لبخند قیمتها به سکته دلار، تخلف ۱۵ میلیاردی در سازمان نظام مهندسی، درخواست روحانی برای دیدار با اصلاح طلبان، شکستن سد توسط پرسپولیس، کاهش قیمت خودروهای داخلی تا ۱۲ میلیون تومان، لاف در توئیتر فرار از خلیج فارس!، تجمع ۷۰۰ هزار نفری بسیجیان در سراسر کشور، انتخاب «برهم صالح» به عنوان رئیس جمهور عراق، دلایل کاهش نرخ دلار، منع شهرداری از استخدامهای فامیلی و بازداشت ۴۱۷ تن به اتهام انتقال نیم میلیارد دلار ارز از ایران به آمریکا، از عواملی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه یازدهم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که خبرهای مرتبط با سقوط دلار و ادامه کاهش قیمت ارز برای دومین روز در صدر عناوین آنها قرار گرفته است. روزنامههای امروز سعی کرده اند در یادداشتها و گزارشهایی درباره دلایل پایین آمدن نرخ دلار و ارزهای خارجی در مقابل ریال و چگونگی ادامه روند آن بنویسند. نامه ۵۰ اقتصاددان برای برون رفت از مشکلات کنونی به سران قوا و عذرخواهی اسحاق جهانگیری از مردم، از دیگر موضوعاتی است که محل بحث و تحلیل بعضی از روزنامهها شده است.
روزنامه ابتکار عنوان عذرخواهی یا قبول مسئولیت! را تیتر یک کرد و در گزارشی با همین عنوان، این پرسش را مطرح کرد که آیا عذرخواهی مسئولان از سوی مردم پذیرفته میشود؟ این روزنامه سرمقاله امروزش با عنوان دلار در مدار؟ به قلم علیرضا صدقی را به تحیلیل وضعیت بازار ارز و آینده آن اختصاص داده است.
روزنامه کیهان که روز گذشته ارزان شدن دلار را در ارتباط با به تعویق افتادن افای تی اف تیتر کرده بود، امروز از زاویهای دیگر این معاهده را نقد کرد و زیر عنوان این هشدار جدی است، جمله برجام هستهای را برد FATF امنیت و اقتصاد را میبرد را تیتر یک کرد.
روزنامه اعتماد نامه پنجاه اقتصاددان برای برون رفت از مشکلات کنونی به سران قوا را در نیم صفحه نخست خود چاپ و عنوان با مافیای قدرت و ثروت مقابله کنید را تیتر یک کرد. این روزنامه یادداشتی با عنوان ۶۵ روز بدون سخنگو را منتشر کرده و این پرسش را پرسیده است که چرا دولت با مردم سخن نمیگوید؟
روزنامه آرمان امروز با چاپ تصویری ازدحام فروشندگان ارزهای خانگی در نیم صفحه نخست خود، عنوان تركيدن حباب قيمتها؛موج سوم تیتر یک کرد. این روزنامه در یادداشتی با عنواناتهام بیتدبیری یا جبران کسری بودجه؟ این موضوع روز را تحلیل کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
سقوط ارز در چه شرایطی ادامه مییابد؟
مهدی حسن زاده در ستون یادداشت روز امروز خراسان با عنوان شروط تداوم روند سقوط ارز نوشت: طی دو روز گذشته بازار ارز و طلا با روند نزولی چشمگیری مواجه شد. این روند نزولی همراه با هجوم ارزها و سکههای خانگی، کاهش قابل توجه قیمت را رقم زد. هرچند قیمت دلار در بازار آزاد همچنان نرخی به مراتب بالاتر از چند ماه اخیر دارد، چشم انداز کاهش قیمت در بازار ایجاد شده است و میتوان امید داشت که قیمت دلار به نرخهایی حتی کمتر از ۱۰ هزار تومان هم برسد. برآوردهای کارشناسان از نرخ واقعی دلار نیز نشان میدهد که این نرخ با توجه به تفاوت تورم داخلی و خارجی، قدرت خرید مردم و توان تولید براساس نرخ ارز، قطعا کمتر از ۱۰ هزار تومان است. با این حال درباره روند کاهش قیمت، تداوم آن و آینده قیمت ارز بحثهای زیادی وجود دارد، اما به اختصار توجه به چند نکته ضروری است.
مسیر آینده دلار ارتباط زیادی به مسیر طی شده آن تاکنون دارد. کارشناسان معتقدند بار اصلی افزایش نرخ ارز در روزها و هفتههای اخیر بر دوش هیجانات کاذب روانی و نیز غیبت بانک مرکزی از بازار اسکناس ارز بوده است. با این حال، مداخله جدی بانک مرکزی در بازار، زمینه را برای ایجاد محرک روانی قوی جهت افت قیمتها ایجاد میکند. به این ترتیب شرط کافی برای ترکیدن کامل حباب نرخ ارز، به فضای روانی به وجود آمده در تحولات اخیر بستگی دارد. به نظر میرسد در صورت بروز عزم جدی و موثر بانک مرکزی برای سامان دهی بازار ارز، پذیرفتن و دخیل کردن بازیگران حقیقی و رسمی این بازار از جمله صرافیها و به خصوص اطلاع رسانی شفاف برای زدودن شیطنتهای قیمت سازی در بازار، روند قیمتها را از همان راهی که رفته است، به نقطه تعادل حقیقی باز میگرداند. بازار ارز در شرایط فعلی نیاز به یک راهبر قوی دارد. بانک مرکزی باید با بازگرداندن اعتبار و اقتدار خود، با قدرت هر چه تمام تر، صادرکنندگان خصولتی را که نقش کمرنگی در عرضه ارز به بازار داشته اند، به عرضه ارز ترغیب کند و با ابزارهای نظارتی و حتی قضایی، مدیران این شرکتها را ملزم به تزریق درآمدهای ارزی خود به بازار ارز کند. در چنین شرایطی مجوز ورود ارز صادراتی به بازار، با نرخهایی بیشتر از سامانه نیما و کمتر از نرخ فعلی بازار (حدود ۱۲ هزار تومان) میتواند، روند نزولی نرخها را ادامه دهد.
علاوه بر این، بانک مرکزی باید عوامل بنیادین وموثر بر بازار ارز را شناسایی و درخصوص تاثیر آن تدبیر کند. این تدبیر در دو بخش باید صورت گیرد. بخش نخست، درباره نقدینگی موجود در بازار است. بورس در شرایط فعلی، چشم انداز خوبی در جذب سرمایه از خود نشان داده است. ترغیب ورود سهامداران جدید به بورس، تنظیم سازوکارهای جدید و تشویقی برای ورود سرمایههای جدید به بورس و آشنایی توده مردم با سازوکارها و مبانی سرمایه گذاری در این بازار ضروری است. همزمان توجه به رصد نقدینگی موجود و ورود و خروج سرمایههای مخرب در بازارهای سفته بازی و وضع هر چه سریعتر مالیات بر این سفته بازیها باید در دستور کار قرار گیرد.
بخش دوم، به تدابیر خارجی باز میگردد که بتواند جریان انتقال ارز و روابط اقتصادی خارجی را همزمان با فرارسیدن دور جدید تحریمها هموار سازد. این روزها خبرهای مثبتی از توافق ایران و اروپا بر سر سازوکار مالی به گوش میرسد. این توافق میتواند بخش قابل توجهی از آسیبهای تحریمی را کم کند. همزمان به نظر میرسد تعاملات دیپلماسی اقتصادی در شرق نیز باید بیشتر شود. تدوین مناسباتی که بتواند روابط تجاری ما را با چین و هند به عنوان دو مشتری بزرگ نفتی کشورمان و سایر شرکای منطقهای از روسیه تا ترکیه و از عراق تا پاکستان و افغانستان ارتقا بخشد، کلیدی است. در این میان باید تمرکز بر تداوم فروش نفت، تداوم روند صادرات سایر کالاها و تسهیل روابط بانکی و به خصوص انتقال ارز باشد. انتقال ارز به داخل کشور در این شرایط به ویژه از مسیر همسایگان شدنی است و با روشهای مختلف باید پیگیری شود.
در هر صورت امید مردم به کاهش قیمت ارز زنده شده و شرایط برای قیام همه جانبه علیه غول التهاب ارزی فراهم شده است. اکنون دولت و سایر قوا نیز باید با درک شرایط سخت مردم و با ادبیاتی وحدت آفرین این روند امیدآفرین را تداوم بخشند و از مسیر هولناک ارزی که پیش رو بود، پلی برای موفقیت در مصاف با جنگ اقتصادی دشمن بزنند.
در مصایب دولت و این سکوت روحانی
عبدالکریم حسینزاده در بخشی از یادداشتی که روزنامه اعتماد در شماره امروز خود منتشر کرده، نوشت: دولت روحانی تا پیش از روی کار آمدن ترامپ، برجام را به عنوان برگ برنده خود روی میز داشت و درمقابل هجمههای انتقادی مخالفان دست پر بود، اما هنگامی که ترامپ وارد عرصه شد و امریکا را از عرصه برجام خارج کرد، پس از آن شب کذایی که ترامپ از خروج ایالات متحده امریکا از توافق هستهای خبر داد و متعاقبا روحانی نیز با حضور در یک برنامه تلویزیونی با گاردی بسته و کلامی تند سخن گفت، عملا دولت وارد این فاز جدید شد که دیگر همچون گذشته، به هر بهانه، آماده گفتگو نبود و شبیه به سالهای قبل همهجا از مذاکره و تعامل سخن نمیگفت. اگر به عقب بازگشته و برجام را از دوره اول ریاستجمهوری روحانی بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم که دولت با یک ابرپروژه به نام برجام قصد داشت از یک برنامه سیاسی به توسعه اقتصادی برسد. حضور کشورهای اروپایی در یکسو و همچنین عزم امریکا برای مذاکره با ایران، انرژی مضاعفی در رییسجمهور ایجاد کرد تا با مشکلات و مخالفان داخلی روبهرو شده و حرف برای گفتن داشته باشد. از طرفی، چون حسن روحانی دولت را به تازگی تحویل گرفته بود، همواره این بستر وجود داشت که برخی از مشکلات موجود را با اتصال آن مشکلات به دولت قبل تبیین کند.
یکی از مهمترین موضوعاتی که روحانی بر آن تاکید داشت، میزان درآمد نفتی ایران در دولتهای نهم و دهم بود؛ زیرا درآمدهای نفتی دولت گذشته ارزشی به میزان ۵۰ درصد از کل درآمدهای نفتی کشور داشت. به همین دلیل باتوجه به میانگین کارهایی که باید با این درآمد صورت میگرفت و انجام نشده بود، دولت توانست در نقش منتقد ظهور کند. اما پس از آنکه دولت با مصایب و رنجهای فراوان داخلی و بینالمللی، برجام را به نتیجه رساند، انتظار داشت که مشکلات با برجام حل شود. بر این اساس دولت با پشتوانه برجام پا به کارزار انتخابات دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری گذاشت. نگاهی گذرا به وعدههای انتخاباتی رییسجمهور نشان میدهد این احساس در دولت وجود داشت که پس از به ثمر رسیدن برجام، دولت قدرتمندتر میشود. به همین دلیل آن وعدههای انتخاباتی مطرح شد. اما پس از پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا و خروج یکجانبه امریکا از برجام، حسن روحانی خود را در جایگاهی یافت که امکان تحقق وعدههای انتخاباتی میسر نیست. این تنها مشکل حسن روحانی در دولت دوازدهم نبود؛ بلکه مشکلات صندوقهای رفاهی و بازنشستگی، مشکلات بینالمللی، قلدریهای ترامپ و دولت امریکا، ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری، اعتراضات سیاسی و جناحی در داخل کشور بهویژه در دیماه، ایجاد اخلال در مدیریتهای سیاسی و تمامی مشکلات اجتماعی که دولت با آنها دست و پنجه نرم میکرد، دولت را با موضوعات ناشناخته یا شناختهشدهای که توانایی مقابله با آنهارا نداشت، روبهرو کرد. هرچند نباید فراموش کرد که دولت، گاه خود نیز برای خود مشکلآفرینی کرده است که عدم هماهنگی میان برخی نیروهای دولت، تنها بخشی از مشکلات داخلی دولت است. مجموعه این مشکلات فضای سکوتی که امروز شاهد هستیم را به دولت تحمیل کرد. صدای دولت در شرایط امروز باید صدایی رسا، امیدبخش و راهگشا باشد. دولت اکنون در سکوت است تا کشور به ثبات برسد. اتفاقی که اگر رخ دهد، قطعا دولت پیرامون تمامی آنچه تاکنون رخ داد و کشور را به این روزهای ناخوش رساند، صحبت خواهد کرد. البته نباید این موضوع را نادیده گرفت که بخشی از سکوت دولت در راستای وفاق ملی و برهم نخوردن همبستگی ملی است. پیشنهاد من برای دولت آن است که رییسجمهور باید هرچه سریعتر سخنگوی دولت را انتخاب کند. دولت باید درکنار کابینه، کمیتههای متعدد درخصوص تمام مواردی که به آن اشاره شد، تشکیل دهد تا هرکمیته به صورت تخصصی موضوعات را مورد بررسی قرار دهد. در این شرایط سایر قوا و مسوولان نیز به وظیفه خود برای کمک به دولت برای برونرفت از وضعیت فعلی کمک میکنند.
در نهایت، به نظر میرسد که البته عوامل متعدد داخلی و خارجی در اتخاذ این رویکرد جدید ازجانب رییسجمهوری و دولت و روی آوردن به نوعی سکوت خودخواسته موثر بوده، اما فارغ از این علل و عوامل، نتیجه این مشی جدید ناآشنا، چیزی نیست، مگر، سکوت و سردی و انفعال بیشتر در دولتی که آمده بود به مدد «تدبیر»، «امید» بیافریند.
آیا زمان حذف ترامپ فرا رسیده؟
روزنامه جمهوری اسلامی در بخشی از سرمقاله امروز خود با عنوان آیا زمان حذف ترامپ فرا رسیده، نوشت: تصادفی نیست که برخی عناصر برگزیده ترامپ در طول دوره کوتاه ریاست جمهوری وی از وی فاصله گرفته، استعفا دادهاند و یا حتی علیه وی به افشاگری دست زدهاند. صرفنظر از رفتار تهاجمی و غیرقابل پیشبینی ترامپ که وی را به عنصری روانی تبدیل کرده، کارنامه سیاه وی و همدستانش به ویژه در ماجرای موسوم به دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و نقش تقریباً محرز ترامپ و نزدیکترین دستیارانش در این رسوائی، دافعه روزافزونی در میان اطرافیان و همکاران ترامپ ایجاد کرده است.
علاوه بر این، روند تحقیقات در این باره به حدی نفس گیر شده که عموماً ترجیح میدهند از رئیس جمهوری که ممکن است هر لحظه استعفا دهد یا برکنار شود، فاصله بگیرند. این نکته به ویژه در مناسبات خارجی آمریکا تاثیر مضاعفی داشته و حتی متحدین واشنگتن را در شرایط بلاتکلیفی و تردید قرار داده است. در چنین شرایطی دارودسته ترامپ تلاش میکنند با ماجراجوئی و اقدامات جدید و غیرمنتظره، بحران تازهای دست و پا کنند تا نظرها را به سمت و سوی دیگری منحرف نمایند و رئیسجمهور از تعرض تحقیقات فرسایشی نظام قضائی مصون و محفوظ بماند. البته این امر ممکن است فرایند تحقیقات را کند و زمانبر سازد، ولی نمیتواند برای همیشه کمک چندانی به ترامپ و دستیارانش بکند.
با نگاهی به فهرست عملکرد ترامپ، بهتر میتوان دریافت که وی صرفاً برای توسل به سیاست دفع الوقت و البته به روش خودش دست به این تصمیمات جنجالی زده است. برتر دانستن خود و دولتش نسبت به تمامی دولتها و روسای جمهور گذشته تاریخ آمریکا که باعث تمسخر و خنده روسای جمهور حاضر در اجلاس اخیر سازمان ملل شد و برعهده گرفتن سرپرستی هیئت آمریکائی در شورای امنیت که عملاً بوی تند خودنمائی و خودبزرگ بینی از آن به مشام میرسید، اخیراً به فهرست بلند بالای خرابکاریهای ترامپ افزده شده است.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که بسیاری از روانشناسان برجسته و روانپزشکان صاحب نام، با صراحت ترامپ را به خاطر بیماری پارانوئید و پنهان کردن آن در دوره انتخابات ریاست جمهوری، به پنهانکاری و بالاتر از آن فریبکاری متهم کردهاند و ۳۵۰ سردبیر رسانههای آمریکائی در یک موضع واحد علیه ترامپ و عملکردش موضع گرفتند و سیاستهای وی را محکوم کردند. وقتی انبوه عظیمی از صاحبنظران و عناصر مطرح در جامعه آمریکا چنین برداشت مشترکی از موضوع دارند، مسأله کاملاً فرق میکند و آنچه باقی میماند این است که آیا زمان سقوط یا حذف ترامپ فرا رسیده است؟ پاسخ جان کری به این سؤال مثبت است.