حمیدرضا عزیزی|تحریریه آزادی: همراستا با تلاشهای دولت آمریکا برای تشکیل ائتلافی دریایی در منطقه خلیج فارس با هدف تشدید فشارها بر ایران، دولت بحرین اخیراً میزبانی نشستی را در این زمینه بر عهده گرفت. این موضوع، واکنش وزارت خارجه کشورمان را به دنبال داشت که اقدامات و مواضع اخیر منامه علیه تهران را محکوم کرد.
سید عباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه، با اشاره به اقدام بحرین برای میزبانی از نشستی درباره «امنیت دریانوردی» در خلیج فارس، اقدامات این کشور در برگزاری و میزبانی نشستهای «مشکوک و تحریکآمیز» و همچنین اتهامزنیهای مقامات این کشور علیه ایران را محکوم کرد. به گفته موسوی، نشستهایی از این دست، اقدامی در جهت بر هم زدن ثبات و امنیت منطقه و زمینهساز مداخلات نیروهای فرامنطقهای و رژیم اسرائیل در منطقه است.
بحرین روز ۳۱ ژوئیه میزبان کنفرانسی درباره امنیت دریایی در خلیج فارس بود که نمایندگان نظامی آمریکا و انگلیس حضور داشتند. همچنین موضعگیری ایران دو روز پس از آن مطرح میشود که وزارت خارجه آمریکا در بیانیهای اعلام کرد در چارچوب برنامههای کارگروه تشکیل شده در نشست سال گذشته «ورشو» – نشستی که در چارچوب تلاش آمریکا برای تشکیل ائتلافی بینالمللی علیه ایران برگزار شد – روزهای ۱۰ و ۱۱ اکتبر نشستی دیگر نیز با موضوع «امنیت دریایی» در بحرین برگزار خواهد شد.
طرح برگزاری نشست منامه، بخشی از برنامه اخیر ایالات متحده برای تشکیل ائتلافی دریایی در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز است تا به ادعای این کشور، جلوی تهدید ایران علیه آزادی کشتیرانی در این آبراهه راهبردی بینالمللی گرفته شود. در این راستا، به نظر میرسد پس از آنکه بسیاری از متحدان نزدیک آمریکا، از جمله برخی اعضای مهم ناتو، پیشنهاد واشنگتن را برای تشکیل این ائتلاف نپذیرفتند، اکنون دولت آمریکا درصدد است با ادغام این طرح در برنامههای پیشین تدوین شده علیه ایران و همچنین دخیل ساختن کشورهای منطقه، هدف مورد نظر خود را تأمین نماید.
هرچند با گذشت دو سال و نیم از آغاز ریاستجمهوری دونالد ترامپ در آمریکا و در چارچوب سیاست «فشار حداکثری» وی علیه ایران، اهداف آمریکا از برگزاری نشست مذکور تقریباً واضح به نظر میرسد، اهداف دولت بحرین از مشارکت در این طرح، نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد.
در نگاه نخست، میتوان موضوع را به گفتمان رسانهای غالب، یعنی نگرانی بحرین از تهدید احتمالی ایران در صورت بروز درگیری در منطقه و یا همراهی این کشور با عربستان سعودی – به عنوان رقیب منطقهای ایران – تقلیل داد. اما با نگاهی دقیقتر، میتوان گفت: این موضوع دارای ریشههای عمیقتر فکری و سیاسی بوده و در وهله نخست، به تفاوت تفسیر ایران و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از مفهوم «امنیت» و چگونگی تأمین آن بازمیگردد.
طی سالهای اخیر و دستکم از زمان روی کار آمدن دولت حسن روحانی، سیاست اعلامی ایران در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، مبتنی بر ترویج ایده «امنیت دستهجمعی» در منطقه، از طریق گرد هم آمدن همه دولتهای منطقه در یک چارچوب دیپلماتیک و همزمان، رد حضور و مداخله قدرتهای خارجی بوده است.
ایده تشکیل «مجمع گفتگوهای منطقهای» که بیش از دو سال پیش از سوی محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان مطرح شد و همچنین طرح اخیر وی درباره امضای یک «پیمان عدم تخاصم» میان ایران و کشورهای منطقه، در همین راستا قابل ارزیابی است. از دید دستگاه دیپلماسی کشور، چنین اقدامی که مبنای آن تأمین امنیت از طریق گفتگو و مفاهمه است، به نتیجهای برد- برد برای همه کشورهای منطقه منجر خواهد شد.
در مقابل، کشورهای عرب حاشیه خلیح فارس به سردمداری عربستان سعودی، ضمن اقتباس نگاه اساساً سختافزاری به مقوله قدرت و امنیت، در پی دستیابی به امنیت بر اساس الگوی «موازنهسازی» از طریق اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای بودهاند. مبنای فکری این الگو، افزایش قدرت به منظور تقویت امنیت خود در مقابل تهدید واقعی یا فرضی است و نتیجه آن، بازی با حاصل جمع صفر است. در این الگو، ارتقای امنیت یک طرف منطقاً به کاهش امنیت طرف دیگر منجر خواهد شد.
از سوی دیگر، دولت ترامپ نیز در چارچوب رویکرد کلی خود مبنی بر واگذاری تأمین امنیت متحدان منطقهای آمریکا به خود آنها و نیز با توجه به سیاست تقابلی خود علیه ایران، بیش از دورههای پیشین از این ایده استقبال کرده و حتی برای تشکیل ائتلاف استراتژیک خاورمیانه یا به اصطلاح «ناتوی عربی» با مشارکت کشورهای عربی و اسرائیل تلاش نمود؛ تلاشی که البته به دلیل اختلافات داخلی کشورهای عربی نتوانست به نتیجه موفقیتآمیز منتهی شود.
اما به جز این تفاوت نظری در رویکرد به مفهوم امنیت میان ایران و کشورهای عربی، برخی دلایل عملی سبب شده بحرین بیش از برخی دیگر از کشورهای عربی منطقه در همراهی با ایالات متحده علیه ایران پیش برود. این موضوع به ویژه زمانی بیشتر جلب توجه میکند که به خاطر بیاوریم میزبانی بحرین از نشست آمریکایی، همزمان با اقدامات امارات در جهت تنشزدایی با ایران و نیز استمرار رویکرد کشورهایی، چون کویت و عمان به پیگیری روند دیپلماتیک با ایران صورت میگیرد.
این موضوع را میتوان در قالب درگیر بودن بحرین با یک «بحران قدرت» دووجهی توضیح داد. وجه نخست، به موقعیت جغرافیایی بحرین (نزدیکتر بودن این کشور به ایران)، وسعت سرزمینی اندک و فقدان عناصر بومی قدرت در این کشور مربوط است. بر این اساس، میتوان گفت: این کشور در مقایسه با کشورهای بزرگتری همچون عربستان سعودی یا قدرت اقتصادی منطقهای همچون امارات، از جانب ایران تهدید بیشتری احساس میکند.
وجه دوم، به ضعف روزافزون عناصر قدرت داخلی این کشور و بحران فزاینده مشروعیت سیاسی رژیم آل خلیفه بازمیگردد. بحرین که همزمان با موج «بهار عربی» در سال ۲۰۱۱، با موج اعتراضات مردمی مواجه شد، توانست به لطف مداخله مستقیم عربستان، جنبشهای مردمی را سرکوب نماید، اما رویه خشونتآمیز این کشور در قبال مخالفان، با واکنش منفی نهادهای بینالمللی روبرو شده است. در چنین فضایی، بحرین نیاز دارد از طریق همکاری با قدرتهای غربی، از یک سو راه را بر انتقادات آنها از وضعیت حقوق بشر و آزادیهای سیاسی در داخل ببندد و از سوی دیگر، کاهش مشروعیت داخلی را نیز با جلب حمایت خارجی جبران نماید.
اما نکته اینجاست که دقیقاً به دلیل همین بحران قدرت دووجهی، همراهی بحرین با آمریکا در اقداماتی همچون برگزاری نشست امنیت دریایی، بیش از آنکه از الزامات «اتحاد» به معنای استاندارد کلمه ناشی شده باشد، برآمده از نوعی ناچاری و فقدان دیگر گزینههای معتبر است. به بیان دیگر، ضعف عناصر قدرت بحرین سبب میشود این کشور – بر خلاف مثلاً عربستان سعودی – چیزی برای ارائه به غرب به عنوان یک «متحد» در اختیار نداشته باشد.
در این شرایط، بحرین و کشورهایی مانند بحرین، در واقع به «زمین بازی» قدرتهای بزرگ تبدیل شده و در مقابل، تلاش میکنند از طریق نشان دادن همسویی کامل با این قدرتها، امنیت خود را در مقابل تهدیدات واقعی یا فرضی موجود ارتقا دهند. درک این موضوع، از یک سو در تحلیل جایگاه کشوری، چون بحرین در معادلات منطقهای و از سوی دیگر، در تحلیل میزان تأثیرگذاریِ همراهی این کشور با ایالات متحده یاریرسان خواهد بود.