کتاب «برخیز و تو زودتر بکش؛ تاریخ سری ترورهای هدفمند اسرائیل»؛ هرچند نوشته نویسندهای اسرائیلی است و مانند هر کتاب دیگری در حوزه مسائل اطلاعاتی و امنیتی تحت تأثیر منافع و البته سانسور و محدودیتهای اعمالی دولتها نوشته شده است، به عنوان روایتی دست اول از تلاش رژیم اسرائیل برای مقابله با برنامه هستهای ایران، برای رسیدن به فهمی بهتر از تاریخ مقابله اسرائیل و غرب با برنامه هستهای ایران مفید است.
به گزارش «تابناک»؛ آخرین کتاب رونن برگمن، نویسنده و روزنامهنگار محقق اسرائیلی، حکایت رژیمی است که مطابق محاسبات برگمن پس از جنگ جهانی دوم، از پیش از اعلام موجودیت رژیم اسرائیل در سال 1948 تاکنون بیش از 2300 عملیات ترور هدفمند انجام داده؛ با این ادعا که تلمود میگوید: «اگر کسی آمده تو را بکشد، تو بلند شو و اول تو او را بکش»
قربانیان این ترورهای پرشمار اغلب فلسطینیها بودهاند ولی در میان آنها مصریها، سوریها، لبنانیها و ایرانیها نیز هستند. دولتهای غربی نیز البته اکنون از این روش خونبار استفاده میکنند. باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا طی هشت سال ریاست جمهوری خود، مجوز 353 حمله با پهپاد علیه اهداف مورد نظر آمریکا را صادر کرده است.
برگمن در مصاحبه با تلویزیون اسرائیل گفته، کتابش حاصل هزاران مصاحبه، خواندن هزاران سند اطلاعاتی در هشت سال کار و تمرکز بر فعالیتهای بخشهای مختلف جامعه اطلاعاتی اسرائیل از جمله سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد)، سازمان امنیت داخلی (شین بت) و سازمان اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل (امان) است.
کتاب مفصل و تقریبا هشتصد صفحهای برگمن، تاریخ جنایات علیه فلسطینیها از پیش از تشکیل رژیم اسرائیل تاکنون، وقایع مختلف در حوزه روابط با کشورهای عربی، ترور مبارزان فلسطینی و لبنانی را پوشش میدهد و در چند فصل نیز به برنامههای متنوع رژیم اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران به ویژه در دوره ریاست مئیر داگان بر موساد میپردازد.
داگان که در سال 1945 در منطقهای در اوکراین امروزی به دنیا آمد، پس از 32 سال کار در ارتش رژیم اسرائیل در سال 1996 بازنشسته شد ولی در سال 2002، آریل شارون نخستوزیر وقت، وی را به ریاست موساد گمارد تا دو هدف مهم را پیگیری کند: مقابله با محور مقاومت و مقابله با برنامه هستهای ایران.
آن چه در ادامه میخوانید، بخش دوم از مطلبی سه قسمتی از روایت برگمن از نقش نهادهای اطلاعاتی رژیم اسرائیل در مقابله با برنامه هستهای ایران است.
رسوایی در دوبی و اختلاف داگان با نتانیاهو درباره ایران
داگان مغرور از موفقیت در ترورهای مختلف، مرتکب یک اشتباه بزرگ شد. در تلاش برای ترور محمود المبحوح از اعضای حماس در دوبی، وی شخصا دستور نادیده گرفتن برخی پروتکلهای احتیاطی سازمان را صادر کرد و با اینکه موساد در ترور المبحوح و خروج اعضای فراوان تیم ترور از دوبی موفق بود، نادیده گرفتن واقعیتهای دوبی از جمله شیوع فراوان دوربینهای کنترلی در این کشور، در کنار بیاحتیاطیهای موساد سبب شد که اطلاعات مربوط به 27 عامل موساد که در این عملیات نقش داشتند در اختیار مقامات اماراتی قرار بگیرد.
استفاده موساد از پاسپورتهای کشورهای اروپایی، تنش زیادی در روابط اطلاعاتی رژیم اسرائیل با کشورهای اروپایی ایجاد کرد؛ نمایندگان موساد از برخی کشورهای اروپایی اخراج شدند و برخی کشورها نیز روابط کاری خود با موساد را کاهش دادند.
از نظر داگان اتفاق خاصی نیفتاده بود و اعتراضات اروپاییها در این مورد نیز مانند اعتراضات اروپاییها در مسائل دیگر بیاهمیت بود، ولی نتانیاهو نمیتوانست از این فرصت برای ایجاد خدشه در اعتبار داگان صرف نظر کند. ماجرای دوبی برای نتانیاهو یادآور داستان تلاش برای قتل خالد مشعل در دوره اول نخست وزیری نتانیاهو در سال 1997 بود که به افتضاح کشیده شد و نتانیاهو را در برابر اردنیها تحقیر کرده بود.
نتانیاهو در صدور مجوز عملیاتهای بعدی موساد احتیاط بیشتری به خرج میداد و داگان رویکرد وی را برای امنیت اسرائیل خطرناک میدانست. البته برنامه چندبخشی موساد و اسرائیل علیه ایران همچنان در جریان بود. بعد از ترور موفق دکتر علیمحمدی، داگان دریافت مجوز ترورهای بعدی از نخست وزیر را پیگیری میکرد، ولی نتانیاهو ظاهرا احتیاط میکرد. سرانجام در اکتبر 2010، نتانیاهو مجوز ترورهای بعدی را صادر کرد. دو موتورسیکلت در 29 نوامبر به خودروهای در حال حرکت دو دانشمند دیگر ایرانی یعنی مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی نزدیک شدند و بمبهای آهنربایی را به خودروهای آنها چسباندند. دکتر شهریاری در نتیجه انفجار جان خود را از دست داد ولی دکتر عباسی توانست از مهلکه بگریزد.
اکنون اسرائیلیها به این نتیجه رسیده بودند که تشدید فشارهای اقتصادی، خرابکاری و ترور دانشمندان برنامه هستهای ایران را کند کرده ولی نتوانسته آن را متوقف کند. هرچند ایهود باراک وزیر جنگ اسرائیل، تاثیرگذاری طرحهای موساد علیه برنامه هستهای ایران را فراتر از انتظار خود میدانست، ارتش اسرائیل به همراه سازمان اطلاعات نظامی، با توجه به این نظر نتانیاهو که برنامه ایران در حال عبور از مرحله بدون بازگشت است، طرحی را با نام «آبهای عمیق» برای حمله تمام عیار هوایی به تاسیسات هستهای ایران آماده کرده بودند. حدود دو میلیارد دلار برای این آمادهسازی و همچنین آمادگی برای مقابله با حملات تلافیجویانه محور ایران هزینه شده بود.
داگان ولی از جمله کسانی بود که معتقد بودند این طرح دیوانگی است که ریشه واقعی آن تلاش نتانیاهو و باراک برای کسب پیروزی در انتخابات آتی بود.
دشمنی میان داگان و نتانیاهو در دهم سپتامبر 2010 به اوج خود رسید. داگان مدعی بود که نتانیاهو از فرصت جلسهای که با حضور وی، رئیس سازمان اطلاعات داخلی و فرمانده ارتش با موضوع مقابله با حماس تشکیل شده بود، برای صدور دستور غیرقانونی آمادگی نهایی برای حمله به ایران استفاده کرده است. نتانیاهو در پایان جلسه، به رؤسای موساد و ستاد مشترک ارتش گفت که تصمیم گرفته است به ارتش دستور دهد که برای عملیات علیه ایران در سی روز آینده آماده شود.
نتانیاهو از آمادگی برای «عملیات علیه ایران» سخن میگفت و نه از «شروع جنگ» علیه ایران، به این دلیل که شروع جنگ نیازمند تصمیمگیری کابینه رژیم اسرائیل بود.
داگان از خیرهسری نتانیاهو شگفتزده و معتقد بود که حمله نظامی به ایران تبعاتی غیرقابل تحمل دارد و این تصور را که میتوان همه تأسیسات هستهای ایران را با حمله نظامی از بین برد، غلط میدانست. از دیدگاه وی، حمله نظامی اسرائیل به ایران باعث یکپارچه شدن صفوف داخلی در ایران و توجیهی مناسب برای ساخت سلاح هستهای توسط ایران برای دفاع از خود بود. به نظر داگان، حتی شروع اقدامات جدی برای آمادگی حمله به ایران، خطرناک بود زیرا این تحرکات از دید ایران دور نمیماند و احتمال واکنش پیشدستانه ایران را در پی داشت.
باراک وزیر جنگ وقت اسرائیل، ادعای متفاوتی دارد و میگوید که وی و نتانیاهو تنها به دنبال سنجش امکان حمله به ایران بودهاند.
شکاف در روابط داگان و نتانیاهو غیر قابل ترمیم شده بود. علیرغم موفقیتهای موساد در دوره داگان، نتانیاهو در سپتامبر 2010 به داگان اطلاع داد که دوره ریاست وی بر سازمان تمدید نخواهد شد. داگان البته مدعی است که وی خودش تصمیم گرفته که از ریاست موساد کنار برود.
تامیر پاردو، جانشین داگان چند ماه پس از شروع ریاست بر موساد ترور دانشمندان ایرانی را از سر گرفت، یعنی همان سیاستی که داگان تجویز کرده بود.
در جولای 2011، یک موتورسوار به داریوش رضایینژاد از متخصصان سازمان انرژی اتمی ایران نزدیک شد و با استفاده از سلاح کمری، وی را ترور کرد.
در نوامبر 2011، انفجاری عظیم در پنجاه کیلومتری تهران در یکی از پایگاههای سپاه پاسداران اتفاق افتاد که در آن سردار حسن تهرانی مقدم به همراه تعدادی از همکارانش کشته شدند.
پاردو هم مانند داگان از به خطر انداختن جان نیروهای موساد در کشورهای هدف به ویژه در شهر خطرناکی مانند تهران پرهیز میکرد و ترورها در ایران را با به کار گرفتن نیروهای معارض دولت ایران انجام میداد.
تصور موساد این بود که ادامه ترور دانشمندان ایرانی از تمایل دانشمندان به فعالیت در پروژه هستهای خواهد کاست. موساد به پدیدهای دل بسته بود که برای آن نام «پناهندگی سفید» را انتخاب کرده بودند و در انتخاب اهداف عملیات ترور به این نکته توجه داشت. هدف الزاما ارشدترین نیروهای برنامه هستهای ایران نبودند بلکه در مواردی کسانی به عنوان هدف انتخاب شدند که ترور آنها بیشترین تأثیر روانی را در میان همکاران آنها داشته باشد.
در دوازدهم ژانویه 2012، مصطفی احمدی روشن در مرکز تهران و در حالی که به سوی محل کار خود در حرکت بود با همان روش قبلی استفاده از بمبهای آهنربایی ترور شد.