فیلمهای زیادی در سراسر سال ساخته شده و به نمایش درمیآیند و البته هر کدام نیز ارقام مختلف و متفاوتی را در گیشه به دست میآورند.
به گزارش روزنامه شهروند، این چرخهای است که صنعت سینمای دنیا بر آن استوار است؛ چرخهای که موجب میشود سینما توجیه اقتصادی خود را بر این چرخه بنا کرده باشد. در حقیقت اگر این چرخه کامل نشود و هزینههای تولید یک فیلم دوباره برای تولید فیلمی دیگر صرف نشود، ادامه حیات هنری سینماگران از طریق معمول و نرمال ممکن و مقدور نخواهد شد و این اتفاقی است که در سینمای خصوصی دنیا جلوی ادامه روند طبیعی سینما را میبندد.
در حقیقت روند نرمال سینما اینگونه بوده که فیلمی ساخته میشود، با فروش آن دستمزدها و هزینههایی که به عمل آمده سر جای خود بازگشته و تهیهکننده سراغ فیلمی دیگر میرود. حالا این وسط هم اگر سودی حاصل آمده باشد که چه بهتر! البته در بین فیلمهایی که روی پرده میآیند، انگشتشمار آثاری میتوانند به ارقام رویایی و رکوردشکن دست یابند. اما در این بین یک نکته مهم را نباید نادیده گذاشت. هیچ تضمینی وجود ندارد که سودآورترین فیلمهای تاریخ، پرفروشترین فیلمهای تاریخ یا رکوردشکنهای این عرصه باشند. بهعنوان یک علاقهمند به سینما که فیلمهایی را دیده و اخبار این حیطه را دنبال میکنید، آیا سودآورترین فیلمهای تاریخ سینما را میشناسید؟ سالانه فیلمهای سینمایی زیادی در سراسر جهان و بهویژه در هالیوود ساخته میشوند که رویای سازندگان آنها اکثرا موفقیت در باکس آفیس است، هر چند برخی فیلمها نیز تنها برای جشنوارههای خاص مانند اسکار ساخته میشوند و معمولا بدون توجه به سودآوری و فروششان از شانسهای کسب جوایز معتبر بینالمللی به شمار میروند. گاهی از همان ابتدا مشخص است که یک فیلم با موفقیت خیرهکننده تجاری همراه بوده و تب تماشای فیلم از روزهای قبل از اکران بالاست که این موضوع در اکثر مواقع به حقیقت میپیوندد و در برخی موارد نیز برخلاف برآوردها فیلم با شکست تجاری مواجه میشود. در این روزها که سینمای هالیوود را فیلمهای بلاک باستر دنبالهدار قبضه کردهاند و باوجود هزینههای فراتر از ۱۰۰میلیون دلار خود به فروشهای نجومی دست پیدا میکنند، فیلمهایی نیز هستند که با هزینه ناچیز به دلیل زیباییهای خاص مورد توجه تماشاگران قرار گرفته و فروش قابلتوجهی را تجربه میکنند؛ برای مثال فیلمی با بودجه ساخت ۵میلیون دلار به فروش ۳۷۰میلیون دلاری دست مییابد. اینها سودآورترین فیلمهایی است که دنیای سینما به خود دیده است.
آروارهها
این تنها فیلمی نیست که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ در این لیست قرار گرفته، زیرا این کارگردان نامی همواره ثابت کرده که فیلمهایش با استقبال عمومی چه در گیشه و چه در جشنوارههای سینمایی مواجه میشوند. فیلمی که در اینجا از آن صحبت میکنیم، فیلمی است که میتوانست پایانی بر حرفه کارگردانی استیون اسپیلبرگ باشد، زیرا ساخت فیلم ترسناک آروارهها چنان با چالشها و مشکلات عدیدهای همراه بود که چیزی نمانده بود باعث محو شدن این کارگردان شهیر سینما شود. فیلمبرداری در دریای آزاد تجربهای بود که تا آن زمان هیچگاه مدنظر قرار نگرفته بود. فیلمبرداری صحنههای فیلم از برنامهریزیهایی که انجام گرفته بود، بسیار عقبتر و هزینه ساخت نیز بسیار بیشتر از برآوردها بود. در این وضعوحال بود که گفته میشد اسپیلبرگ بشدت تحت فشار قرار دارد و هر لحظه امکان میرود پروژه را ترک کند. این فشار کاری بهحدی بود که کمتر کسی میتوانست آن را به دوش بکشد، اما اسپیلبرگ با تلاش و استقامتی مثالزدنی به صورت شبانهروز به کار خود ادامه داد و ریسکهایی را متحمل شد که هرکسی در مقام کارگردان آنها را برنمیتابد. او میتوانست خیلی راحت مانند فیلمهای قبلی این ژانر از روشهای معمول و کلیشهای استفاده کند، اما وی روش خاص خود را در سیر داستانی فیلم در پیش گرفت. بدین ترتیب هنگامی که فیلم اکران شد، سودآوری آن به ۱٫۳۰۸درصد رسید. با توجه به نرخ تورم میتوان گفت این فیلم با ۳۴ میلیون دلار بودجه بیش از ۴۷۱میلیون دلار فروش داشت و باعث شد تماشاگران برای همیشه با ترس وارد آب شوند. قمار اسپیلبرگ باعث شد فیلم آروارهها بهعنوان یکی از سودآورترین فیلمهای تمام دوران سینما شناخته شود.
روح
دهه ۱۹۹۰، دهه فیلمهای رمانتیک بود و هیچکس انتظار فیلمی مانند روح را نداشت، اما این فیلم با موفقیت تجاری خیرهکنندهای در باکس آفیس مواجه و ووپی گلدبرگ نیز برای بازی در آن برنده جایزه اسکار شد. فیلم روح، تریلری ماوراءالطبیعی با تمی عاشقانه بود که آن را یکی از عاشقانهترین فیلمهای تمام دوران مینامند. پاتریک سویزی و دمی مور در این فیلم نقش زن و شوهری را بازی میکردند که بعد از مرگ مرد داستان، روح او در تلاش است تا از غلطیدن زن به ورطه ارتباط با مردی نامناسب جلوگیری کند و در حقیقت برای نجات عشقشان تلاش میکند. فیلم وقتی روی پرده آمد، با اینکه توقع چندانی در مورد فروش بالای آن وجود نداشت، اما با فروشی خیرهکننده مواجه شد و سودآوری آن به بیش از ۱٫۴۴۶ برابر رسید. با در نظر گرفتن تورم این فیلم با بودجهای ۳۵میلیون دلاری بیش از ۵۰۶میلیون دلار فروش داشت و دمی مور را به یکی از سوپراستارهای سینمای هالیوود تبدیل کرد.
تنها در خانه
از همان ابتدا مشخص بود که فیلم تنها در خانه به یک موفقیت تجاری تبدیل خواهد شد. هر داستانی که توسط جان هیوز نوشته میشد، بسیار واقعیتر از زندگی واقعی جلوه میکرد و بدین ترتیب موفقیت تجاری را به دنبال داشت. فیلم تنها در خانه یکی از معدود فیلمهای هیوز بود که برای تمامی گروههای سنی ساخته شده بود. بازیگران فیلم فوقالعاده ظاهر شدند، داستان فیلم بینظیر بود و کمدی و صحنههای خندهدار فیلم نیز همیشه جذاب بودند. شاید این فیلم تنها فیلمی باشد که در آن مردم از آزار دیدن و شکنجه شخصیتها لذت میبردند. کمپانی فاکس قرن بیستم فکر میکرد که این فیلم با موفقیت نسبتا متعادلی در باکس آفیس مواجه شود، به همین دلیل برای آن بودجهای ۱۵میلیون دلاری در نظر گرفت که معادل ۳۰میلیون دلار امروزی با توجه به نرخ تورم است. سپس اتفاقی خیرهکننده افتاد و تماشاگران فوجفوج برای تماشای این فیلم به سینماها هجوم بردند و عشق مردم به مکالی کالکین باهوش باعث شد فیلم به فروش خیرهکننده ۴۷۷میلیون دلاری دست یابد.
مصائب مسیح
فیلمهایی که مربوط به ادیان هستند معمولا با بودجه هنگفت ساخته شده و اغلب با فروش خوبی نیز مواجه میشوند. در این میان داستان فیلم مصائب مسیح کمی خندهدار است. این فیلم در مورد حضرت عیسی و مصائبی که متحمل شد، ساخته شده است. جالب این است که شخصیتی که بسیار سادهزیست بود و حتی خانهای برای خود نداشت، دستمایه فیلمی شد که بهعنوان هشتمین فیلم سودآور تمام دوران شناخته میشود. با توجه به بودجه ساخت این فیلم که با در نظر گرفتن نرخ تورم معادل ۳۵میلیون دلار امروزی بود و تصمیماتی که مل گیبسون بهعنوان کارگردان فیلم اتخاذ کرد، سهم زیادی در موفقیت تجاری آن داشت. وی بهطور ویژه خشونت مصادف با مرگ عیسی مسیح را برجسته ساخت. این خشونت چنان واقعی و شدید بود که به آسیب جسمی به بازیگر نقش عیسی مسیح، جیمز کاویزل منجر شد. در تمام طول فیلم از دیالوگهای آرامی و عبری استفاده شده بود. با تمامی این شرایط فیلم به فروش خیرهکننده ۶۱۲میلیون دلار دست یافت. مل گیبسون همواره فیلمهای پرفروش و سودآوری ساخته، اما این فیلم یکی از سودآورترین فیلمها و درواقع سودآورترین فیلم او لقب گرفته است.
زیبایی آمریکایی
فیلم زیبایی آمریکایی باعث شد سام مندز وارد فهرست کارگردانان معدودی شود که همه برای همکاری با او تلاش میکردند. روشی که وی برای ساخت این فیلم در پیش گرفت و نحوه بازی گرفتن از بازیگرانش با آن چیزی که در دنیای هالیوود رواج داشت، کاملا متفاوت بود. فیلم پر از بازیگران بااستعداد و خوش آتیه بود، اما با توجه به بینقص بودن فیلمنامه، سازندگان موفق شدند هزینههای ساخت فیلم را بسیار پایین نگه دارند.
براساس نرخ تورم این فیلم سال ۱۹۹۹ تنها ۲۰میلیون دلار هزینه ساخت دربرداشت و در پایان به فروش خیرهکننده ۳۵۶میلیون دلاری دست یافت. این فیلم بازیگران بااستعداد زیادی را به شهرت و اعتباری فراتر از حد تصور رساند که از آن میان میتوان به کوین اسپیسی، وس بنتلی، آنت بنینگ و کریس کوپر اشاره کرد، بهخصوص کوین اسپیسی و آنت بنینگ در این میان محشرند و کمتر فیلمی را میتوان مثال آورد که تا به این حد به این دو بازیگر مجال درخشش داده باشد. این فیلم یکی از سودآورترین فیلمهای کوین اسپیسی بود که وی را به شهرتی خیرهکننده رساند.
جنگ ستارگان
سال ۱۹۷۷، سال فوقالعادهای بود و جهانیان را با دنیای کهکشانهای دور آشنا ساخت و البته جرج لوکاس را به میزانی از شهرت و ثروت رساند که وی حتی تصور آن را در کودکی نیز نمیتوانست داشته باشد. این فیلم با بودجهای که با در نظر گرفتن نرخ تورم ۴۰میلیون دلار امروزی بود، ناگهان وارد سینماها شد و با بودجهای ۱۳میلیون دلاری در آن زمان، باکس آفیس را درنوردید. فیلم جنگ ستارگان بیش از ۷۷۵میلیون دلار امروزی فروش داشت. البته باید به یاد داشته باشید که این فیلم تنها یک قسمت از فرانچایز جنگ ستارگان بود که قسمت نهم آن میتواند با بودجهای ۲۰۰میلیون دلاری رکوردهای فروش را بار دیگر جابهجا کند. هر یک از فیلمهای فرانچایز جنگ ستارگان همواره در میان پرفروشترین و سودآورترین فیلمهای سال قرار داشتهاند.
گریس
این یکی از آن دسته فیلمهایی بود که همه را غافلگیر کرد. فیلم گریس، فیلمی بود که بشدت مورد توجه قرار گرفت، اما هیچکس انتظار نداشت با چنین استقبال باورنکردنی در سینماها مواجه شود، حتی استودیو سازنده نیز انتظار نداشت این فیلم کمهزینه به یک موفقیت تجاری بزرگ تبدیل شود، اما این دقیقا همان اتفاقی بود که درسال ۱۹۷۸ رخ داد. این فیلم برای تماشاگرانی که در دهه سوم تا پنجم زندگی خود به سر میبردند، ساخته شده بود و آنها را به یاد گذشته خود میانداخت.
این فیلم در سال ۱۹۷۸ و درست یکسال بعد از به شهرت رسیدن جان تراولتا با فیلم هیولایی تب شنبه شب اکران شد. این فیلم با توجه به بودجه ناچیزی که با توجه به نرخ تورم نیز تنها ۲۰میلیون دلار برآورد میشود، توانست به فروش خیرهکننده ۳۹۵میلیون دلاری دست یابد. این فیلم هنوز هم یکی از محبوبترین فیلمهاست و بازیگران زیادی را به شهرت رساند و البته یکی از سودآورترین فیلمهای جان تراولتا نیز لقب گرفت.
زن زیبا
فیلم زن زیبا از آن دسته فیلمهایی بود که هیچکس انتظار موفقیت آن را نداشت، آن هم فیلم رمانتیک کمدی که حتی سازندگانش نیز حساب ویژهای روی آن باز نکرده بودند. جولیا رابرتز با بازی خیرهکننده خود در این فیلم به دوستداشتنیترین بازیگر زن هالیوود تبدیل شد و این فیلم و نقشی که در زن زیبا ایفا کرد، او را به شهرتی خیرهکننده رساند که تا به امروز نیز ادامه دارد. اگرچه وی قبل از آن نیز در چندین فیلم بازی کرده بود، اما کسی به جز گری مارشال نمیدانست که او یک جادوگر سینمایی است و میتواند یک تنه این فیلم را در تاریخ سینما جاودانه کند. رابطه عاشقانه و دوستداشتنی جولیا رابرتز و ریچارد گیر در این فیلم همه را تحتتأثیر قرار داد و با توجه به بودجه ناچیزی که با احتساب تورم نیز تنها ۲۳میلیون دلار برآورد میشود، توانست به فروش خیرهکننده ۴۶۳میلیون دلاری دست یابد. این میزان فروش بیش از ۲۰برابر بودجه ساخت فیلم بود که تنها سه بار دیگر در تاریخ سینما اتفاق افتاد و بدین ترتیب زن زیبا علاوه بر موفقیت از دیدگاه منتقدان و جشنوارههای بینالمللی بهعنوان یکی از سودآورترین فیلمهای تاریخ سینما در رتبه چهارم این لیست قرار گرفت.
میلیونر زاغهنشین
هر چند وقت یکبار فیلمی ناشناس و با بودجه ناچیز ساخته میشود که حتی باکس آفیس نیز توان جاییدادن به بزرگی آن را ندارد. یکی از آن جور فیلمها همین فیلم بینظیر میلیونر زاغهنشین است که کمترین کارش این بود که توانست کاری کند دنی بویل ردپای یگانه و تکرار نشدنی خود را در سینما به ثبت رساند. بودجه ساخت این فیلم را باید تقریبا صفر دانست و همانند بسیاری دیگر از فیلمهای موفق اما ناشناخته تنها با بهرهبردن از تبلیغات شخص به شخص توانست سالنهای اکران خود را پر از تماشاگر کند. شاید این فیلم یکی از آخرین فیلمهایی است که در دهههای اخیر توانسته چنین شرایطی را تجربه کند، اما امیدواریم که آخرین آنها نباشد.
این فیلم با بودجه ناچیز ۱۵میلیون دلاری و استفاده از بازیگرانی نهچندان سرشناس در حوزه بینالمللی توانست ۳۷۸میلیون دلار فروش داشته باشد و دو پاتل و فریدا پینتو را به دنیای سینما و هالیوود معرفی کند. میلیونر زاغهنشین بهعنوان یکی از سودآورترین فیلمهای تمام دوران سینما، در مراسم اسکار نیز تاریخساز و در ۱۰ بخش نامزد دریافت جایزه اسکار شد. درنهایت میلیونر زاغهنشین توانست هشت جایزه اسکار ازجمله بهترین فیلم سال را به دست آورد.
ایتی
ایتی تنها یک فیلم نبود، بلکه یک پدیده بود که سینما را تغییر داد. این فیلم بزرگتر از حدی بود که تصور میشد باشد. حتی با توجه به سالنهای بسیار اندکی که این فیلم علمی-تخیلی در سال ۱۹۸۲ در اختیار داشت، اما ایتی توانست خود را تا مقام دومین فیلم سودآور تاریخ بالا بکشد و همه از این موفقیت شگفتزده شدند. جالبتر اینکه این فیلم با این همه شرایط دشوار هنوز بعد از نزدیک به سه دهه این مقام را حفظ کرده است. اگر این فیلم را دیده باشید خود متوجه علت موفقیت آن شدهاید.
موسیقی متن بینقص جان ویلیامز، این باور که موجودات فضایی نیز میتوانند مانند ما عشق را درک کنند، مهربانی، دوستی و دنیای کودکانه و دوستداشتنی فیلم همه عواملی بودند که از ایتی یک فیلم سودآور و البته ماندگار ساختند. استیون اسپیلبرگ یک بار دیگر با این فیلم توانست دنیای سینما را مقهور خود سازد و این بار با یک مشت کودک نابازیگر و یک عروسک دوستداشتنی باکس آفیس را فتح کرد و به یکی از سودآورترین فیلمهای تمام دوران تبدیل شد. کمپانی سازنده تنها با سرمایهگذاری ۲۵میلیون دلاری توانست ۷۹۳میلیون دلار به دست آورد. آیا موفقیتی از این بیشتر در دنیای سینما و باکسآفیس هالیوود قابل تصور است؟ بله، عروسی یونانی بزرگ و پرریختوپاش من!
عروسی یونانی بزرگ و پرریختوپاش من
چه کسی فکر میکرد که یک فیلم کمدی رمانتیک بتواند سودآورترین فیلم تمام دوران سینما شناخته شود؟ داستان فیلم عروسی یونانی بزرگ و پرریختوپاش من توسط نیا واردالوس نوشته شده و خود نیز نقش اول آن را بازی کرد. این فیلمنامه خیلی زود مورد توجه ریتا ویلسون و همسرش تام هنکس قرار گرفت. آنها زیبایی خیرهکننده درون داستان زندگینامهای نیا واردالوس را دیده بودند و بودجهای ۵میلیون دلاری را برای ساخت این فیلم در اختیار وی قرار دادند.
با توجه به نرخ تورم این عدد به ۶میلیون دلار امروزی میرسید، اما درنهایت بیش از ۳۶۹میلیون دلار فروش داشت، یعنی بیش از ۶۰برابر بودجه ساخت و بدینترتیب سودآورترین فیلم تمام دوران لقب گرفت. قسمت دوم این فیلم نیز در سال ۲۰۱۶ بار دیگر با بازی و نویسندگی واردالوس ساخته شد و اگرچه نتوانست موفقیت فیلم نخست را تکرار کند، اما فروش قابل قبولی داشت.