پیک پاریس به دنبال آتش بس، پیش بینی روزنامه اصلاح طلب از گاندو ۲، ردپای یک روحانی در پرونده بانک سرمایه، برجام؛ آبروی اروپا، مهاجرت معکوس به شهرهای مرکزی، روحانی: در مذاکره باز است، بیت کوین در ایران جرم شد، دالان تودرتوی فساد بزرگ در بانک سرمایه، حمله خودیها به یاران قالیباف، ترامپ روی صندلی روانشناسان، راه اندازی سامانه شناسایی خانههای خالی تا پایان سال از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه بیستم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که دیدار فرستاده رئیس جمهور فرانسه با روحانی، شمخانی و ظریف، ادامه انتقادها و واکنشها به سریال گاندو با عناوینی همچون عملیات صدا و سیما علیه دولت و روزنامهنگاران و پروژه متهمسازی دولت در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
انگیزه اصلی راهزنی دریایی انگلیس چیست؟
محمود کریمی طی یادداشتی که در شماره امروز روزنامه جوان منتشر شده، با تیتر راهزنی دریایی قطعه گمشده تحریمها نوشت: حدود یک هفته از توقیف ابرنفتکش گریس ۱ از سوی نیروی دریایی انگلیس میگذرد. این ابرنفتکش متعلق به خطوط کشتیرانی روسی تیتان است که در امارات ثبت شده بود و روز پنج شنبه قبل با پرچم پاناما از تنگه جبلالطارق به سمت دریای مدیترانه در حال حرکت بود که به دستور مقامات انگلیسی از سوی دولت جبلالطارق متوقف شد. بیانیه اولیه این دولت حکایت از این دارد که آنها به ظن حمل نفت به سوریه و نقض تحریمهای اتحادیه اروپا مانع حرکت این ابرنفتکش شدهاند و بعد هم حکم دو هفتهای توقیف آن را از دادگاه خود گرفتهاند، اما اطلاعات بعدی نشان داده که این ادعای آنان بیجهت بوده و باید به دنبال انگیزه دیگری برای این اقدام انگلیس گشت.
اولین نشانه شک و تردید نسبت به ادعای فابیان پیکاردو، وزیر اعظم انگلیسی حاکم بر بندر جبلالطارق، در مورد عزیمت این ابرنفتکش به سمت سوریه با سخنان جوزف بورل، وزیر خارجه اسپانیا، مطرح شد. بورل برخلاف ادعای پیکاردو مسئله توقیف این ابرنفتکش را به امریکا ربط داد و گفت که «نیروی دریایی انگلیس به درخواست امریکا نفتکش حامل محموله نفتی ایران را در منطقه جبلالطارق توقیف کرده است.» معلوم است که پیکاردو و مسئولان او در لندن به شدت این حرف را رد و بر موضع خود درباره نقض تحریم سوریه اصرار کنند، اما سخنان عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران، نشان داد که ادعای انگلیسیها هیچ واقعیتی ندارد. عراقچی هم دلیل دور زدن قاره آفریقا به جای پیمودن مسیر دریای سرخ را برای این ابرنفتکش توضیح داد و هم اینکه مشخص کرد مقصد آن دست کم بانیاس نبوده، زیرا گریس ۱ به دلیل حجم بزرگ و سنگینش اصولاً امکان پهلو گرفتن در بندر بانیاس را ندارد. اظهارات کارشناسان ترافیک دریایی به خصوص تارنمای تخصصی تانکرتراکر این حرفهای عراقچی را تأیید میکند جدای از اینکه تحریمهای اتحادیه اروپا علیه سوریه تنها محدود به سوخت ویژه جتها و جنگندههای جنگی میشود تا نفت کوره که به گفته تانکرتراکر، گریس ۱ حامل آن بوده و تنها به عنوان سوخت کشتی مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین، تمامی ادعاهای پیکاردو و دیگر مقامات انگلیسی و تبلیغات رسانهای آنها در مورد مقصد گریس ۱ جز ادعای کذب چیزی نبوده و با کمترین اطلاعات آماری از حجم گریس ۱ و امکانات بندری بانیاس معلوم میشود که مقصد گریس ۱ جای دیگری بوده است. نه عراقچی و نه کارشناسان حملونقل نفتکشها مثل کسانی که در تانکرتراکر هستند، هیچکدام از مقصد واقعی گریس ۱ حرفی نزدهاند و باید گفت که ایران در این شرایط سفت و سخت تحریمی امریکا، بحق نمیتواند در این مورد حرفی بزند. در واقع، ایران به دلیل جنگ تحمیلی اقتصادی امریکا مجبور است مسیر نفتکشهای خود را جزو اسرار جنگی بداند و تا آنجا که میشود آنها را پنهان نگه بدارد. این همان نکته اصلی در درخواست امریکا از دولت انگلیسی جبلالطارق برای توقیف گریس ۱ است. امریکا با وضع تحریمها و لغو معافیتهای نفتی به صورت رسمی در صادرات نفت ایران مانع ایجاد کرده، اما برای دور زدن تحریمها باید مسیر رفت و برگشت نفتکشها و مقصد واقعی آنها را شناسایی کند و حالا دولت انگلیس برای انجام این کار دست به کار شده و برای کسب این اطلاعات راهزنی دریایی میکند.
هجوم و حمله به قوه مجریه توسط صدا و سیما و دلایل آن
علیرضا صدقی در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان در مدار مخالفت با منافع ملی در نقد عملکرد صدا و سیما در قبال قوه مجریه نوشت: ماجرای مخالفت مدیران صدا و سیما با قوه مجریه در ادوار مختلف، قصهای تکراری است. موارد بیشماری وجود دارد که اتاق فکر و تصمیمسازان صدا و سیما بدون توجه به آرای عمومی و دولت منتخب از رای مردم، بی هیچ ملاحظه و حتی انصافی دولت را مورد هجوم و حمله قرار دادهاند. از حذف رئیس جمهوری و ارکان دولت در برنامههای خبری صدا و سیما گرفته تا ساخت مستندوارههایی دستچین و پیرایش شده با هدف تخطئه دولت، تنها بخشی از سازوکار صدا و سیما در مقابله با هر جریان سیاسی مخالف سلیقه مدیران آن است.
دستگاه عریض و طویل صدا و سیما که هم از بودجه عمومی ارتزاق میکند و هم خود به یک بنگاه اقتصادی ـ. البته ناکارآمد ـ. تبدیل شده، روایتی غیرواقعی و متوهمانه را از این سازمان به تصویر میکشد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به ویژه طی دو دهه اخیر از مسئولیتهای اصلی و ملیاش فاصله گرفته و در مقام ارگان یک جریان سیاسی، بخش قابل توجهی از کنشگران، فعالان، نخبگان و اندیشمندان جامعه را حذف کرده است.
این رویکرد تاسفبار، خطرخیز و مغایر با انگارههای مرتبط با منافع ملی که بارها و بارها مورد انتقاد دلسوزان و اصحاب رسانه و متخصصان امر قرار گرفت، مدتی است که ابعاد تازهتر و صد البته خطرناکتری پیدا کرده است. موضوع نگرانکننده تصمیم اتاق فکر ناپیدای صدا و سیما در تغییر گروه مخاطبان برنامههای خاص این سازمان است. اگر تا پیش از این موضوع تنها در بخشهای خبری ـ کپیبرداری شده از شبکههای ماهوارهای ـ و مستندوارههای سفارشی پیگیری و دنبال میشد و مخاطبانی خاص با رویکردهایی مشخص داشت، امروز دامنه و ضریب نفوذ این دست برنامهها نه گروه مخاطبان خاص، که در پی القا اندیشهای ناصواب در ذهن مخاطبان عام است.
اتاق فکر سازمان در تلاشی عجیب و باورناپذیر، بدون توجه به منافع ملی و خطرات احتمالی ساخت و پخش برخی برنامههای تفریحی، اهداف جناحی، غیرملی و سازمانیافته خود را از طریق چنین برنامههایی دنبال میکند. بدون تردید ساخت سریال به غایت مزورانه «گاندو» را میتوان یکی از نمودها و خروجیهای اصلی این اتاق فکر ناپیدا دانست.
تصمیمسازانی که حمله و تخطئه دولت را به هر قیمتی توجیهپذیر و لازم میدانند در این مسیر حاضرند تا منافع ملی، اعتماد عمومی و اطمینان به نهادهای جمهوری اسلامی را قربانی کنند. ارائه تصویری سادهلوحانه، نفوذپذیر و مملو از جاسوسان و نفوذیها در ساختار دولت را چطور و با چه متر و معیار و سنجهای میتوان در حوزه صیانت از منافع ملی تعریف کرد؟
به نظر میرسد موقعیت خاص صدا و سیما و انحصار رسانههای صوتی و تصویری در دست این سازمان، یکی از اصلیترین دلایل اتخاذ چنین رویکردهایی در صدا و سیما باشد. مدیران مجموعهای که هرگز به هیچ نهادی پاسخگو نیست، هیچ رسانه مشابهی توان همآوردی با آن را ندارد، از ضریب امنیتی بسیار بالایی برخوردار است، با نهادهای قدرت پیوندی تنگاتنگ دارد، متکی بر آراء عمومی نیست و از جریانی خاص تغذیه میشود، چرا باید منافع ملی را مدنظر قرار دهند؟ به طور کلی چرا باید دغدغهمند مباحثی، چون صیانت از نهادهای مردمسالاری مانند دولت و مجلس باشند؟ طبیعی است مادام که این وضعیت وجود داشته باشد، نمیتوان انتظاری جز آنچه تاکنون از سوی صدا و سیما مشاهده شده است، از آن داشت.
شاید لازم باشد تا زعمای قوم و بزرگان نظام یک بار برای همیشه این انحصار ناعادلانه را بشکنند و اجازه دهند همه جناحها و جریانهای سیاسی رسانه خود را داشته باشند.
شما هم مقصرید سردار
سلیمان محمدی طی یادداشتی با عنوان شما هم مقصرید سردار در شماره امروز اعتماد با اشاره به اظهارات رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا نوشت: دیروز رییس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا از عملکرد دستگاهها در خصوص کاهش تلفات حوادث جادهای انتقاد کرد وگفت «خودروسازان ارابه مرگ تولید میکنند؛ پراید و پژو RD ایمنی لازم را ندارند و نباید در جادهها تردد کنند.» هرچند سردار هادیانفر اشارهای به میزان تقصیر پلیس در سوانح رانندگی نکرد، اما بلافاصله خود جواب این سوال مقدر را داد: «کاهش کشتهشدگان و جانباختگان در سوانح و حوادث جادهای تنها بر عهده پلیس نیست و پلیس تنها یک سازمان از ۳۳ سازمان متولی این موضوع است». در ظاهر امر و از نگاه تخصصی، این بد نیست که پلیس از وضعیت فعلی تصادفات کشور و آمار تلفات آن که سالانه از تعداد کشتهشدگان چند جنگ پیشی میگیرد، انتقاد کند.
اما این بحث لایههای دیگری نیز دارد و از رییس پلیس راهور کشور توقع نمیرود که بدون توجه به آنها چنین سخنی بگوید. پیش از هر چیز باید خطاب به سردارِ عزیز عرض کنیم که مردم در جریان مناسبات و چالشهای داخلی شما با سایر دستگاههای دولتی و حاکمیتی نیستند و درست یا غلط شما را هم مانند سایر دستگاهها در حوادث رانندگی سهیم میدانند. از نگاه مردم یک «کل» یکپارچه به نام دولت وجود دارد که مسوولیت تأمین امنیت جان مردم به عهده اوست، بنابراین طرح مساله جلوگیری از تردد ماشینی مانند پراید برای مردم به معنای این است که شما خودتان ۵ میلیون پراید تولید کردهاید و حالا که تلفات این ماشین در تصادفات امان مردم را بریده، خودتان بهجای پاسخ دادن مدعی شدهاید. آنها شما را در مقام پاسخگو میبینند نه مدعی.
واقعیت این است که این نگاه چندان هم بیراه نیست، چون خود شما تنها در سه ماه اخیر پای شمارهگذاری نزدیک به ۵۰ هزار پراید را امضا زدهاید. اگر واقعا پراید ارابه مرگ است چطور راضی شدید پنج میلیون پراید را شمارهگذاری کنید و همین الان هم به شمارهگذاری آن ادامه دهید؟ آیا این شمارهگذاری جز زدن مهر تأییدی به ایمنی و به سالم بودن این خودرو و فرستادن آن زیر پای مردم است؟ یا اگر شما این ماشین را شماره نمیکردید هیچ قدرتی قادر بود آن را راهی بازار کند؟
نکته دیگری را نیز نباید از نظر دور بدارید. در این شرایط گفتن اینکه پرتیراژترین ماشین کشور ارابه مرگ است و پلیس هم درباره آن مسوولیت ندارد آیا تأثیری جز ناامن کردن فکر و زندگی ۵ میلیون خانوار دارد که بندگان خدا با پراید کار و زندگی و تفریح میکنند؟ آیا حرف شما باعث خالی کردن دل آنها نمیشود؟ این مردم با اعتماد به کشور و دولت و پلیسشان اندوخته سالها جانکندشان را به یک ماشین تبدیل کردهاند؟ ارزان هم این به تعبیر شما ارابه مرگ را زیر پا نینداختهاند.
اغلبشان در حالی که ماهیانه یک و نیم میلیون تومان حقوق میگیرند ۵۰ میلیون تومان سرمایه جمع کردهاند و با ذوق و شوق ماشینی خریدهاند که حالا فهمیدهاند در اصل ارابه مرگ است؟
متواضعانه باید خدمتتان عرض کنیم این دست اظهارنظرها نه تنها کمکی به بهبود شرایط تصادفات در ایران نمیکند بلکه بیش از هر چیز مردم را به دولت و پلیس بیاعتماد میکند و همین اندک امید به زندگی را موقع پرایدسواری از ایشان سلب میکند.