکوت معنادارش در مقابل نسلکشیهای گسترده مسلمانان روهینگیا در این کشور و آوارهشدن آنها در کشورهای همسایه، مورد انتقاد گسترده جامعه جهانی قرار گرفت و جایگاه و منزلت خود را از دست داد.
پایاننیافتن جنگ بینتیجه یمن و بهویژه، محاصره بنادر کلیدی این کشور فقیر عربی، ازسوی ائتلاف عربی بهرهبری عربستان سعودی که منجر به مرگومیر روزانه هزاران غیرنظامی یمنی و شیوع گسترده وبا و سایر بیماریها در این کشور شد، نیز از دیگر حوادث تلخ سال ٢٠١٧ بود. مرگ علیعبدالله صالح و پرتاب موشکهای یمنی بهسمت عربستان نیز از دیگر حوادث مهم بحران یمن بود که معادلات استراتژیک و نظامی جنگ در این کشور را تا حد زیادی تغییر داد. سال ٢٠١٧، پایان خلافت خودخوانده داعش و انزوای همه گروههای افراطگرا و تروریستی در منطقه غرب آسیا نیز بود که البته نه با کمک ائتلافهای دروغین غربی، بلکه با همت و همدلی نیروهای مقاومت و شکلگیری مثلث ایران، روسیه، ترکیه، از صحنه سیاسی کشورهای منطقه حذف شد. بهاینترتیب، سال ٢٠١٧، سال تقویت دولتهای ملی در غرب آسیا در مقابل گروههای افراطگرا و تروریستی، بهطورکلی و سال قدرتیابی ایران بهطور خاص بود. در شرایطی که کشورهای عربی منطقه با خریدهای گسترده تسلیحاتی از غرب، مشارکت در جنگ ضدانسانی یمن و بازکردن باب مناسبات با رژیم صهیونیستی، تا حد زیادی اعتبار و قدرت نرم خود را از دست دادند، جمهوری اسلامی ایران بهسبب سیاستهای معتدل و همکاریجویانه، افزایش مناسبات با جامعه جهانی، مقابله جدی و واقعی با تروریسم و تکیه بر توان دفاعی بومی، بهطور همزمان از قدرت نرمافزاری و سختافزاری زیادی بهرهمند شده و در عمل به قدرت برتر و اول منطقه تبدیل شد. بااینحال، سیاست دولت تدبیر و امید هیچگاه بر مبنای تکروی و رویارویی با کشورهای منطقه و جهان نبوده و همانگونه که رئیسجمهور کشورمان در پیام تبریک خود به مسیحیان جهان نیز اعلام کرد، برنامه و سیاست ایران در سال جدید میلادی (٢٠١٨)، همزیستی مسالمتآمیز برای حرکت در مسیر گسترش صلح، عدالت، برابری و برادری و اعتدال و فراهمکردن زمینه برای تعامل میان صاحبنظران، عالمان و پیروان ادیان الهی، برای تبدیلشدن سال ۲۰۱۸ میلادی به «سالی مملو از معنویت، عزت، رفاه، رفع تبعیض و عاری از خشونت برای تمامی مردمان جهان» است.