واکاوی تجمعات اخیر و نگرش اقتصادی دولت، جراحان سیاست در سالن اجلاس، آقای روحانی با مردم حرف بزن، جدال لفظی بر سر ایران در پارلمان عربی، جای خالی مناظرههای حزبی، تفاهم ملی برای بهبود وضعیت اقتصادی، تجمعات صنفی و موج سواری ضد انقلاب از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز شنبه نهم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اخبار تجمعات اعتراضی بخشی از مردم در برخی شهرها در فضای مجازی دست به دست چرخیده بود و روزنامهها در اولین روز کاری هفته با گزارشها و تحلیلها، یادداشتهای خود در شماره امروزشان برای اولین بار از رسانههای رسمی کشور به واکاوی و پوشش خبری آن پرداخته اند. تجمع اعتراضی که روزنامه خراسان از آن با تعبیر تجمع معیشتی تعدادی از مردم مشهد که با بی تدبیری هایی، مورد سوءاستفاده مخالفان انقلاب قرار گرفت، یاد میکند و در سرمقاله امروز خود آن را از چند زاویه مورد تحلیل قرار داده و نتیجه گیری میکند. این روزنامه همچنین در گزارشی با تیتر «اعتراضات معیشتی مردم و سوء استفاده فرصت طلبان» که در صفحه نخست گنجانده، به بررسی اعتراضات اخیر پرداخته است.
روزنامه آرمان امروز، اما تیتر نخست خود با عنوان «آژیر خطر برای همه» را از گزارش خود برای تجمعات معیشتی اخیر مردم انتخاب کرده است و چند یادداشت از جمله «واکاوی تجمعات اخیر و نگرش اقتصادی دولت» را منتشر کرده است.
روزنامه ابتکار نیز سرمقاله امروز خود به قلم محمد علی وکیلی با عنوان «چندسکانس ازخسارتهای انقلابی نماها» با اشاره به بیانات اخیر رهبری درباره انقلابی نماها ضمن انتقاد از رفتارهای بخشی از انقلابی نماها نوشت: انقلابیونِ اصلی و سیلی خوردههای انقلاب، به وسیله انقلابی نماها رانده شدند. کارنامه سی ساله نظام را زیر سؤال بردند و همه دستاوردهای این سه دهه را غیرمنصفانه تخریب کردند.
روزنامه شرق که تیتر اول خود با عنوان «زیر ۷۰۰ هزار تومان شرط یارانه نقدی» به نقد روشهای حذف یارانه بگیران اختصاص داده است خبر تجمعات اعتراضی اخیر را در گزارشی با عنوان «اعتراض شهری» پوشش داد و روایت کرد.
روزنامههای منتقد دولت از جمله وطن امروز با عناوینی همچون «انتقاد مردم را بشنوید» و پاسخگو باشید» در کنار تصویر اسحاق جهانگیری، سیبل تجمعات اعتراضی اخیر را دولت دوازدهم نامید و با انتقاد از واکنش جهانگیری به این اعتراضات عنوان باید پاسخگو باشید را در نیم صفحه اول امروز خود برجسته کرد. این روزنامه همچنین سخنان روز گذشته سید عزتالله ضرغامی در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران که در طی آن گفته است: مردمی که به گرانی اعتراض میکنند همان مردم ۹ دیاند. را در صفحه نخست خود پوشش داد.
اما روزنامه کیهان ضمن انتشار بخشهای ویژه ۹ دی تیتر اول خود را عنوان «فتنهگران دیروز گرای تحریم میدادند امروز چوب لای چرخ اقتصاد میگذارند» انتخاب کرد. این روزنامه همچنین در گزارشی با تیتر «برخورد جناحی با گلایههای اقتصادی مردم خیانت است» برای اعتراضات معیشتی اخیر تعبیر گلایههای اقتصادی به کار برد و جناحی کردن آن را خیانت قلمداد کرد.
در ادامه یادداشت ها، گزارشها و سرمقالههای تعدادی از روزنامهها از جریانات سیاسی مختلف کشور درباره موضوع روز را مرور میکنیم؛
آژیر خطر برای همه
آرمان تیتر یک شماره امروز خودر را به تجمعات اخیر معیشتی مردم مشهد اختصاص داد و نوشت: در روزهای پایانی هفته خبرهایی از تجمع در مشهد روایت شد؛ تجمعی که پنجشنبه در مشهد و جمعه در چند شهر دیگر برگزار شد، اگرچه بیمجوز بودند و به همین خاطر واکنشهایی را برانگیخت، اما نکته قابل تأمل این است کسانی در پس این تحرکات قرار داشتهاند که در سپهر سیاسی ایران نه اصولگراهای شناخته و ریشهدار هستند و نه اصولگرایان میانهرو که دیرزمانی است از تندرویها فاصله گرفتهاند و بهعنوان جریانی قدیمی و موثر در فضای سیاسی ایران قائل به پرنسیپهای شناخته شدهای هستند. دلواپسانی که در پس این ماجراها پنهان شدهاند، همان کسانی هستند که در چند انتخابات گذشته به معنای تام و تمام، ناکامان بودهاند و از زمانی که با از دست دادن اقبال مردمی – به دلیل رو شدن دستهایشان، خالی بودن انبان تجربه و دانششان- جایگاه خود را از دست رفته میبینند، تلاش میکنند از آبی که گلآلود کردهاند ماهی خود را صید کنند. آنها به هزار زبان فریاد میزنند که سهمی ویژه میخواهند و باید حتی اگر رای مردم را ندارند، بازهم سهمی در قدرت داشته باشند.
اگر چه همگان بر این نکته اتفاق نظر دارند که باید به مطالبات برحق مردمی پاسخ داد و چه بسا بشود تاکید کرد که پاسخ دولت به مطالبات برحق مردمی باید سریعتر باشد و لازم است که مردم در جریان کارها و تصمیمها قرار بگیرند، اما برخاستن صدای ناکوک حیرتآور است. آنها بیجایگاه مقبول درمیان مردم و حتی درمیان همان مردمی که مطالبات خود را فریاد میزنند، کنسرت غریبی از مطامع سیاسی و جناحی خود را به راه انداختهاند. برای مثال حمید رسایی چنین ابراز نظر کرده: «آقای روحانی و رسانههای اقماریش که تمام هم و غمشون برگزاری کنسرت خصوصا در مشهد بود حالا که تعدادی از مردم مشهد در اعتراض به وضع موجود به خیابان ریختن و دسته جمعی کنسرت مرگ بر روحانی رو اجرا کردن چرا عصبانین و این مردم رو سانسور میکنن؟» آیا لازم است به آقای رسایی یادآوری کرد که مردم مشهد اگر قرار بود چنین فریادی سردهند چهار پنج ماه قبل به او رای نمیدادند و همراهان او را در شورای شهر مشهد انتخاب نمیکردند. اما حیف که تجربه نشان داده به چنین گویندهای، با چنین سطحی از استدلال سخنی نمیتوان گفت.
در سوی دیگر یکی از دلواپسان شناخته شده که محسن هاشمی در مواجهه رودررو به او گفت: سخنان مشکوک میگویی، واکنش نشان داده است. یامینپور هم در اینستاگرام آورده: امیدوارم پیش از آنکه وزرای امنیتی-اطلاعاتی گزارش داده باشند که چطور میخواهند معترضین را ساکت کنند، وزرای اقتصادی فکری برای بهبود اوضاع کرده باشند. یامینپور با این سخن چیزی برای پنهان کردن نگذاشته و خود را به میان بازار افکنده است. دلواپسان از فردای انتخابات اردیبهشت پرونده هجمه به دولت روحانی را گشودند؛ پروندهای که بخشهای مختلف دارد. آنها روزی اخبار تحریف شده منتشر کرده و روز دیگر درصدد سیاهنمایی درباره عملکرد دولت بودهاند، اما این همه حاصلی برای آنها نداشته و همچنان در دلواپسی فرورفتهاند و به همین دلیل از نهانخانهها برآمده و سعی دارند بر موج مطالبات بحق مردمی سوار شوند که زخمخورده سیاستهای دلواپسانه همانها بودهاند. دلواپسان فراموشکارند، آنها فراموش کردهاند که روحانی دولت یازدهم را در چه شرایطی از دولت مورد پسند آنها تحویل گرفت. اسحاق جهانگیری به نکته مهمی اشاره کرد که مراقب باشید که زنگ خطر به صدا درآمده که اگر شما شروع کننده باشید، پایان دهنده نخواهید بود.
احساس ناامیدی، تبعیض و بی پناهی عامل اعتراضات مردم
محمد سعید احدیان مدیرمسئول خراسان نیز در سرمقاله امروز این روزنامه به تحلیل اتفاقات دو روز گذشته مشهد پرداخت و نوشت: تجمع معیشتی تعدادی از مردم مشهد که با بی تدبیری هایی، مورد سوءاستفاده مخالفان انقلاب قرار گرفت، از دو جهت قابل تحلیل است اول چرایی ماجرا، دوم درسهایی که باید گرفت.
در چرایی شکل گیری این اتفاق دو سطح از عوامل قابل احصا است سطح اول دلایلی است که صحنه ماجرا را توضیح میدهد و شامل فراخوان، شروع تجمع، پیوستن به حلقه اولیه، نحوه برخورد نیروی انتظامی، گسترش جمعیت و تغییر شکل صحنه (اعم از تغییر شعارها تا تغییر شکل اعتراض) و پایان تجمع و تصویرسازی در فضای مجازی میشود. ورود در این سطح از بحث اهمیت زیادی دارد، اما به دلایل مجال اندک، نیاز به شنیدن نگاههای مختلف بحثی است که میتوان آن را به فرصتی دیگر موکول کرد، اما همین قدر میتوان اشاره کرد که عدهای از مردم با نیت مطالبات معیشتی و با شعارهای گرانی تجمع را آغاز کردند و مورد حمایت دیگران قرار گرفتند، اما در نهایت پس از اتفاقات کوچک و بزرگی که افتاد، با موج سواری عدهای پیکان اعتراض معیشتی به سمت مخالفت با نظام تغییر جهت داد.
اما سطح دوم عوامل که به بستر و زمینهها برمی گردد، از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. مجموعهای از عواملی که در ادامه ذکر خواهد شد باعث شده است در بخشی از جامعه به ویژه در دو قشر طبقه محروم و طبقه متوسط ضعیف شده، احساسی ایجاد شود که میتوان آن را با سه مولفه توضیح داد اول احساس ناامیدی از این که در ظاهر قرار نیست گشایشی در حل مسائل آنها صورت بگیرد، دوم احساس تبعیضی که میگوید مشکلات موجود فقط مربوط به آن هاست و نه برای «ازما بهتران» و سوم احساس بی پناهی که میگوید ملجأ و پناهگاهی ندارند که حرف آنها را «بفهمد و پیگیری» کند یا حداقل «بشنود و همدردی» کند. این همان بستری است که اگر در جهت حل آن حرکتی ملموس آغاز نشود یا اگر با درک نشدن آن فراگیر شود باید نگران آینده، تکرار اتفاقاتی مشابه و با توجه به وجود دشمنانی قسم خورده شاهد ناامنی شدید و تبدیل شدن به سوریهای دیگر بود.
به جای «تکرار» توهمات انتقاد مردم را بشنوید
میکائیل دیانی طی یادداشتی در وطن امروز شنبه ۹ دی نوشت: اتفاقات روز پنجشنبه در مشهد و چند شهر دیگر، فضای رسانهای کشور- بویژه فضای مجازی- را تحت تاثیر قرار داده است. تحلیلهای مختلفی در این باره منتشر میشود بویژه آنکه رسانههای بیگانه و ضد انقلاب تفسیرهای غلط و غیرواقعی از این تجمعات میدهند که همه اینها نشان میدهد رسانههای رسمی بویژه رسانه ملی باید به میدان بیایند و ضمن نشان دادن آنچه در واقعیت رخ داده است، جلوی تفاسیر غلط و غرضورزانه رسانههای ضدانقلاب را بگیرند. در همین مجال میتوان به چند نکته حائز اهمیت درباره این تجمعات اشاره کرد.
اول- باید بدانیم تفاوتی بین مردم معترضی که در تجمعات اعتراضی مشهد و چند شهر دیگر شرکت کرده بودند با مردمی که در راهپیمایی ۹ دی ۸۸ و ۲۲ بهمن هر سال شرکت میکنند، نیست. این مردم همان مردمند با این تفاوت که ضمن پایبندی به نظام و رهبری، از دولت به دلیل عدم تحقق وعدههایش گلهمندند. این همان نکته است که رهبر انقلاب سال گذشته در دیدار مردم آذربایجان بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن مطرح کردند که «مسؤولان، این حضور مردمی را به حساب گلایه نداشتن آنها از فعالیتهای ما مسئولان نگذارند، مردم گلهمندند، مردم با تبعیض و کمکاری و بیاعتنایی به مشکلات میانهای ندارند».
دوم- کسانی که در این تجمعات شرکت کردهاند نیز باید این را بدانند که طرح شعارهای انحرافی از سوی هر کس در این تجمعات مطالبات اصلی آنها را زیر سوال میبرد و ظرفیت حمایت را از آنها میگیرد، لذا باید مردمی که از شرایط موجود گلهمندند این هوشیاری را نیز داشته باشند که برخی تمام تلاششان آن است که از محمل مطالبات بحق آنها سوءاستفاده کرده و جریان را به ضرر مردم پیش ببرند.
سوم- برخی تصور میکنند اتفاقی که در مشهد رخ داده است، بیسابقه بوده و این برای نخستینبار است که در جمهوری اسلامی اعتراضاتی بدین شکل در حال رخ دادن است و اتفاقا تحلیلهای غلط و غیرواقعی برخی رسانههای ضدانقلاب نیز مبتنی بر بیسابقه بودن اینگونه اعتراضات است؛ حال آنکه اتفاقا در نیمه اول دهه ۷۰، در آن زمان که کارگزاران مانور تجمل و اشرافیت را در دولت سازندگی به راه انداخته بودند و شکاف طبقاتی بین مسئولان و مردم شدت گرفته بود، مشابه همین تجمعات اعتراضی به وجود آمد. در آن سالها مهمترین این تجمعات اعتراضی در مشهد، شیراز، اراک، قزوین و اسلامشهر رخ داد که برخی از آنها جمعیت چند ده هزار نفری داشت. آن زمان دولت هاشمی افزایش نیروهای پلیس ضدشورش و برخورد امنیتی با معترضان به جای رسیدگی به مطالبات و حل مشکلات آنها را در دستور کار قرار داد که اتفاقا نتایج معکوس بر سرمایه اجتماعی نظام داشت.
سوار بر موج اعتراضات بحق مردم
مصطفی درایتی فعال سیاسی مشهد در بخشی از یادداشت خود که در روزنامه اعتماد با عنوان سوار بر موج اعتراضات بحق مردم درباره تجمعات اعتراضی اخیر چاپ شده است، نوشت: واکنشهایی که به این اعتراضات از سوی برخی چهرههای شاخص مشهد صورت گرفت، نشان داد تحلیلهایی در مورد راهاندازی اعتراضات از سوی مخالفان دولت مستند است. اینکه ابتدا برنامهریزی و هماهنگی صورت گرفته، اما قرار نبوده تا این حد گسترده شود.
کسانی که تصور میکنند از دنبال کردن مخالفتها با این سبک و سیاق چیزی نصیبشان میشود باید در نظر داشته باشند که با این روش ممکن است مشکلات جدیتری برای کشور رخ بدهد. به هر صورت اگر دعواهای سیاسی به کف خیابان کشیده شود، معلوم نیست چه اتفاقی رخ خواهد داد، همانطور که در این اعتراضات شاهد بودیم. آغاز این اعتراضات گرچه با مخالفان دولت بود، اما جریانهای دیگر بر این موج سوار شدند. انباشتگی مطالبات به ویژه در حوزه اقتصادی کم نیست ولی اینگونه رفتارهایی که از برخی مخالفان دولت سر میزند و شعارهایی که علیه ریسجمهوری مستقر و قانونی سر میدهند ممکن است از طرف دولت تحمل شود و اتفاقی چندان غریب به حساب نیاید، اما نباید از خاطر برد که اگر این انباشتگیها به سمت و سویی دیگر بروند قطعا از کنترل خارج خواهد شد. مطالبات را باید ساماندهی کرد. صدای مردم را باید شنید و به اعتراضات طبیعی مردم اهمیت داد، اما نباید به این اعتراضات شکل تصنعی داد.
مخالفان دولت باید توجه داشته باشند که بانی اینگونه مشکلات اقتصادی چه جریانی بوده و حالا دولت باید تاوان دهد. امروز دیگر فضای اطلاعرسانی به مردم محدود نیست و اینگونه نیست که مردم متوجه نباشند مدیریت جریان اصولگرا چه میراثی برای مردم باقی گذاشته است که حالا ساماندادن به آن به سادگی میسر نیست.
این فراخوانها مسبوق به سابقه بوده، اما هیچوقت منجر به این اعتراضات گسترده نشده است. در واقع به نظر میرسد گروهی میخواستند اعتراضی را علیه دولت آغاز کنند، اما برنامهریزیکنندگان تصورش را هم نمیکردند افرادی ورود کنند که مسبب همه اتفاقات را دولت نمیدانند و ماجرا از اعتراض به گرانی و معیشت فراتر برود.
اجرای مردمی اصل ۲۷
قانون گزارشی با عنوان اجرای مردمی اصل ۲۷ قانون اساسی را با توییت محمود صادقی، نماینده مردم تهران آغاز کرد که نوشته است: طبق اصل ۲۷ قانون اساسی و نظر شورای نگهبان، راهپیمایی بدون حمل سلاح نیاز به مجوز ندارد. ولی قانون احزاب برخلاف قانون اساسی و برخلاف نظر شورای نگهبان آن را منوط به اخذ مجوز کرده است. اگر اعتراضات مردمی سازماندهی شده باشد مسئولان دولتی باید پاسخگو باشند.
به جای پاسخگویی، به تئوری توطئه پناه نبریم. برگزاری راهپیمایی بدون حمل سلاح از حقوق اساسی مردم است. دولت باید در عمل به حقوق اساسی مردم احترام بگذارد نه در شعار و ایجاد تشکیلات غیرضرور معاونت حقوق شهروندی.
این روزنامه در ادامه گزارش خود نوشت: در روزهای گذشته کشور شاهد برخی اعتراضات مردمی با عنوان «نه به گرانی» بودهاست. اعتراضاتی که زمینهداشته است و میتوان آن را ناشی از یک پروسه دانست که در ادامه به آن اشاره میشود.
انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ با بیشتر انتخاباتهای نظام جمهوری اسلامی ایران تفاوت داشت؛ انتخاباتی که هم میتوانست به دور دوم ریاستجمهوری روحانی منتهی شده و هم از سوی دیگر سبب شود روحانی تنها رییسجمهور زنده تک دورهای باشد. رقبا با یکدیگر مبارزه میکردند و با تمام تلاشی که به وجود آمد، دوقطبی رخ داد. رقابت اصلی میان روحانی و رئیسی در پیش بود. مردم در اردیبهشت این سال به پای صندوق آمدند ولی دوقطبی ایجاد شده تنها دلیل رای دادن به روحانی نبود بلکه مردم با توجه به مسائل مختلف (برجام، سخنگفتناز حقوقشهروندی، مهارتورم، رفعحصر و هزاران وعده شیک و قشنگ دیگر) رای به روحانی را دوباره تکرار کردند. اما از همان فردای تحلیف اوضاع متفاوت شد؛ بیتوجهی به انتقادها، چرخشهای محسوس، انتخاب برخی وزرا، گرانیهای مختلف و هزاران تغییرات دیگر کمکم به دلسرد شدن مردم کمک کرد. مردمی که با هزاران امید به دولت دوم روحانی نگاه داشتند، دچار یاسی کمرنگ شدند؛ یاسی که میتواند پیش زمینه یک دلزدگی اجتماعی باشد.
برخی از حامیان روحانی از روزهای ابتدایی دولت که بدعهدیها را مشاهده کرده بودند، مدام و از روی دلسوزی به دولت انتقاد میکردند وهر روز از همین طریق اشتباهاتی را که در پی گرفته بود گوشزد میشد. از سوی دیگر مخالفان و دشمنان روحانی نیز دست روی دست نگذاشته بودند و مشاهده نمیکردند.
آنها فعالیتهای گستردهای را برای ضربه وارد کردن به رقیب خود در دستور کار داشتند و هر روز با پول، قدرت و رسانهای که در اختیارشان بود ضعفهای ناچیز و چشمگیر دولت را فریاد میزدند، اما بیشک این دلسوزی برای مردم نبود و بیشتر برای زیر سوال بردن روحانی و تسویهحساب به دلیل شکست عظیم اردیبهشت صورت میگرفت.
روزگار در جریان بود و روزی نبود که مالباختگان موسسات اعتباری به خیابانها نیایند و اعتراض نکنند. ولی همچنان گوش دولت نمیشنید یا مانند برخی بازههای زمانی نمیگذاشتند به گوشش برسد.
مردم در جامعه و در کف خیابانها شاهد درگیریهای جزئی، شعارهای خفیف و هزاران ماجرای دیگر بودند ولی مسئولان شعارهای بالادستی سر میدادند و از توسعههایی سخن میگفتند که برای ملت نان شب نمیشد.
در این بین محموداحمدینژاد وارد میدان شد. وی که در مبارزه با قوهقضاییه نیاز به لشکر داشت، با دفاع از مالباختگان و آنهایی که مشکلات معیشتی فراوانی داشتند، سعی کرد تا ژست اپوزیسیون بگیرد و مردم را به سمت خود بکشاند ولی آنگونه که باید موفق نشد.
او در رسانههای خود و از طریق افرادی که داشت اظهارات مختلفی را بیان میکرد تا خشم مردم را نسبت به دولت و برخی دستگاههای حاکمیتی افزایش دهد. از نبود عدالت گرفته تا شکم گرسنه مردم، در دستور کار او قرار گرفته بود.
ماجراها همچنان ادامه داشت و همه تنها نظارهگر وضعیت بودند. رسانهها نیز در این بین سکوت کردهبودند و سخن خاصی نمیگفتند ولی برخی شخصیتها در گوشه و کنار سخنانی را بیان میکردند که با هدف زیر سوال بردن اقدامات دولت برنامهریزی شده بود. شخصیتهای محافظهکار که دل خوشی از روحانی و طرفداراش نداشتند، هر روزه برای ناامید کردن ملت از ناکارآمدیهای دولت میگفتند. البته سطحجامعه و بازار نیز با آنها همزبان بود، زیرا تورم و رکود گلوی مردم را فشار میداد ولی شاید نباید دل مردم خالی میشد.
در ادامه راه ماجرا به ایستگاههای هفتم و هشتم دی رسید. روزهایی که بسیاری از جریانهای مخالف روحانی برای تسویه حساب فراخوان اعتراضی دادند تا مردم را به خیابانها بکشند و اوج ماجرا از مشهد شروع شد.
از ساعات ابتدایی روز، برخی جریانها به خیابانها آمدند و پشت عنوان مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری شعارهای تندی علیه شخص رییسجمهورو دولت سردادند. رسانههای جمعی و رسمی از پوشش این رویدادها خودداری میکردند ولی فضای مجازی از فیلمها و اخبار مربوط به این ماجراها پر شدهبود. در این بین برخی از دشمنان نظاماسلامی که به دنبال سوءاستفاده از معضلات کشور هستند، از فرصت بهره بردند و شروع به فضاسازی علیه کشور کردند. فضاسازی که هیزم آتش آن را برخی مخالفان روحانی بنزین ریخته بودند.
تئوری احمدی نژاد چیست؟
احمد غلامی سردبیر شرق در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان ترفند احمدی نژاد به نقد روشها و منشهای احمدی نژاد در قبال مسائل و مشکلات کشور پرداخت و نوشت: آنچه احمدینژاد مبدع آن شده بود، گذشتن از خط قرمزهای اخلاقی بود که آبشخور آن سنتی هزارساله است. او با عبور از این خطوط قرمز، آنها را به خطوط فرضی و نسبی تقلیل داد و بر همگان اثبات کرد که میشود فرضیات اخلاقی را زیر پا گذاشت. اینک گرچه برخی احمدینژاد را سرزنش میکنند، بسیاری راه و رسمش را در زندگی روزمره و سیاست پیشه کردهاند. تئوری احمدینژاد برخاسته از دو ایده اصلی است: بیتعهدی و فراموشی. او اثبات کرده است که در برابر هیچکس و هیچچیز تعهد ندارد، جز خودش و قدرت برای خودش. مبنای این ایده را «فراموشی» سامان میدهد. فراموشی تعهد در برابر دیگران. فراموشی درباره آنچه گفته و کردهایم. فراموشی فجایعی که به بار آوردهایم. احمدینژاد میتواند فراموش کند، چون در طول هشت سال بسیاری را دچار فراموشی (کوری سفید) کرده است. برتری او نسبت به دیگران شجاعتش در بهرهبرداری از بیتعهدی و فراموشی است. همان فراموشیای که در تمام سطوح جامعه رسوخ کرده است. مردمی نالان از بدعهدیها، رودستخوردنها و سوءاستفاده مکرر از آمال و رؤیاهاشان. مردمی که یاد گرفتهاند احمدینژادبودن هم چیز بدی نیست، دستکم با پیشهکردنِ سنت اخلاقی او شاید بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
گفتهاند سیاست، مردم را میسازد و مردم، سیاست را. کدامیک از سیاستمداران ما به حرفهایی که میزنند باور دارند و پای آن میایستند! بهجز تعداد انگشتشماری که به گفتههای خود معتقد و متعهدند، مابقی هر آنچه میگویند فراموش میکنند و به آن عمل نمیکنند؛ و مهمتر اینکه پس از مدتی خلاف آن را میگویند؛ چون باور دارند مردم هم آن را فراموش کردهاند و هم این را فراموش خواهند کرد. گویا مردم با سیاست و سیاستمداران به توافقی نسبی رسیده بودند؛ اما این توافق چندان پایدار نخواهد بود؛ ازاینرو احمدینژاد هرازچندگاهی بازمیگردد و بعید است تا ساکتش نکنند، ساکت شود. او فقط به خودش تعهد دارد. درست مانند برخی از فعالان سیاسی، برخی از نمایندگان مجلس و حتی برخی از مردم. آن زمان کار از دست در رفته است که مفاهیمی، چون فرهنگ و سیاست از بین برود. وجه غالب سیاسیون و اهالی فرهنگ، از نویسندگان و روشنفکران، به سنت اخلاقی احمدینژاد خو کردهاند. از منتهیالیه راست به منتهیالیه چپ میروند و برعکس. گاه هم فریادی برمیآورند: ما سیاسی نیستیم، هرچه میکشیم از سیاست است. هیچکس نه تنها از این حرفها متحیر نمیشود بلکه از آن استقبال هم میکند.
جامعهای اینچنینی، سنت اخلاقی احمدینژاد در تمام سطوح آن رسوخ خواهد کرد. برای رهایی از این فراموشی تاریخی، کارِ وجدانهای آگاه سنگین است؛ وجدانهایی که هنوز به انسانبودن و انسانشدن باور و تعهد دارند. آنچه امروز ما وارث آن هستیم آغازگاهش از بیاعتنایی به تعهد است. چه کسانی به تعهد بیتعهدیکردند تا آن را خواسته یا ناخواسته خنثی کنند؟ چه کسانی ریشه تعهد را آگاهانه زدند؟ چه کسانی تعهد را به سخره گرفتند و آن را از منظر انداختند؟ چه کسانی بستر را برای احمدینژاد آماده کردند و چرا انتظار دارند از پس این چراها، مبدع اخلاق فراموشی و بیتعهدی کنار برود.
آنهم در زمانهای که بیش از هر زمان دیگر بیتعهدی در سیاست جا باز کرده است و ترفندهای احمدینژادی گاه برای فریب مردم و گاه برای زدن دولت روحانی به کار گرفته میشود.