اکنون «روسی» چهارمین فیلم بلند سینمایی امیرحسین ثقفی در مقام نویسنده و کارگردان روی پرده نقرهای سالنهای سینمای ایران به نمایش درمیآید و فرصتی برای ارزیابی اثری است که جزو غایبین جشنواره ملی فجر بود؛ اثری که هرچند نسبت به شماری از فیلمهای به نمایش درآمده در سی و هفتمین جشنواره فجر، به مراتب آبرومندانهتر است، ولی شاید باز هم یک گام به عقب برای این کارگردان جوان محسوب شود که با فیلم اولش تصور میشد، آینده بسیار درخشانی پیشرو دارد.
«تابناک» ـ مهدی خرم دل؛ امیرحسین ثقفی برای چهارمین بار روی صندلی کارگردانی تکیه داده و پس از «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد» و «هلن»، حالا روسی را ساخته و پیش چشم تماشاگران قرار داده است. نمیتوان درباره روسی سخن گفت و بخشی از داستان آن را لو نداد، چون مشکل اساسی این فیلم همچون آثار پیشین ثقفی جوان، فیلمنامه است و فرمگرایی نمیتواند ضعفهای مشهودش را به هیچ طریقی از نگاه تماشاگر حرفهای پنهان کند.
«توماج» با نقش آفرینی امیر آقایی از زندان میگریزد تا انتقام همسرش «مرجان» با بازی طناز طباطبایی که مورد تعرض قرار گرفته را بگیرد؛ اما درمییابد که مرجان از او متارکه کرده است. مرجان نه تنها دلبستگی به توماج ندارد بلکه ظاهراً از او متنفر است و چنین به نظر میآید که با هدف انتقام از «یوسف» با بازی میلاد کیمرام که دوستش داشته، با توماج ازدواج کرده و حالا بیش از هر زمان از او گریزان است. طرح کلی پیرامون طغیان آدمی در مواجهه با خود و دیگران، ظاهراً عالی است اما این سیناپس باید به یک فیلمنامه پروپیمان تبدیل میشد که کاراکترهایش در کنشها و واکنشها، درامی قوی خلق کنند اما دریغ.
کاراکترهای گیج و حیران در لامکانی که شبیه به آن را در دیگر فیلمهای ثقفی نیز میتوان دید؛ حتی جدال سخت بر سر مثلث عشقی نیز نمیکنند و تنها یکدیگر را ملامت میکنند. البته این به خودیِ خود ضعف نیست و اثری که فضا و مکانش مشخص نباشد، میتواند به فیلمی بدون تاریخ تبدیل شود؛ اما ابتدا باید داستان شکل بگیرد و فیلم حرفی برای گفتن داشته باشد که درباره جهانشمولی و ماندگاریاش در تاریخ سخن به میان آید و صرفاً به تصویر کشیدن دنیایی منهدم که در سطح میماند و یک ایده فرمال است، نباشد.
ثقفی همانگونه که پیش از این اذعان کرده به شدت تحت تأثیر سینمای کلاسیک روسیه است و این شیفتگی به خودیِ خود مذموم نیست، بلکه از قضا میتواند خلأ چنین آثاری که برای دورهای با ملاحظاتی همراه بود در میان مجموعه آثار سینمای ایران پر کند اما مشروط به آنکه این ایده فرمال برآمده از سینمای روسیه، به فرم تبدیل شود. طبیعت گرایی، خانههای خراب و کلبههای گرفتار آتش، خشونت کور و تقلای پرسوناژها در شرایط سخت آب و هوایی نظیر طوفان، برف سنگین و باران سیلآسا برای گذر از موقعیت استیصال و فروپاشی در قالب پلانهای طولانی و بدون کات به همراه بازی های اوراکت از نشانههای واضح آثار این کارگردان است که برخی از این نشانهها در فیلم تازه او نیز تکرار شده است.
ثقفی نشان داده در دکوپاژ و خلق صحنهها مهارت دارد اما مشروط بر آنکه این صحنهها قرار نباشد بخشی از بار دراماتیک فیلم را با تبادل دیالوگهایی میان کاراکترها بر دوش بکشد. در واقع اگر ثقفی فیلم فاقد دیالوگ بسازد، احتمالاً از فرم بهتری برخوردار خواهد بود، چون معمولاً سکانسهایی که صرفاً یک واقعه را روایت میکند و شخصیتها در آن صرفاً عملی انجام میدهند، بهتر از آب درمیآید. تصویرسازیهای ذهنی کارگردان که شبیه قابهای نقاشی است در راستای غلبه بر تماشاگر عمل میکند اما آنجا که باید فرم در خدمت درام یا به خانه بستر ارائه بهتر روایت عمل کند، این اتفاق رخ نمیدهد.
اگر تارکوفسکی از چنین فرمی استفاده میکند، این فرم صرفاً در سطح نمیماند و هر نشانه در فرم اثر با خود بخشی از داستان را روایت میکند که بسیاری از تماشاگران از این نشانه شناسی عاجزند و مخاطبان کالت سینمای اروپای شرقی پی به بخشی از پیامهایی که فرم با خود به همراه دارد، میشوند. اینکه همان فرم را شبیه عکسهای زیبا در یک فیلم بگیریم اما ارتباط معنایی فرم اثر و اجزای صحنه با داستان قابل ارتباط نباشد، بیشک به فیلمنامه بازمیگردد که به اندازه کافی پروپیمان نبوده و این استعداد فیلمسازی که ترکیب قابل توجهی از بازیگران را در اختیار داشته، در چنین موقعیتی قرار داده است.
روسها به درست یا غلط به خشونت و سردی در رفتار مشهور شدهاند و ظاهراً نامگذاری فیلم نیز متأثر از آن است. این عاشقانه خشن و خونبار ثقفی اما تنها زمانی شکل میگیرد که التماس عاشق از معشوق برای دستکم وانمود کردن به دوست داشتنش را میبینیم؛ زمانی که دوربین به کاراکترها نزدیک میشود و خشونت و سردی برای ثانیههایی، جای خود را به روابط احساسی دارای منطق روایی میدهند. البته افراط در اوراکت باعث میشود این سکانس به اندازهای که میتواند تأثیرگذار نباشد و این عدم کنترل و هدایت بازیگران تأثیر منفیاش را در نقش آفرینی بازیگران نیز گذاشته است.
امیرحسین ثقفی نشان داده توان ساخت فیلمهایی به مراتب بهتر از بسیاری از فیلمهای سینماگران کهنهکار ایران را دارد؛ اما هنوز درگیر ایدهها و سینمای شخصیاش است و این مسأله باعث میشود فاصله تماشاگر با سینمای او بیشتر شود و او به جز گروهی مخاطب کالت، تماشاگر زیادی نداشته باشد. همچنان بهترین فیلم ثقفی، نخستین فیلم اوست و بیشک «مرگ کسب و کار من است» به مراتب جلوتر از سه فیلم بعدی او و به خصوص «روسی» است. باید در انتظار پنجمین فیلم این کارگردان بود و امید داشت که او با نگاهی جدیتر نسبت به فیلمنامه، از این پس فرم را در خدمت روایت به کار گیرد و نه روایت را در خدمت فرم.