هشدار روحانی درباره خوانشهای ناروا از مطالبات مردم، تکلیف کسبوکارهای تلگرامی، واریز سود سهام عدالت افزایش وام ازدواج، رویارویی قوا از ترس اعتراض مردم و مطالب ویژه به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت آیت الله هاشمی از محورهایی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز سه شنبه ۱۹ دی ماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفتند که تعدادی از آنها به مناسبت سالروز درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی ویژه نامهها و مطالب ویژهای را به این مناسبت منتشر کرده و در نیم صفحه نخستشان تصاویری از مرحوم هاشمی قرار داده اند. روزنامه ایران در کنار تصویر مرحوم هاشمی عنوان «سیمای ماندگار اعتدال» و روزنامه اطلاعات هم ضمیمهای با عنوان «قصه سرو» را در شماره امروز خود قرار داد. روزنامه اعتماد عنوان «صدای ما بود» را در کنار تصویری از مرحوم هاشمی با لبخند قرار داده و شرق از «بازگشایی پرونده مرگ آیت الله» گزارشی تهیه کرده است.
شهروند نیز به مناسبت سالروز درگذشت آیت الله هاشمی گزارشی با عنوان «جماران در غیاب آیت الله» منتشر کرد و عنوان آن را در صفحه نخست خود قرار داد. روزنامه مستقل، اما تصویری از مرحوم هاشمی را در نیم صفحه اول خود گنجاند که اشکهای خود را پاک میکند و در کنار این تصویر تیتر «مردی که هنوز ادامه دارد» را انتخاب کرد.
با این وجود روزنامههای منتقد دولت و عمدتا اصولگرا تقریبا در صفحات اولشان هیچ اشارهای به اولین سالگرد مرحوم هاشمی رفسنجانی نکردند.
دیگر موضوعی که در روزنامههای امروز بازتاب دارد سخنان روز گذشته رئیس جمهور روحانی در دیدار با معاونان وزیر اقتصاد است. همشهری برای گزارش خود از سخنان روحانی در این جلسه عنوان «همه بدون استثنا مالیات بدهند» را تیتر یک کرد و وطن امروز عنوان «آیا مطالبات اقتصادی کمرنگ میشود؟» را تیتر نخست خود انتخاب کرد. کیهان، اما در حالی که تیتر نخست خود را «رژه اشراف نوکیسه روی اعصاب مردم» انتخاب کرده تصویری از روحانی و وزیر اقتصاد در حال حرکت در راهرو برگزاری همایش روز گذشته را قرار داده است. این روزنامه در ستون یادداشت روز خود نیز به نقد سخنان روحانی در سخنرانی روز گذشته اش پرداخته است. روزنامه جوان نیز با رویکردی انتقادی نسبت به سخنان روز گذشته رئیس جمهور تیتر «خطابه سیاسی در مقابل مطالبه اقتصادی» را در نیم صفحه اول خود برجسته کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
یکی از مشکلات مشترک روحانی و احمدی نژاد
کیهان در بخشی از یادداشت روز شماره امروز خود با اشاره به صحبتهای روز گذشته رئیس جمهور روحانی در باره تفاوت نگاه جوانان با نسلهای گذشته نوشت: دیروز آقای دکتر روحانی در دیدار وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی گفت: «مشکلی که امروز با آن مواجه هستیم، فاصله ما مسئولان با نسل جوان است. امروز آنطوری که ما فکر میکنیم، با آنچه که جوانان فکر میکنند، متفاوت است. امروز نگاه جوانان به دنیا و زندگی با نگاه ما فرق میکند و این اشکال اساسی است»!
تاکید رئیسجمهور محترم بر تفاوت سبک زندگی جوانان با مسئولان، نشان میدهد که منظور ایشان از «فاصله مسئولان با نسل جوان» فاصله طبقاتی و تفاوت برخورداری از امکانات مالی و معیشتی نیست! که باید- با عرض پوزش- این بخش از اظهارات آقای روحانی را اینگونه تصحیح کرد که؛ مشکل امروز فاصله طبقاتی مسئولان- البته برخی از آنان- با تودههای مردم و از جمله «نسل جوان» است و نه تفاوت و فاصله اندیشه و نوع و سبک زندگی!
یکی از مشکلات مشترک آقای روحانی با آقای احمدینژاد این بوده و هست که فراموش کردهاند وظیفه اصلی ایشان اداره قوه مجریه است و نه نظریهپردازی ایدئولوژیک! اظهار نظر درباره سبک زندگی و تفاوت خواسته نسلها بر عهده کارشناسان و صاحبنظران این عرصه است و رئیسجمهور باید به امور مربوط به حوزه مسئولیت خویش بپردازد و امکانات و ظرفیتهای نظام را با پرداختن به اموری که در حوزه مسئولیت ایشان نیست هدر ندهد و یا -خدای نخواسته - با پیشکشیدن اینگونه مسائل خود را از توضیح درباره وظایفی که رئیسقوه مجریه بر عهده دارد، بینیاز نداند!
میگویند یکی از نامزدهای ریاست جمهوری در نطق انتخاباتی خود خطاب به مردم میگفت؛ اگر من رئیسجمهور شوم با امپریالیسم، سوسیالیسم، آنارشیسم، فاشیسم، ایدهآلیسم، مارکسیسم و... به شدت مقابله میکنم! در این هنگام پیرمردی از میان جمعیت برخاست و در حالی که از درد به خود میپیچید گفت: من که از این همه ایسم چیزی نفهمیدم. کاش برای روماتیسم بنده هم فکری میکردید!
آقای رئیسجمهور! کاش توضیح میدادید جوانان مورد نظر جنابعالی در سخنان دیروزتان چه کسانی هستند؟! آیا خیل انبوه جوانانی را میفرمایید که مانند بسیاری دیگر از اقشار مردم از بیکاری، تورم، گرانی لجام گسیخته کالا و خدمات ضروری، نداشتن مسکن، گرانی اجارهبها و... رنج میبرند و در همان حال برخی از مسئولان را میبینند که در خانههای چند ده میلیارد تومانی زندگی میکنند، حقوقهای نجومی میگیرند، خودروهای لوکس و گرانقیمت سوار میشوند و...؟! و یا فرزندان برخی از حرامخواران که به قول رهبر معظم انقلاب مست ثروت و غرورند و سوار بر ماشینهای آنچنانی در خیابانها جولان میدهند و...؟!
و البته هنوز هیچ مسئولی از آنان نپرسیده است که از کجا آوردهاند؟!
مشکل امروز جوانان و سایر مردم زندگی اشرافی برخی از مسئولان است و فاصلهای پرناشدنی که با تودههای ملت، مخصوصا اقشار محروم و مستضعف گرفتهاند.
حرفی با «بیبیسی فارسی»
احمد عزیزی قائممقام اسبق وزیر امور خارجه طی یادداشتی با عنوان حرفی با بی بی سی فارسی در روزنامه اعتماد نوشت: نمیشود کتمان کرد که بیبیسی فارسی، بیدفتر و دستکی در ایران، اما پشتگرم به موهبتهای عصر سایبری، رسانه شدن آدمهای معمولی با گوشیهای همراهشان و البته سابقه و تجربه طولانی نهاد عظیم بیبیسی، خریدارانی پروپاقرص در کشورمان دارد. خیل عظیمی نیز، بیشتر از میان خارجنشینان و کم و بیش در ایرانمان، با مجریان و کارشناسان آن درباره رخدادهایی سیاسی و غیرسیاسی مصاحبه میکنند و هرطور شده حرف و صدای شان را به گوش مخاطبان میرسانند. بیبیسی هم الحق با رویکرد و عملکردی حرفهای همین صداها را دستمایه القای ملاحظاتی پنهان پشت پرده سیاستش قرار میدهد. به یمن تجربه چندین دهه حضور در مواردی بسیار اثر گذار در عرصه خبررسانی، تحلیل و تفسیر- پیرترهایمان نقش آفرینی آن در توفان انقلاب اسلامی را باید خوب به یاد داشته باشند- بیبیسی خوب توانسته شمار مشتریانش را بالا ببرد؛ با بالا و پایین بردن همین صداها، با پس و پیش کردنشان و رویکردی گزینشی در بازتاب آنها، گاه نیز با اختلاط راست و نادرستی و سوزاندن توامتر و خشک، مستقیم یا غیرمستقیم. نقش و اثرگذاری آن را هم البته در مواردی نمیتوان انکار کرد.
بیبیسی در ماجرای اعتراضاتی فراگیر در کشورمان نیز از پوستهای به ظاهر حرفهای و به گفته خودش «بیطرف» بیرون آمد و با خیلی از رسانههای قد و نیم قد دیداری و شنیداری مخالف، همپا و همکاسه شد؛ رسانههایی که نه جماعت بالنسیه کثیربیننده بیبیسی فارسی را دارند و نه به لحاظ حرفهای همقد و همتراز آن. لابد بوی کبابی در این میان به مشام همهشان خورده باشد. بیبیسی در فراگرد خبر رسانی و تعبیر و تفسیر خود، با گزینش نوع تصاویر، ویدئوها، تحلیلگران و صاحبنظران از دم خروس معمولا پنهان خود رونمایی کرد و البته در نوعی رقابت با رسانه ملیمان در مته به خشخاش گذاشتن بر زوایایی نه چندان فراگیر و نه چشمگیر در این ماجرا کم نگذاشت. رسانه ملیمان، با شگردی بیشک از گونه اشاعه فحشا، کار سبک و سخیف جوانی را که به هر دلیل از سر احساس، اضطرار یا اصلا خشم و نومیدی، از میلهای بالا رفته و پرچم کشورمان را پایین کشیده بود پیراهن عثمان کرد و ...
بیبیسی فارسی نیز از جمله چند شعار پراکنده و معدود از سوی برخی ظاهرا دلتنگ بازگشت گذشته را! هر دو رسانه پا به پای هم نمونههایی از این نوع را زیر ذرهبین گذاشته و در واقع از کاه کوهی ساختند. رسانه ملیمان کژرویهایی از این قبیل را بهانه صحنهآرایی برای نمایشاتی احساسبرانگیز قرار داد و بیبیسی هم شعارهایی محدود و منزوی را مستمسک به میدان کشیدن پسماندههایی از رژیم گذشته و تحلیل و تفسیرهایی بر سر ماجرا، بیهیچ اعتنایی به اصل باورپذیری چنین شعارهایی در میان قاطبه مردممان. مصاحبه بیبیسی به طور غیرعادی پر طول و تفصیل و در عین حال ناکوک با واقعیت رخداد خبری، در این شبها با پسماندههای رژیم گذشته، نمونه بهرهبرداری غیرحرفهای آن از صحنه اعتراضات بود و در واقع سوءاستفاده از رخدادی موردی و حاشیهای در این ماجرا نوعی افتادن در دیگ از هول حلیم!
بیبیسی همین رویه صرفا سیاسی و غیرحرفهای را شب پیش نیز در مصاحبهای با پروفسور مجید سمیعی، پزشک متخصص مغز و اعصاب و بحق مایه فخر کشورمان نیز ادامه داد. آب که از سر گذشته باشد کم و زیادش که فرقی نمیکند؟! کار غیرحرفهای بیبیسی فارسی سوالپیچ کردن مکرر و جهتدار پروفسور سمیعی به خاطر پذیرش آیتالله هاشمیشاهرودی بود که بعد از مدتها بیخبری بستری شدن ایشان در بیمارستان تحت مدیریت ایشان در شهر هانوفر آلمان رسانهای شد. تظاهرات شماری از ایرانیان مخالف مقیم آلمان نیز در برابر بیمارستان در اعتراض به حضور آیتالله در آن درست و حسابی زیر ذرهبین بیبیسی قرار گرفت.
مسئولیت سنگین دفاع از برجام
روزنامه جمهوری اسلامی در بخشی از سرمقاله امروز خود با عنوان «مسئولیت سنگین دفاع از برجام» نوشت: موضع گیریها و اظهارات مرتبط با اجلاس اخیر شورای امنیت درباره ایران به قدری برای آمریکا و ترامپ دردناک و تحقیرکننده است که آنها سعی دارند از کنار این قضایا عبور کنند و شکست سنگین دستگاه عریض و طویل دیپلماسی آمریکا را تحت الشعاع مسائل دیگر قرار دهند. اگر آنچه در شورای امنیت سازمان ملل به نمایش در آمد، برای آمریکا یک شکست بود، قطعاً برای جمهوری اسلامی ایران یک پیروزی بزرگ محسوب میشود و باید به تناسب ابعاد و اهمیت آن، شاهد مانور سیاسی – تبلیغاتی ایران باشیم که دلسوزان نظام از این فرصتهای به دست آمده برای روشنگری درخصوص توانمندیهای کشور در عبور از چنین عقبههای سخت و سرنوشت سازی بهرهبرداری کنند و دوست و دشمن بدانند که ایران اسلامی به درجهای از اقتدار، توانمندی و مهارتهای سیاسی – اجتماعی رسیده است که هر تهدیدی را به یک فرصت طلائی تبدیل کند و دشمن را منزوی، ناکام و خشمگین سازد. این پیروزی ایران اکنون ترامپ را به عکس العمل وادار کرده و او قصد دارد روز جمعه خروج آمریکا از برجام را به صورت یکطرفه اعلام کند.
متاسفانه در این روزها، شاهد واکنش فراجناحی از ناحیه کسانی نبودهایم که تاکنون از هر فرصتی برای سیاه نمائی علیه دولت و لگد زدن به برجام سوءاستفاده میکردهاند درحالی که انتظار میرفت حداقل از این قبیل زمینهها و فرصتها برای دهن کجی به دشمن فراجناحی و ملی، در همان مقیاس و با همان انگیزه برخورد مناسبی داشته باشند و انتظارات جامعه را در این زمینه در نظر بگیرند.
آنچه در شورای امنیت سازمان ملل شاهده بودیم، هدفگیری شرورانه سران آمریکای ترامپ علیه ایران بود که مشخصاً درصدد بودند بهانهای برای بیاعتبار ساختن برجام و ایجاد یک فضای سیاسی – تبلیغاتی در اجماع علیه ایران به دست آورند، ولی علیرغم تلاش دشمنان و به ویژه صهیونیستها و ترامپ، این اجلاس به فرصتی برای دفاع و حمایت جامعه جهانی به نفع ایران و برجام تبدیل شد.
اگرچه قرار نیست گذشتههای تاریک را یادآوری کنیم، ولی مقایسه عملکرد این جماعت در شرایط امروز با آنچه در آن دوره در پرتو تصویب قطعنامه شورای امنیت علیه ایران رخ داد، بسیار حیرت انگیز است. همگان به خاطر دارند که آمریکا چگونه توانست از عملکرد ضعیف دولتهای نهم و دهم سوءاستفاده کند و با ایجاد یک اجماع جهانی علیه ایران، تمامی تحریمهای یکجانبه آمریکا را به تحریمهای جهانی تبدیل کند. ولی در آن دوره هرگز شاهد نبودیم که کسی دیگران را برای اجماع داخلی علیه دولت وقت، تحریک نماید. متاسفانه امروزه در تبلیغات مسموم رسانههای یک جناح خاص و حتی صدا و سیما شاهدیم که در پرتو محکوم کردن آشوبگران تاکید میکنند که البته اعتراض و مخالفت علیه دولت، حق طبیعی مردم است و ما هم معترضیم و...
مردم هوشمند و قدرشناس ما آگاهند و این پیچیدگیها، ظرافتها و زرنگیهای سیاسی - تبلیغاتی را با تمامی نکات پنهان و آشکار آن به خوبی درک میکنند و مصدر آن را هم به خوبی تشخیص میدهند. طبعاً به مصلحت نیست که با احساسات و عواطف مردم بازی شود و با دامن زدن به بازیها و حیلههای کثیف باندی و جناحی، فضای مسمومی ایجاد شود که عدهای انتظار دشمنی مردم با دولت و نظام اجرائی را داشته باشند و برای تحقق اهداف حقیر خود ریلگذاری کنند.
آنانکه این روزها در بوقهای تبلیغاتی علیه دولت میدمند، حداقل یکبار هم که شده از هنر دولتمردان در تحقق برجام و استحکام برجام بگویند و صادقانه در قدرشناسی از دولتمردان در مصاف با بیگانگان با مردم همصدا شوند. این کمترین انتظار منطقی از سیاسیونی است که فقط دشمنی با رقیب را مد نظر دارند، حتی اگر بوی تند همدستی و همراهی با بیگانگان از آن به مشام برسد. امروز، فعالان سیاسی با امکانات تبلیغاتی که در اختیار دارند موظفند در مقابل بدعهدی آمریکا بایستند و با احساس مسئولیت نسبت به مصالح نظام و منافع ملی، از برجام دفاع کنند.
مخاطبان اعتراضها چه کسانی هستند؟
علی شکوری راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران طی یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: اگر با انگشت نشانه اتهام را متوجه کسى بکنید، توجه داشته باشید سه انگشت دیگرتان به سوی خودتان است.
اکنون که تب تند حرکتهای اعتراضی فرو نشسته است؛ بحث بر سر اینکه کدام عارضه و چرا این تب تند را پدید آورد، همچنان ادامه دارد.
به نظر میرسد در مورد وجود نارضایتی عمومی و انگیزه اعتراض، اجماع وجود دارد و تقریباً همه نیز پذیرفتهاند مردم حق دارند در مورد آنچه موجب نارضایتی آنان شده است، اعتراض کنند. این را نیز تقریباً همه پذیرفتهاند که مردم میتوانند برای شنیده شدن اعتراضات، صدای خود را بالا ببرند
و فریاد کنند. ظاهراً غیر از وزارت کشور که متولی صدور مجوز برای اجتماعات و تظاهرات در مکانهای عمومی است، جریانات مختلف برخی عملاً و برخی به طور نظری بر این عقیدهاند که نیازی به اخذ مجوز در این مورد نیست
یا نباید باشد. برخی به اصل ۲۷ قانون اساسی استناد میکنند و برخی به وجوب امر به معروف و نهی از منکر و برخی نیز به دنبال انقلاب هستند و چیزی را مانع آن نمیدانند.
در این میان سؤال این است که عامل محرک و انگیزه اعتراضات چه بوده است. در مورد اینکه فشار اقتصادی و مشکلات معیشتی زمینه اصلی بوده است نیز به نظر میرسد اختلاف نظری وجود ندارد. ولی اینکه آیا عامل محرک همین بوده باشد اختلاف نظر جدی وجود دارد. شعارها و رفتارها دلالت بر این میکند که نارضایتیها صرفاً اقتصادی نبوده و اعتراضات نیز صرفاً به دولت نبوده است.
فشار اقتصادی بر مردم تازگی ندارد. از زمان آغاز تحریمها و اعمال سیاستهای غلط دولت پیشین (احمدینژاد) این فشارها وجود داشته است و جسم جامعه را مرتب تحلیل برده و تحمل آن را کاهش داده است. اگر قرار بود عامل محرک فقط فشار اقتصادی باشد، ترکیب سنی و جنسی معترضین و محلهای وقوع حرکتهای اعتراضی و گستره آن متفاوت از آنچه بروز یافت، میبود. اعتراض عمومی مردم این است که چرا کشور خوب اداره نمیشود و این صرفاً معطوف به دولت نیست.
اگر شاخصهای حکمرانی خوب را که نتیجه قرنها تجربه بشری در اداره جوامع است مرور کنیم، درمییابیم که این شاخصها معطوف به عملکرد کل حاکمیت است و نه فقط دولت. اگرچه دولت قاعدتاً باید اصلیترین مخاطب این مطالب باشد، ولی در شرایطی که بخش اعظم اقتصاد کشور خارج از حوزه نفوذ دولت است، نمیتوان حکمرانی خوب حتی در زمینه اقتصادی را صرفاً از دولت مطالبه کرد. قانونگرایی، مشارکت جویی، شفافیت، کارآمدی و اثربخشی، پاسخگویی، ایجاد وفاق عمومی، عدالت و مسئولیت پذیری شاخصهای حکمرانی خوب هستند.
در مورد هر یک از این شاخصها اگرچه دولت نقش برجستهای دارد، ولی به راحتی مىتوان دریافت که نهادها و دستگاههای خارج از دولت تا چه اندازه نقش دارند.
در ایران نهتنها همه آن نیست، بلکه نسبت به سایر کشورها بسیار کوچکتر است و اگر اکنون مردم در ایران خودشان را با کشورهای دیگر مقایسه میکنند و به این نتیجه رسیدهاند که کشورشان خوب اداره نمیشود و اعتراض دارند، باید همه مسئولان در بخشهای مختلف حاکمیت خود را مخاطبان آن بدانند و نباید توپ را صرفاً به زمین دولت بیندازند.
فساد فقط متوجه دولت و دولتمردان نیست، تبعیض فقط در دولت نیست، فقط دولتمردان نیستند که باید پاسخگو باشند. سوژه عدم شفافیت و بروز فساد فقط موضوع دولت نیست. ناکارآمدی فقط در دولت دیده نمىشود. کینه افروزی و تحقیر مردم تنها در دولت اتفاق نمىافتد.
فقط مقامات دولتی نیستند که باید مسئولیت کارهای خود را بپذیرند. دولت باید مسئولیت خود را در حکمرانی خوب بپذیرد و راحتتر پذیرفته و میپذیرد، ولی بخشهایی که نمیپذیرند، عامل اصلی تداوم نارضایتیها هستند.
تزیینات، «تحول بنیادین» نمیشود
مجید فکری در بخشی از یادداشت روز روزنامه خراسان با انتقاد از مطرح شدن تغییر نام وزارت آموزش و پرورش نوشت: خاطرمان هست که در آذرماه ۱۳۹۰ سند تحول بنیادین با چشم انداز ۱۴۰۴ تصویب شد. اما اکنون که ۶ سال از آن زمان گذشته، چه اقداماتی در راستای این سند انجام شده است؟ چند درصد از سند عملی شده و از نظر رفتار سازمانی به چند درصد آن جامه عمل پوشانده شده است؟ اینها سوالاتی است که افکار عمومی پاسخ صریح و شفاف آن را میخواهد.
در این بین و در مقطع حساس کنونی ناگهان مسئولان آموزش و پرورش بحث تعطیلی یک ماهه زمستانی مدارس را مطرح میکنند آن هم به نیت کاهش آلودگی هوا. طرحی که از همان روز مطرح شدنش، اما و اگرها و جنجالهایی را در پی داشت چه در بین مسئولان و چه در بین مردم. طرحی که شاید به جرئت بتوان گفت: از همان ابتدا شکست خورده بود و مطرح کردنش خیلی عجیب.
اما کار در این جا ختم نشد. چند روز پیش نیز ناگهان مسئولان این وزارت خانه عریض و طویل اعلام کردند که تدریس زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی ممنوع است. انگار که خبر و اتفاقی جدید رخ داده است و دوباره خانوادهها و جامعه فرهنگی کشور و مردم را با تنشی جدید و سوالهای تکراری و یک چرای بزرگ درگیر کردند. این که تدریس نشدن زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی دستور و ابلاغ جدیدی نیست و غلط یا درست جامعه و والدین آن را پذیرفته اند، حال چرا باید دوباره این نکته مطرح شود آن هم با این شیوه و شرایط؟
و در تازهترین رویداد، دیروز مطابق سند تحول بنیادین قرار است وزارت آموزش و پرورش از یک نهاد علمی و آموزشی صرف به یک نهاد فرهنگی و تربیتی تبدیل شود و به «وزارت تربیت رسمی و عمومی» تغییر نام دهد و بر اساس این تغییر نام، نگاه به رویکردهای آن، چه در آموزش و پرورش و چه در جامعه تغییر یابد.
از آن جایی که هنوز در هیچ خبرگزاری یا منبع موثق دیگری تکذیبی در این باره صورت نگرفته است بیان چند نکته در این باره نیز ضروری است. صد البته مسئولان این وزارت خانه بهتر از ما میدانند که نام جدید وزارت خانه ایرانی تشکیل شده است از ۴ کلمه کاملا غیرفارسی و صد البته میدانند چه میکنند، اما بعید میدانیم تغییر نام، ماهیت و کیفیت چیزی را نیز دگرگون کند آن هم به صورت "بنیادین"؛ که اگر چنین بود افراد نیز با تغییر نام خود را متحول میکردند.
آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش در شرایطی که از کسر بودجه شدید نالان هستند و حتی مدعی اند بودجه سال ۹۷ کفاف حقوق پرسنل را هم نمیدهد به هزینههایی که همین تغییر نام به نظر کوچک در پی دارد اندیشیده اند؟ هزینههایی همچون تغییر تابلوی سر در مدارس کل کشور، کاغذهای سربرگ دار وزارت خانه و...
از سوی دیگر با توجه به دلایل مطرح شده برای این تغییر نام آیا واقعا همه اهداف ذکر شده ذیل عبارت "آموزش و پرورش" نمیگنجد که باید لزوما نام آن را تغییر داد؟ آیا نام کنونی این وزارت خانه مانعی در جهت نیل به اهداف سند تحول بنیادین است؟