نبرد موشکها در آسمان سوریه، تصمیمات جدید ارزی، قصه دلار!، بیانیه برائت از احمدی نژاد، روسیه برای سوریه چه کرد؟ سعید مرتضوی و حواشی در دسترس نبودن او برای اجرای حکم قضایی، توقف تزریق ارز به صرافی ها، دوقطبی نظامیان و روحانیت؟ و پایان صرافیها، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۶ فروردین ماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفت که تهاجم روز گذشته آمریکا، فرانسه و بریتانیا بامداد با بیش از صد موشک به سوریه، تحلیلهایی درباره انگیزههای این تهاجم و واکنشها به آن، مهمترین خط خبری و تحلیلی روزنامههای امروز است.
بیشتر روزنامهها با انتخاب تیترها و تصاویری، این حمله موشکی را منعکس و تعدادی از آنها بیانات رهبر معظم انقلاب در محکومیت این تهاجم را در صفحات نخست خود برجسته کردند.
روزنامه کیهان با انتخاب بخشی از سخنان رهبر انقلاب با تیتر «سران آمریکا، انگلیس و فرانسه جنایتکارند، آمریکا قطعا شکست خواهد خورد» این موضوع را منعکس کرد و در سرمقاله امروزش به قلم سعدالله زارعی با تیتر تهاجم دیروز، هزینه زیاد، نتیجه اندک از هزینههای زیاد این حمله برای آمریکا و متحدانش نوشت.
روزنامه ابتکار نیز با انتخاب تیتر موشک بازی حواشی و واکنشها به حمله اخیر به سوریه را بررسی کرد.
روزنامه آرمان امروز، موضوعی داخلی را تیتر یک امروز کرد و با انتخاب عنوان سعید! گم شدی؟ در گزارشی از حواشی عدم اجرای حکم قضایی سعید مرتضوی و اظهارنظرها در این باره نوشت.
روزنامه اعتماد نیز مثل بیشتر روزنامهها با انتخاب عنوان «موشک بازی» تهاجم موشکی علیه سوریه را منعکس کرد و ضمن چاپ تصویر مکرون و ترزا می در صفحه نخست خود، سرمقاله امروزش به قلم صباح زنگنه با تیتر جای خالی امریکا در سوریه چاپ کرد.
روزنامه وطن امروز با درج تیتر حمله مشقی در صفحه نخست، تصویر یک خود را به حمله موشکی به سوریه در بامداد روز گذشته اختصاص داد.
روزنامه ایران نیز با تیتر نبرد موشکها در آسمان سوریه ضمن انعکاس خبر تهاجم موشکی آمریکا و متحدانش به سوریه، این بخش از سخنان مقام معظم رهبری با عنوان حمله به سوریه جنایت است را در صفحه نخست برجسته کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
نقش کاربرد سلاح شیمیایی در صحنه سوریه
سیدعلی خرم، استاد دانشگاه در رشته حقوق بینالملل در سرمقاله امروز روزنامه آرمان امروز نوشت: اتفاقی که همه جهان دربارهاش صحبت میکردند و انتظار میکشیدند، رخ داد. دونالد ترامپ با انتقاد از سیاستهای اوباما در سوریه یکسال بود در انتظار فرصت مناسبی بود تا بتواند به طور قاطع وارد صحنه سوریه شود. بهانه بهکارگیری سلاح شیمیایی این فرصت مناسب را تاکنون دوبار در اختیار آمریکا، بریتانیا و فرانسه قرار داده است. غربیها با استاندارد دوگانه نسبت به بهکارگیری سلاحهای شیمیایی مینگرند و در دلسوزی خود برای بشریت صادق نیستند، مگر اینکه اهدافی سیاسی را بتوانند پوشش دهند، از جمله در سالهایی که صدام علیه هموطنان ما در سردشت، بستان، حلبچه و دیگر نقاط، سلاح شیمیایی به کار برد هیچکدام از کشورهای غربی نه تنها هیچ حمله نظامی علیه او به اجرا نگذاشتند بلکه حتی از محکومیت سیاسی صدام هم طفره رفتند.
اکنون که همین قدرتها دارای اهداف و سیاست دیگری در صحنه سوریه هستند و میخواهند نفوذ و جایگاه روسیه و ایران را در این کشور زیر سوال ببرند، مسئولیتهای بینالمللی خود را به جهانیان گوشزد مینمایند و به خونخواهی عدهای که هنوز معلوم نیست توسط مخالفان یا به گفته آنها ارتش سوریه قربانی شدهاند، به این کشور جنگ زده حمله نظامی میکنند. در چند سال گذشته و در درگیریهای سوریه، به دفعات سلاح شیمیایی به کار رفته است. مخالفان، حکومت بشاراسد را متهم و برعکس حکومت سوریه، مخالفان را به این اقدام متهم کرده است. آمریکا در دوره اوباما و دوبار در دوره دونالد ترامپ به این بهکارگیری سلاح شیمیایی واکنش نظامی نشان داده است. دولت سوریه نتوانست بهکارگیری سلاح شیمیایی توسط مخالفان را دقیقا اثبات نماید. بدین جهت همه موارد به پای حکومت بشاراسد گذاشته شد. این که سوریه در اثبات این امر جدیت به خرج نداده، مشخص نیست، ولی در واقعه دوما به نظر میرسید، ارتش سوریه نیازی به بهکارگیری سلاح شیمیایی نداشته باشد و هیچ منطقی نمیتواند آن را توجیه نماید؛ لذا انگشت اتهام بیشتر به سوی مخالفان نشانه رفت. اما آمریکا و برخی اروپاییها همانطور که گفته شد، نیاز به بهانه داشتند تا به سوریه حمله نمایند تا شاید قاعده زمین بازی را عوض کنند. اگرچه این حمله تا اینجا هیچ قاعدهای را در زمین سوریه عوض نخواهد کرد، ولی حمله کنندگان در انتظار نتایج بررسی بازرسان سلاحهای شیمیایی (OPCW) نمانده، تصمیم به حمله گرفته بودند و این تصمیم را به طور غیرقانونی قبل از بازرسی عملی ساختند.
این که وزیر امور خارجه روسیه اعلام نمود هیچ آثاری از گاز کلر و سلاحهای شیمیایی در دوما یافت نشد، ولی روسیه در عمل نتوانست جلوی حمله آمریکا و متحدانش را به سوریه بگیرد، ایجاد سوال مینماید که آیا روسیه در جلوگیری از این حمله کوتاهی کرده یا بهاندازه کافی قدرت بینالمللی ندارد؟ آیا روسیه با آمریکا ساخت و پاخت کرده است؟ به هر حال معنای سیاسی حمله نظامی به خاک سوریه، یعنی سلاح شیمیایی حتما بهکار برده شده و این در تاریخ تحولات سیاسی و روابط بینالملل و حقوق بینالملل به ثبت میرسد؛ بنابراین ایران نباید از این موضوع غافل بماند و باید مشترکا با روسیه، حکومت سوریه را وادار کند که بیگناهی خود را برای بازرسان سازمان منع سلاحهای شیمیایی اثبات نماید. در اینجا روسیه یقینا با وزن بینالمللی خود قادر است از دستکاری در نتیجه آزمایشات بازرسان جلوگیری کرده و حق را عیان سازد. چنانکه مخالفان سلاح شیمیایی را بهکار گرفته باشند، محکومیت حمله نظامی آمریکا و متحدانش از سوی جهانیان را به دنبال خواهد داشت که دستاوردی برای سوریه، ایران و روسیه خواهد بود. ایران یکی از قربانیان سلاحهای شیمیایی بوده که سالها برای اثبات مظلومیت خود در جهان جنگیده است. تا تاریخ، تاریخ است ایران باید حساسیت خود را نسبت به ممنوعیت بهکارگیری این سلاح کشتار جمعی به جهان نشان دهد. چرا که همواره از پیش قراولان مبارزه علیه سلاح شیمیایی بوده است.
تهاجم دیروز، هزینه زیاد، نتیجه اندک
کیهان در بخشی از یادداشت روز امروز خود با موضوع قرار دادن حمله اخیر آمریکا به سوریه نوشت: اقدام دیروز آمریکا، انگلیس و فرانسه که سابقه استعماری و تجاوزات نظامی آنان در منطقه ما طی حدود ۲۰۰ سال اخیر را تداعی میکند، با زیر پا گذاشتن همه هنجارهای انسانی و حتی قوانینی که خود آنان به تصویب رسانده و موارد عدیده برای توجیه اقدامات به آنها استناد میکنند، صورت گرفت. در اقدام روز گذشته، شورای امنیت عملا برکنار شد، درخواستهای مبتنی بر تشکیل کمیته تحقیق در مورد ادعای ۷ آوریل اقدام شیمیایی علیه ساکنان شهرک «دوما»، کنار زده شدند و در این راه حتی قوانین داخلی کشورهای متجاوز نادیده گرفته شد. چرا؟ آیا اینها هزینههای سنگینی برای غرب به حساب نمیآیند؛ آیا غیر از این است که در اقدام دیروز، قدرتهای بزرگی غایب بودند و این به آن معناست که آنان میتوانند در مواقع مشابه این رفتار را مستند و توجیهگر اقدامات مشابه خود گردانند؟ غرب دیروز هزینههای سنگینی را پرداخت کرد و دستاوردهای کمی را به دست آورد.
انگیزههای پنهان یک تهاجم
حسن کاظمی قمی، سفیر پیشین ایران در عراق طی یادداشتی در روزنامه ایران درباه انگیزههای تهاجم آمریکا و متحدانش به خاک سوریه نوشت: تجاوز نظامی موشکی امریکا با همدستی فرانسه و انگلستان به سوریه یک تجاوز آشکار علیه یک دولت مشروع و در حقیقت بیانگر واکنش امریکا به چند موضوع است. نخست، واکنش به پیروزیهای ارتش و دولت سوریه و جبهه مقاومت در جنگهای میدانی بویژه در غوطه شرقی که یک پیروزی راهبردی و نقطه عطفی در تحولات سیاسی و میدانی این کشور است. درواقع آزادی غوطه شرقی از دست جریانهای تروریستی تحت حمایت امریکا و رژیم صهیونیستی دستاوردی بزرگ در راستای دفع تهدیدهای دمشق، پایتخت سوریه بود. امریکاییها پس از آنکه نتوانستند مرزهای مشترک را در منطقه ابوکمال بگیرند طرح جدیدی را با عنوان الحاق تنف در قلمون به غوطه شرقی در دستور کار خود قرار دادند تا با این کار یک خط پدافندی برای اسرائیل ایجاد کنند، اما بازپسگیری غوطه شرقی از دست تروریستها توسط ارتش سوریه، این طرح را هم ناکام گذاشت و امریکاییها و اسرائیلیها را خشمگین کرد.
دوم، واکنش به ناکامی طرح امریکا در نگه داشتن تروریستها در غوطه شرقی که برای عربستان هم شکست بزرگی بود. بعد از ۷ سال که آل سعود از تروریستها حمایت کرد، غوطه شرقی، آخرین مقر جیشالاسلام و گروههای مشابه نیز از دست تروریستها خارج شد و تحت کنترل دولت دمشق درآمد.
سوم، استیصال امریکا و افول قدرت و بازیگری این کشور در منطقه است که مختص تنها سوریه نیست و شامل عراق، لبنان و ایران نیز میشود. امریکاییها برای نشان دادن بغض و کینه خود به خاطر کمرنگ شدن نقششان در منطقه دست به تجاوز نظامی موشکی در سوریه زدند. فارغ از این سه مورد، تجاوز نظامی امریکا به سوریه نشان داد امریکاییها به هیچ موازنه، قواعد، نُرم و هنجار بینالمللی پایبند نیستند و هر جا که تشخیص دهند، باید اقدام کنند، همه قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارند. در مورد سوریه، امریکا با ایجاد بهانه استفاده دمشق از سلاح شیمیایی در دوما کوشید به اقدام نظامی غیرقانونی خود، مشروعیت بخشد در حالی که وقوع حمله شیمیایی در دوما اصلاً امکان پذیر نیست و در مساحت کوچک ۱.۵ در ۲ کیلومتری ادعایی امریکاییها نمیشود حمله شیمیایی انجام داد. علاوه بر این، در سال ۲۰۱۳ سوریه سلاحهای شیمیایی خود را تحویل داده است.
نکته حائز اهمیت دیگر در تجاوز نظامی امریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه، ناکارآمدی جامعه بینالملل از جمله شورای امنیت سازمان ملل است که مسئولیت کمک به صلح و امنیت جهانی را دارد، اما اتفاقات سوریه نشان داد که این شورا بازیچه دست قدرتهای بزرگ است. بنا بر عقیده کارشناسان نظامی و سیاسی، مسألهای را که نباید فراموش کرد این است که اقدام نظامی امریکا علیه سوریه از سر قدرت نیست بلکه از روی اجبار است، زیرا این کشور از سر استیصال مجبور شد عملیاتهایی از دور دست انجام دهد و از فاصله دور اقدام به شلیک بکند و حتی وارد خاک سوریه هم نشود.
نرخ طلاق در ١٤٠٠ چقدر میشود؟
روزنامه شهروند که موضوعات اجتماعی را در گزارشها و سرمقالههای خود بیشتر مورد توجه قرار میدهد، در سرمقاله امروز خود به موضوع طلاق پرداخت و نوشت: این روزها آنقدر اخبار حساس و توجهبرانگیز وجود دارد که ممکن است برخی از اخبار مهم را از دست بدهیم؛ اخبار مهمی که در شرایط عادی توجه زیادی را به خود جلب میکرد. یکی از این موارد، افزایش نسبت طلاق به ازدواج است؛ شاخصی که از حدود ١٥سال پیش روند افزایشی پیدا کرد و همچنان در حال افزایش است؛ آن هم در جامعهای که برای نهاد خانواده ارج و منزلت بالایی قایل هستند و در تمام برنامههای رسمی، تحکیم خانواده را سرلوحه اهداف خود اعلام کردهاند. متاسفانه از اواخر سال ١٣٩٥، به علت اعلامنشدهای انتشار آمار رسمی سازمان ثبت احوال که بهصورت ماهانه در سایت این سازمان انجام میشد، قطع شد و این برخلاف سیاستهای رسمی کشور بود که حرکت بهسوی شفافیت و دسترسی آزاد به اطلاعات است، ولی این محدودیت اطلاعات نهتنها مشکلی را از افزایش طلاق و تزلزل در خانواده حل نکرد که بیشتر هم شده است. مطابق آخرین آمار اعلامشده از سوی مسئولان و نیز مراجعه به آمار قبلی، وضعیت ازدواج و طلاق در سال ١٣٩٦ و ١٣٩٥ به این شرح است.
این دادهها نشان میدهد که در سال ١٣٩٥ از هر صد ازدواج، ٢٥ مورد آنها به طلاق انجامیده است، ولی در سال ١٣٩٦، این نسبت به ٢٩ مورد رسیده که ٤ طلاق بیشتر است و این رشد قابل توجهی است. این نسبت در سال ١٣٩١، حدود ١٨ بوده که طی همین پنج سال از ١٨ به ٢٩ رسیده که بیش از ٥٠درصد افزایش را نشان میدهد.
در ابتدا لازم است گفته شود که طلاق را نمیتوان بهصورت مطلق شاخص بد و منفی معرفی کرد و تا حدی نیز افزایش آن غیر قابل اجتناب است، ولی نمیتوان بهسادگی از کنار وضعیت ایران و روند رو به رشد نسبت طلاق به ازدواج گذشت. بدون اغراق باید گفت که نهاد خانواده و کوشش برای تحکیم آن در ایران، فاقد متولی و حتی سیاستگذاری جامع است. اگرچه وضعیت طلاق بهعنوان یکی از پنج آسیب مهم کشور به رسمیت شناخته و حتی برای آن اهدافی کمّی نیز منظور شده است، ولی مجموع برنامهها و اقدامات و بودجهای که برای تحقق این هدف در نظر گرفته شده است، متناسب با این برنامهها نیست. متولی اصلی برای مواجهه با طلاق و کاهش آن، سازمان بهزیستی کشور است. مطابق برنامه ششم، این سازمان موظف شده است که نرخ طلاق را از ٢٥درصد سال ١٣٩٥ به رقم ٢٠درصد در سال ١٤٠٠ برساند که این بهمنزله یکچهارم کاهش در نسبت طلاق است و در صورت تحقق این هدف، رقم مطلق طلاق در سال ١٤٠٠ باید حدود ١٧٦هزار باشد، ولی این رقم در سال ١٣٩٦ محقق شده است و احتمالا تا سال ١٤٠٠ تعداد طلاق به حدود ٢٠٠هزار برسد و با ادامه روند کاهشی موجود در ازدواج، احتمالا تعداد ازدواج نیز به حدود ٥٠٠هزار برسد؛ در نتیجه نرخ طلاق به ازدواج به حدود ٤٠درصد و بیشتر خواهد رسید. در نخستین سال این دوره (١٣٩٦) نیز این نرخ به جای کاهش از ٢٥ درصد، به ٢٩درصد افزایش یافته است، چرا؟
در درجه نخست، برنامهریزی در ایران بهگونهای است که تدوین اهداف خوب بدون توجه به زمینهها و امکانات و الزامات آن است. حدود ٢ سال است که طرح مطالعاتی جامع درباره خانواده آغاز شده و هنوز پرسشنامه آن نهایی نشده است! یا آنکه رقم تعیینشده برای اجرای برنامههای کاهش طلاق بسیار محدود است و هیچ تناسبی با اجرای این هدف ندارد. بهعلاوه، از ابتدا تعیین این هدف و رساندن نرخ طلاق به ٢٠درصد غیر واقعبینانه بوده است. به جای تعیین عدد و رقمهای خیالی، باید برنامههای کاهش طلاق را مشخص میکردند و پیگیر اجرای آن میشدند.
متأسفانه بسیاری از افراد بر مسأله ازدواج و دادن وام برای آن و... تأکید میکنند، در حالی که همین سیاستها و اقدامات ممکن است موجب شکلگیری ازدواجهای ناپایدار شود. باید نگاه رسمی نسبت به نهاد خانواده و ازدواج و طلاق و مقررات آن متناسب با تحولات اجتماعی شود. مشکل اصلی خانواده در ایران ادامه نگاه سنتیِ رسمی به خانواده است. این نگاه از شیوه و معیارهای انتخاب همسر آغاز میشود و تا نقشها و حقوق زن و شوهر و حتی مقررات طلاق و پس از آن ادامه دارد. در پایان یک فرضیه را بهعنوان نکته مهم طرح میکنیم؛ اگر در سال ١٤٠٠ بهجای آنکه نرخ طلاق ٢٠درصد باشد، به رقمی میان ٣٥ تا ٤٠درصد رسید، چه خواهیم گفت؟ آیا بهمنزله درک رسمی نادرست از جامعه و مسائل آن نخواهد بود؟
عدم برخورد با مرتضوی
صالح نیکبخت طی یادداشتی که در شماره امروز اعتماد چاپ شده درباره عدم برخورد با سعید مرتضوی نوشت: سعید مرتضوی که زمانی به عنوان عالیترین مقام قضایی دادگستری شهر تهران مشغول به کار بود، در حال حاضر مهرهای سوخته است و طرح نام او در مطبوعات به معروفماندنش بیشتر کمک میکند. با این حال اقدام او در عدم معرفی خود به مقامات قضایی موضوعی است که باید درس بسیار از آن آموخت. اگر دستگاه قضایی پیش از انتخاب اشخاصی مانند سعید مرتضوی برای تصدی مراجع قضایی مهم، چون دادستانی تهران، آسیبشناسی میکرد و مانع میشد، اکنون دستگاه قضایی نه با پدیدهای همچون مرتضوی روبهرو میشد و نه برای دستگیریاش مشکلی به وجود میآمد.
واقعیت این است که از همان ابتدا که سعید مرتضوی به عنوان قاضی دادگاه مطبوعات انتخاب شد و اقداماتی علیه مطبوعات و فعالان سیاسی و مدنی به عمل میآورد و دور و نزدیک و آشکار و پنهان او را تایید و ستایش میکردند؛ مشخص بود که او تنها نیست و قطعا عقبه و پشتیبانانی دارد. بدیهی است که این عقبه مرتضوی را تنها نخواهد گذاشت. اگرچه این عقبه به دلیل اثبات مجرم بودن مرتضوی و محروم شدنش از تصدی شغل قضایی مادامالعمر، علنا از او حمایت نمیکند، اما بدون شک در نهان از او حمایت خواهند کرد. جای تعجب است که میتوانیم در کشور عوامل مخالف حاکمیت را در هر جا که باشند به راحتی و بلافاصله شناسایی و دستگیر کنیم، اما لیکن حمایت از مرتضوی تا آنجا ادامه یافته است که قادر به دستگیری او نیستیم. پنهان بودن او بیش از سه ماه بعد صدورحکم محکومیتش باورکردنی نیست. باید توجه داشت که شخص مرتضوی مهم نیست بلکه اقدامات مرتضوی از اهمیت بیشتری برخوردار است که قطعا بدون پشتیبانی انجام نشده است. اگرچه یکی از مقامات عالی قوه قضاییه اعلام کرده که مرتضوی پنهان شده، اما دستگیری شخصی که با محافظ و اتومبیلهای مشخص اینجا و آنجا حضور پیدا کرده و مشغول کار و فعالیت تجاری یا غیرتجاری است، چندان مشکل نیست. زیرا مرتضوی خانه و زندگی دارد و نیز آنطور که گفته میشود در شهر و زادگاهش به فعالیتهایی نیز اشتغال داشته است. در پایانه این نوشتار توجه مراجع قضایی را به این امر جلب میکنم که افرادی، چون مرتضوی هنوز در بدنه دستگاه قضایی هستند. اینگونه افراد که برای دستگاه قضایی و حاکمیت کشور، مشکل ایجاد کردهاند، کم نیستند و هزینههایی را برای کل حاکمیت ایجاد میکنند. این هزینه بسیار گرانتر و بیشتر از هزینههایی است که دیگران ایجاد کرده و بهفوریت دستگیر شده و... بنابراین اگر میخواهند چنین موضوعی تکرار نشود بهتر است کسانی که با اقدامات تند و خشن علیه متهمان ایجاد هزینه کردهاند، شناسایی و به اقداماتشان پایان داده شود زیرا بروز این عوامل لزوما در کهریزک نخواهد بود و در کشور مواردی مانند کهریزک فراوان است.