«سيد محمدرضا حسيني بهشتي» پسر بزرگ شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی که در سال ۱۳۳۶ در قم متولد شده است، این روزها از مرز 61 سالگی گذشته و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر است، هرچند هماهنگی و انجام مصاحبه با او کمی طولانی و گفت و گو با او درباره پدرش که یکی از ستون های اصلی انقلاب بود، به هفتم تیر (سالروز شهادت دکتر بهشتی) نرسید، در نهایت گپ و گفت مفصلی با او در این باره انجام شد.
به گزارش «تابناک»؛ پسر بزرگ شهید بهشتی تحصیلات خود تا مقطع دبیرستان را در زادگاهش (قم) انجام داده و سپس برای ادامه تحصیل به پایتخت مراجعه می کند. او که در زمان شهادت شهید آیت الله دکتر بهشتی 24 ساله بوده است، علیرغم سه سال و نيم تحصيل در رشته پزشكي آن را رها ميكند و به علت علاقه اش به علوم اسلامي، با بازگشايي دانشگاه ها تغيير رشته مي دهد و به سراغ رشته فلسفه غرب رفته و در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را مي گذراند.
بهشتی سپس براي گذراندن دوره دكترا به آلمان مي رود و از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ در آلمان تحصيل مي كند. او در سال ۱۳۶۶ به ايران بازمي گردد و از همان سال در گروه فلسفه دانشگاه تهران تدريس فلسفه را آغاز مي كند. او به زبان هاي عربي، آلماني، انگليسي و اندكي يوناني و لاتيني تسلط دارد و عضویت پيوسته در فرهنگستان هنر، مسئول گروه فلسفه فرهنگستان هنر، عضویت در هيأت امناي مؤسسه مطالعات اجتماعي (وزارت علوم و تحقيقات و فناوري)، عضویت در هيأت امناي پژوهشگاه علوم انساني و ... بخشی از فعالیت های اوست.
«محمدرضا بهشتی» بسیار خوش صحبت است و حافظه خوبی هم دارد، چون در خلال مصاحبه خاطراتی را به جزئیات از دوران فعالیت شهید بهشتی در جایگاه ریاست دیوان عالی کشور نقل می کرد که اتفاقا خیلی هم با سؤال و موضوع مورد پرسش تناسب داشت. البته او ریتم یکسانی در سخن گفتن داشت که این نشان از تبحر در فن سخنرانی دارد؛ به شکلی که شاید برای مخاطب این گونه القا کند که حرف هایش را از روی یک متن از قبل تهیه شده بیان می کند.
آنچه در ادامه می خوانید، مشروح گفت و گوی خبرنگار «تابناک» با دکتر سید محمد رضا بهشتی، پسر بزرگ شهید آیت الله دکتر بهشتی درباره مقطع زمانی مسئولیت گرفتن اولیت رئیس دیوان عالی کشور و عملکرد او در این جایگاه است.
آقای بهشتی به عنوان اولین سؤال، می خواهیم بدانیم که چطور شهید آیت الله دکتر بهشتی به ریاست دیوان عالی کشور رسیدند؟
به دنبال تصویب قانون اساسی و رفراندوم و تلاش برای استقرار نهادها و ارکانی که در قانون اساسی برای کشور پیشبینی شده بود، مرحوم شهید آیتالله بهشتی بعد از پایان یافتن کار شورای انقلاب همراه با اعضای شورای انقلاب خدمت امام (ره) در بیمارستان قلب رسیدند، امام (ره) در آن ایام در آنجا بستری بودند.
شهید بهشتی بنایی برای پذیرش مسئولیت در جمهوری اسلامی نداشت
در این دیدار، ضمن گزارشی که از کار شورای انقلاب ارائه دادند، پایان شورای انقلاب را آنجا اعلام کردند. مرحوم امام (ره) به دنبال پایان یافتن کار شورای انقلاب برای برخی از اعضا شورا پیشنهاد سمتهایی را کرده بودند. این را به عنوان یک خاطره قبل از ورود به بحث عرض کنم که روز قبل و به خصوص شب قبل من با مرحوم شهید آیتالله بهشتی مکرر صحبت داشتیم و اصرار ما بر این بود که همانطور که خود ایشان هم عزم این را داشتند، ایشان مسئولیت رسمی در کشور نپذیرند.
خود ایشان بر این باور بودند که دایره فعالیت خود را بر دو کار متمرکز کنند؛ یکی نیاز فکری جامعه بود که در آن ایام با وجود گروههای مختلف به ویژه فعالیت گروههای چپ و مارکسیستی در کشور گسترده بود و به نظر شهید بهشتی میرسید بجاست در سطح جامعه روی مسائل اندیشهای کار کنند و بتوانند در فضایی که وجود دارد یک عمق فکری خوبی به جریانهایی که در انقلاب حرکت میکرد، داده شود.
دوم، اعتقاد به کار تشکیلاتی بود که ایشان داشتند و میخواستند روی کار حزب (جمهوری اسلامی) که دبیر کل آن هم بودند، کار کنند. حزب را ایشان تشکلی میدیدند که باید پیوست و عمق مردمی خود را داشته و حفظ کند. از سوی دیگر برای آینده هم برنامهریزی کند و هم کادرسازی داشته باشد. چون اینها نیاز به هم فرصت و هم تمرکز داشت که ایشان چنین قصدی داشتند.
پس چطور شد که مسئولیت قضایی قبول کردند؟
در جلسهای که در بیمارستان قلب تشکیل شد، حتی تا پشت در هم که میخواستند بروند اصرار و درخواست ما این بود که مسئولیت جدیدی را نپذیرند و البته نظر خودشان هم همین بود. در این مدت پرفشار هم در قبل انقلاب، هم در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب و هم به خصوص بعد از پیروزی انقلاب بار سنگینی که به ناگهان بر دوش افراد از جمله مرحوم شهید آیتالله بهشتی افتاد، باعث شد خود ایشان هم نسبت به عدم پذیرش مسئولیت نظر مساعدی داشته باشند.
دلیل پذیرش ریاست دیوان عالی کشور از سوی شهید بهشتی
وقتی ظهر ساعت دو اخبار پخش شد، ما شنیدیم که امام (ره) ایشان را به ریاست دیوان عالی کشور منصوب کردند. وقتی شب ایشان برگشتند، من گفتم خوب بود که ما این همه اصرار کردیم. ایشان نقل کردند که بعد از ارائه گزارش خدمت امام (ره)، ایشان اذعان داشتند شما را برای رئیس دیوان عالی کشور در نظر دارم. من همین مطالب را بیان کردم و گفتم اگر اجازه دهید من در این میدانها کار کنم و فکر میکنم موثر هستم.
ایشان گفت امام (ره) هم دست من را گرفتند و نگاه عمیقی به ما کردند و گفتند من هم مثل شما هستم. اگر شما همراهی نکنید چه باید کرد؟ مرحوم شهید آیتالله بهشتی گفت هم دست امام (ره) و هم نگاه ایشان و هم مسابقهای که داشتم باعث شد احساس کردم اصرار من نابجاست و ایشان این را پذیرفته بود که به یک شرط بود و آن که مرحوم موسوی اردبیلی مسئولیت دادستانی را عهدهدار شوند.
بعدها مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی به بنده میگفتند، من آمدم بیرون شما گیر افتادید. به چه دلیل من را گیر انداختید؟ با این شرط مرحوم شهید آیتالله بهشتی پذیرفته شد و هر دو به دستگاه قضائی آمدند.
مرحوم شهید آیتالله بهشتی گاه در دوران شورای انقلاب هم در معرض این که مسائلی در باب قضائی به ایشان ارجاع داده شود، بودند، ولی چون مسئولیت مستقیمی در دایره قضائی نداشتند این با مسئول مستقیم دستگاه قضائی بودند، فرق داشت.
پس از پذیرش مسئولیت نیز همچنان بی میل به ادامه در این زمینه بودند یا تغییری در ایشان ایجاد شد؟
مرحوم شهید آیتالله بهشتی مصمم بود، همانند هر جایی که مسئولیتی داشتند. ایشان یا مسئولیت را قبول نمیکردند و اگر قبول میکردند جدی عمل میکردند، ایشان با این دید سراغ دستگاه قضائی و دادگستری آمد که بتوان کار تأسیسی خوبی صورت گیرد.
تلقی مرحوم شهید آیتالله بهشتی از کار دادگستری و دستگاه قضائی تلقی بسیار ریشه در عمق فکری ایشان داشت. مجموعاً ایشان از 4 اسفند 58 تا 7 تیر ماه 59 حدود یک سال و چهار ماه، مسئولیت دستگاه قضائی را عهده دار بودند که مدت چندان طولانی نبود.
قرائت دقیقی از آنچه تلقی و آیده آل ایشان بتوان از کار دستگاه قضا خواند، دارید؟ طبیعی است که شما باید بدانید هدفی که ایشان برای کار در این جایگاه داشت، چه بود؟
شهید بهشتی میخواست قوه قضائیه پناهگاه آخر مردم باشد
تلقی مرحوم شهید آیتالله بهشتی از دستگاه قضا این بود که باید در کشور جایی را داشته باشیم که وقتی مردم به رغم تلاشهایی که کردند در میدانها دچار مشکل شدند و حقی از آنها از بین رفت، اگر هیچ جای دیگر امکان احقاق حق و بازگشت حقوق از بین رفته نباشد، یک جا پناهگاه مردم باشد و مطمئن باشند در رجوع به این پناهگاه حق آنها احقاق و آن چه از آنها ضایع شده به آنها بازگردانده میشود.
ایدهآل و آرمان مرحوم شهید آیتالله بهشتی در دستگاه قضائی این بود و تمام تلاشهایی که در این مدت نه چندان طولانی ایشان پایهگذاری کرده و برخی از ایشان به نحوی به یادگار مانده، ولو گاهی فقط نامی باقی مانده است، با توجه به چنین هدفی بوده است. اول تلقی از نظام حقوقی و دستگاه قضائی و دادگستری وجود داشت.
در هر حال چنین خدمتی را پذیرفته بود، با این آرمان بود و دل او برای چنین آرمانی میتپید. در این جهت تلاش هایی را آغاز کردند. در چند جهت ایشان برای این کار تلاش کردند: یکی در جهت کوشش برای اصلاح و تدوین قوانینی که در این راستا کارهایی انجام شد. از جمله آن را در لایحه قصاص و کوشش برای اصلاح قوانین می بینیم. چون به نظر ایشان میرسید این نیاز به گفتوگوی اغنایی دارد؛ بنابراین، جلساتی در دیوان عالی کشور و دادگستری تشکیل و در آن حتی پیرامون لایحه اصلاحات مناظراتی شد که خود از اسناد خواندنی آغاز انقلاب است. نظریات و دیدگاههای افراد مختلف ـ چه آنهایی که منتقد لایحه بودند و چه کسانی که موجه میدانستند ـ و ماحصلی که از این مناظراتی به دست آمد به نظرم شایسته یک پژوهش و تحقیق تاریخی-حقوقی خیلی خوبی است.
در خصوص نیاز به افراد کارآمد در دستگاه قضائی کار شد. یکی از کارهایی که مرحوم شهید آیتالله بهشتی صورت دادند، این بود عدهای از کسانی که در دستگاه قضائی بودند، کسانی بودند که رشته حقوق خوانده و علاقهمند برای همراهی در دستگاه قضائی بودند، یک دوره کلاسهای آموزشی فشرده برای آنها برگزار شد که افراد مختلف در حقوق و فقه در این کلاسها تدریس میکردند و از کسانی که اکثراً جزو حقوقدانهای نسبتاً معمر و دارای سنین میانسالی به بالا هستند و در این کلاسها شرکت کردند میتوان تحقیق بیشتری کرد.
من خودم با کسانی که در این کلاسها حضور داشتند، برخورد کردم و در این دوره آموزشی حضور داشتند، نکات جالبی را در خصوص کاری که در این خصوص انجام گرفته بود، داشتند و باز هم به نظر من بجاست به عنوان شواهد و اسناد تاریخ انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شود.
شهید بهشتی بر استقلال دستگاه قضایی تأکید زیادی داشت
قدم سومی که به نظر مرحوم شهید آیتالله بهشتی رسید، استقلال در قوه قضائیه بود. با توجه به پیشینه دستگاه قضائی و دادگستری در کشور برای ایشان این مسأله به عنوان یکی از نکات و مسائل مهم برای آینده دستگاه قضا مطرح بود.
تنها روحانی حاضر در دادگاه مصدق که بود؟
ایشان پیش از انقلاب هم با هشیاری که نسبت به مسائل اجتماعی از مبارزات صنعت نفت داشت و در دادگاه مرحوم مصدق به عنوان تنها طلبه حاضر در دادگاه، شرکت داشت ـ که کارت ورودی ایشان در اسناد مربوط به ایشان وجود دارد ـ یا در دادگاه نهضت آزادی که آن هم موجود است، علاقهمند بود و مباحث دستگاه قضائی را دنبال میکرد، برای ایشان یکی از مسائلی که مطرح بود استقلال دستگاه قضائی بود، به نحوی که حاکمیت و دولت حتی ضابطین انتظامی جهتدهنده به رسیدگی و احکام صادره در این دستگاه نباشند.
به همین جهت ایشان تشکیل پلیس قضائی و یک سازماندهی اولیه برای پلیس قضائی انجام دادند. یعنی ضابطین دستگاه قضا باید مستقل از نیروی آن ایام همانند کمیته و شهربانی و بعدها دستگاه انتظامی و کسانی که به نحوی به عنوان ضابط شناخته میشدند، باشد؛ به این معنا که افرادی با حقوق آشنا باشند و در همان مواجهه اول با تخلفها و جرمهایی که انجام میشود و نیاز به کار جدی برای فراهم آوردن مدارک لازم برای حکم قضائی بعدی در همین مراحل شکل میگیرد، افرادی عهدهدار باشند که با مسائل حقوقی آشنایی خوبی داشته باشند و این طور نباشد وقتی پروندهای بیرون از دستگاه قضایی شکل گرفته باشد تازه در اختیار قاضی قرار گیرد و معمولاً در همان شکل گرفتن پروندهها این که چه دیدی بر پروندهها حاکم بوده، نقش تعیینکننده دارد.
این نگاه صرفا به سابقه دستگاه قضایی قبل از انقلاب بازمی گشت یا ایشان به آنچه بعد از انقلاب تا مسئولیت گرفتنشان هم گذشته بود، انتقاد داشتند؟
انتقاد شهید بهشتی به شرایط دستگاه قضایی بعد از انقلاب
شهید بهشتی می خواست شرایط طوری نباشد که حکم قاضی تحت تأثیر قرار بگیرد و یا همانند برخی موارد که متاسفانه دیده میشود با حکم از پیش شکل گرفتهای در همان بخش مراحل تحقیق و بازجویی و بازپرسی روبرو شود. یکی از مواردی که مرحوم شهید آیتالله بهشتی تصریح میکردند و یقیناً به دنبال آن بود، این است که این وضعیتی که در یک سال و خردهای قبل از مسئولیت ایشان در انقلاب به دلیل شرایط انقلاب ایجاد شده بود، ایشان معتقد بود به هیچ وجه قابل ادامه دادن نیست و باید حتماً سروسامانی به دستگاه قضائی داده شود و این را عرض کنم که حتی در دوران پیش از این مسئولیت در مواردی که ایشان مطمئن میشد که ممکن است در مسیر کار پروندهها مسیری که باید طی نشده، تا جایی که در حد و امکان تاثیرگذاری ایشان بود بجد تلاش میکرد، طوری نباشد که حقوق افراد زیر پای گذاشته شود.
یکی از دلایل تخریب شهید بهشتی مقاومت در برابر انتشار لیست کارکنان ساواک بود
یکی از راههایی که مرحوم شهید آیتالله بهشتی ایستادگی کرد و به دلیل آن به خصوص از سوی نیروهای چپ و کسانی که به عنوان مخالفان نوع حرکت ایشان در شرایط اجتماعی بعد از پیروزی انقلاب از جانب آنها به شدت مورد سوء ظن و طعن قرار گرفت و در جامعه نیز انعکاس گسترده پیدا کرد، فشاری بود که این نیروها برای انتشار لیست اسامی کارکنان ساواک داشتند و این فشار به حدی در روزنامهها و جاهای مختلف و مجامعی که غلبه نیروهای چپ بود و کلام و نفوذ بالایی داشتند و مطبوعات بالا گرفت که مرحوم شهید آیتالله بهشتی تقریباً در انظار برخی مدافع ساواک و مسیر ساواک معرفی میشد.
چرا شهید بهشتی از انتشار لیست کارکنان ساواک جلوگیری کرد؟
یک بار از ایشان پرسیدم چه اصراری دارید این لیست را منتشر کنید. این میزان فشار مورد توجه شما شده و مورد سوء ظن قرار گرفتهاید و اتهام این که سری در گذشته با ساواک دارید، دلیل این امر چیست؟ پاسخ ایشان بسیار روشن و قانعکننده بود. ایشان گفتند این لیست حدود 3 هزار نفر است و این از باغبان تا بازجو و شکنجهگر را در خود دارد. انتشار اسامی باعث میشود به هرجومرج قانونی میدان میدهیم و همه افراد به یکسان دچار جرم نشدهاند.
کسی که آشپز ساواک یا مسئول دفتری ساواک بوده، با کسانی که کارهای خلاف شأن انسانی و حقوق افراد در مسیر بازجویی و در مسیر شکنجهها انجام میدادند، فرق دارد. انتشار یکباره این لیست آن طور که فشار وارد میکنند به این نتیجه میرسد که اینها چه واکنشی در جامعه نسبت به این افراد نشان میدهند.
هر کسی در هر محلهای ساکن باشد که وابسته به این اداره و دستگاه بوده است، در معرض هر گونه آسیبی قرار میگیرد و این قانون میشود که جواز این را صادر کنیم و جامعه هر کاری میخواهد با این افراد انجام دهد. ایشان اذعان داشت این کار خلاف است و تا زمانی که من هستم مجال چنین کاری نمیدهم. ایشان این چنین کرد به رغم این که هنوز مسئولیت دستگاه قضائی را عهدهدار نبود و گفت ما نباید دچار چنین تخلفی به عنوان مسئولان و مدیران انقلاب شویم.
کما این که من به خاطر دارم در یکی از جلسات با آقای دکتر حریرچی، که سابقا رئیس یکی از دانشکده های دانشگاه تهران هم بود، ایشان گفت: من در فاصله نه چندان زیاد در واقعه 7 تیر، همراه یکی از دوستانی که من را دعوت کرده بود به حزب جمهوری اسلامی رفتم و دیدم در آنجا مرحوم شهید آیتالله بهشتی در سالنی بود و افراد زیادی از نیروهای نظامی و جوان و انقلاب و پرشور آمده بودند و درخواست داشتند که از ردیف بالای ارتش با پیگیریهای حکم واحدی، همه برکنار شوند و نیروهای جدید جایگزین شوند و برای خود هم دلایلی داشتند که برخی از این افراد شاکله ذهنی قبل از انقلاب و افرادی نیز ارتباطات بیرونی دارند.
به هر حال بودن اینها در ارتش ممکن است برای حفظ و آینده انقلاب خطرناک باشد به خصوص در لحظات حساسی که ممکن است برای هر کشوری از جمله ایران ایجاد شود کما این که با فاصله کمی مسأله جنگ پیش آمد و حمله عراق به ایران انجام شد و اظهار نگرانی و پافشاری میکردند چنین اقدامی انجام شود.
دکتر حریرچی نقل می کرد، مرحوم بهشتی بعد از این که به صحبتهای این افراد گوش داد، اذعان داشت، چنین کاری را نمیتوانیم انجام دهیم، چون ممکن است در بین کادرها و افسرانی که حضور دارند افرادی باشند به نحوی در وابستگی به شاه و دربار دچار خطا و تخلف قانونی در ارتش شده یا در خرید تسلیحات نابه جا از اموال مردم منتفع شده باشند ولی ممکن است کسانی باشند که هم قصد و هم عمل آنها دفاع از کشور و تلاش برای حفظ حریم کشور است و در جایگاههایی در ارتش قرار گرفتند که جایگاه فرماندهی و بالاتر است و قصد آنها این چنین است و اگر به ارتش وفاداری نشان دادند به خاطر این بوده و چه بسا ممکن است ما نه تنها نباید آنها را برکنار کنیم، بلکه باید افرادی را که خدمت کردند، تشویق و ترغیب کرد و این درخواست شما هم خلاف عدالت و هم خلاف وحدت کشور است.
دکتر حریرچی اذعان داشت، بعد از صحبتهای شهید بهشتی با خودم گفتم، بعید میدانم کسی که صاحب چنین تفکری است بتواند در جامعه ما به سلامت از حوادث بگذرد. وقتی با فاصله کمی حادثه 7 تیر ماه رخ داد و شنیدم، گفتم معلوم نیست ظرفیت همان طرز فکر و آن نگاه در جامعه به اندازهای باشد که همه افراد آن را تحمل کنند و پیشبینی من چنین بود.
پس توجه به حقوق افراد، انجام کار عالمانه و اینکه نباید با تخلف یک نفر عده زیادی را فدا کرد از شاکله های اصلی ذهن و عملکرد شهید بهشتی در دستگاه قضایی و امور حاکمیتی بوده است؟
شهید بهشتی معتقد بود نباید اول فرد دستگیر و سپس برای او پرونده تشکیل شود
مسأله توجه و اصرار نسبت به این که حقوق افراد باید بتواند با اطمینان تأمین شود و افراد مطمئن باشند حقوق این افراد از بین نمیرود. به خصوص از این رویه که پیش از انقلاب وجود داشت که افراد دستگیر میشدند و بعد از دستگیری پرونده شکل میگرفت و در جریان بازپرسیها و شرایطی که مطلع هستید، برای افراد اثبات جرم میشد. نسبت به این امر شهید بهشتی بسیار منتقد و حساس و معتقد بود در نظام آینده جمهوری اسلامی که شکل میگیرد نباید به چنین سمتی اساسا حرکت شود.
نسبت به کار عالمانه و علمی در دستگاه قضائی از سطوح بالا تا پایینترین سطح و ضابطین قضائی بسیار هم توجه داشت و هم تلاش میکرد، به این سمت حرکت کنند. فرض کنید اگر در مراحل اولیه تشکیل پرونده شما با افرادی روبه رو باشید که از توانمندیها و دانش خوبی برخوردار باشند، بسیاری از مواردی که از طرق دیگر برای کسب اطلاع و رسیدن به محتوای واقعی پروندهها صورت میگیرد، ضرورت خود را از دست می دهد و آن هم از طرقی است که میدانیم در آن احتمال تضییع حقوق افراد بالاست و این چیزی است که هنوز توجه نسبت به آن کاملاً ضروری است و به نظر میرسد از نقاطی است که میتواند دستگاه قضائی را به سمت انحراف جدی بکشاند.
نکته دیگر آنکه مرحوم بهشتی به دلیل نوع نگاه جامعی که داشت، به گمان من یکی از دلایل آن آشنایی عمیق و خوب ایشان با فلسفه هم بود که نگرش جامعی را به افراد میدهد، به خوبی درمییافت کوشش برای ساماندهی دستگاه قضائی و دادگستری بدون در نظر گرفتن رابطه آن با بقیه نهادها و بقیه قوا ممکن نیست.
ادامه دارد...