به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه شانزدهم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که حذف چهار صفر از پول ملی و آمدن تومان به جای ریال از یک سو و تحرکات سیاسی منتخبین مجلس یازدهم برای رسیدن به گزینههای ریاست مجلس از دیگر سو مهمترین عناوین صفحات نخست روزنامههای امروز را تشکیل میدهند.
درگذشت نجف دریابندری مترجم پیشکسوت آثار ادبی و فلسفی همراه با یادداشتها و یادنامههایی درباره او و زندگی کارش اش دیگر موضوعی است که با تیترها و تصاویر مرتبط در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه جوان که نیم صفحه نخست خود را به موضوع حذف ۴ صفر از پول ملی اختصاص داده عنوان تومان حیثیتی را تیتر کرد و ذیل این عنوان پروندهای برای ریالی که میخواهد تومان شود آماده کرده است.
روزنامه اعتماد این موضوع را با عنوان بازگشت «قِران» به واحد پول ملی در صفحه نخست خود آورد و عکس یک امروزش را به نجف دریابندری اختصاص داد و در زمینه آن تیتر چنین کنند بزرگان را برجسته کرد.
روزنامه رسالت عبارت سفر غیر ضروری صفرها را تیتر یک گزارشی درباره حذف صفرها از پول ملی انتخاب کرد و در سرمقاله امروزش، مطلبی با تیتر رسانه ملی مهربان با سلبریتیها، شدید با انقلابیها چاپ کرد.
روزنامه ابتکار تاثیر حذف صفر پول ملی بر متغیرهای کلان اقتصادی را در گزارشی با تیتر زمانی برای ریزش صفرها! بررسی و برای درگذشت دریابندری عبارت وداع با جناب مستطاب مترجم را در کنار تصویری از او برجسته کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم.
سید علیرضا کریمی در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد با عنوان «حذف صفرها کسی را خوشحال نمیکند» به موضوع داغ روز یعنی حذف چهار صفر از پول ملی پرداخت و نوشت: تصمیمی که شاید باید خیلی وقتها پیش اتخاذ میشد دیروز بالاخره در مجلس مصوب شد. هرچند تا ابلاغ و اجرای مصوبه حذف چهار صفر از پول ملی و تبدیل ریال به تومان، راه طولانی و سختی در پیش است.
به هر حال حتما شورای نگهبان نظر متفاوتی از مجلسیها خواهد داشت علی الخصوص حالا که شورا دل خوشی از تصمیمات این روزهای بهارستان نشینان ندارد.
یکی از دلایل مهمیکه احتمال دارد مصوبه مجلس پشت سد شورای نگهبان بماند بار مالی آن است. طبق گفته همتی رئیس کل بانک مرکزی ۸ میلیارد اسکناس در کشور وجود دارد که ۵ میلیارد آن زیر ۲ هزار تومان است. تعویض این حجم از اسکناس حتی اگر به مرور رخ دهد باز هم بار مالی فراوانی دارد آن هم در شرایط کرونایی اخیر وضعیت کشور از لحاظ بودجهای بغرنج است و دولت رسما به نام بورس، در حال حراج سرمایه و اموال خود برای بقا است.
البته هدف از نگارش این وجیزه نه بحث اقتصادی در مورد تصمیم مجلس و دولت که جنبه روانی ماجراست. آن زمان که شرایط بهتر بود و کرونایی در کار نبود و تحریمها نیز به شدت کنونی وجود نداشت همواره اخبار کشور ونزوئلا بنده و خیلیها مثل بنده را مضطرب میکرد. اینکه این کشور نفت خیز، چنین تورم وحشتناکی را تجربه میکند و دولتمردان آن تنها خدمت و تدبیری که دارند حذف صفرها از پول ملی است تا مردم برای جا به جایی پول آنچنان اذیت نشوند!
حال دقیقا در همین راستا وقتی رئیس کل بانک مرکزی از تریبون مجلس اعلام میکند اسکناس ۵ هزار تومانی تبدیل به سکه ۵ تومانی میشود حس وحشتناکی سراغ مان میآید. آری؛ اینکه صفرها سالهاست که تلنبار شدهاند و بالاخره باید به دلیل آب رفتن ارزش پول ملی روزی حذف میشدند درست، اما حذف شدن آن در این ایام که مردم به انحای مختلف در تنگنا و فشار هستند و به همین دلیل استرس فراوانی را تجربه میکنند به نظر بدسلیقگی میآید. در واقع این موضوع تصمیم درستی است که در زمان نادرستی اتخاذ میشود.
عرض پایانی آنکه قریب به یک سال است که ملت ایران در حال تحمل روزهای دشواری هستند؛ اگر اروپاییها دو ماه است که میزبان ویروس کرونا هستند و کووید ۱۹ را تجربه میکنند و احساس افسردگی و دلمردگی دارند ما، ماههاست مصائب مختلفی را از سر گذراندیم و یا در حال طی کردن آن هستیم و ممکن است در آینده نزدیک نیز رخدادهای جدیدتری یقه مان را بگیرید. فلذا آستانه تحمل بسیاری در حال پایان است و تصمیماتی که میتواند جنبه روانی منفی داشته باشد میتواند آن آستانه تحمل را زودتر سر ریز و تمام کند.
اخبار منفی به اندازه مکفی وجود دارد پس لازم نیست با برخی تصمیمات روح و روان مردم را تحت الشعاع قرار داد.ای کاش آقایان اجازه میدادند قدری رسانهها بر عملکرد به نسبت موفق دولت در مهار کرونا و موهبت مدیریت واحد مانور میدادند سپس سوژه جدیدی میتراشیدند. به هر روی خبر مصوبه مجلس و حذف صفرها کسی را خوشحال نکرد.
عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان بحران معنا در مسیر اصلاحطلبی نوشت: طیفهای اصلاحطلبان، بر خلاف اصولگرایان بر سر اصول انقلاب اسلامی و اندیشه امام تفاهم ندارند، اما با وارونه نمایی، مشکلات را به اشخاص و ساختارها ارجاع میدهند. سؤال اساسی این است که چه چیزی اصلاحطلبان را دور یک کرسی مینشاند؟
به نظر نگارنده اصلاً وجه مشترکی جز تعلقات تاریخی وجود ندارد. مسئله را قوچانی به درستی برجسته کرده است که: مرز «اصلاحات در حکومت» با «اصلاحات بر حکومت» باید روشن شود و دقیقتر نوشت که «نسبت اصلاحات هم با حاکمیت باید روشن شود هم با ملت» و بسیار دقیق موشکافی کرده است که اصلاحات دنبال مشارکت در قدرت است یا جنبشی شدن؟
مهمترین شکاف درونی اصلاحات آن است که طیفهایی از جریان میخواهند فراسوی سیاستهای کلی نظام خودشان یک جمهوری اسلامی دیگر معنا کنند که قلب ماهیت شده باشد و با استانداردهای غرب منطبق شود و بتوانند سرشان را بالا بگیرند. عجیب آن است که طیفهای همسو با نظام در جریان اصلاحات مرتب تحقیر میشوند و علناً جرم آنان وفاداری به نظام اعلام میشود (مثل نظر شکوریراد نسبت به عارف).
عجیب آن است که سعید حجاریان مینویسد ایران باید از حالت انقلابی به حالت عادی برگردد و وزیر خارجه امریکا نیز هدف تحریم را همین عبارت میداند.
نمیشود جمهوری اسلامی را با مفاهیمی مانند «استبداد دینی» و «دیکتاتوری صالحان» و... معنا کرد و خود را عضو آن دانست. نمیشود به عنوان اصلاحطلب، عضو مجلس شورای اسلامی باشی سپس کشف حجاب کنی و سر بتراشی و آرزوی بازگشت شاهزاده! برای نجات میهن را بکنی؟ در سالهای اخیر حزب کارگزاران متوجه شد که اصلاحات «بر نظام» معنا میشود؛ بنابراین به واقعگرایی روی آورد و معتقد است بالاخره ما میخواهیم در درون این نظام کار کنیم پس نمیتوانیم هم اپوزیسیون باشیم هم جنبش اجتماعی راه بیندازیم و هم در صف اول ورود به قدرت باشیم.
نمیشود شاخه سیاسی حزب مشارکت طراحی به خاک سیاه نشاندن موسوی را انجام دهد، اما بخشی از قدرت باشد. نمیشود امام، امام کرد، اما آرزوی پیمودن مسیر جانشینان مائو در چین را نمود. مشکل اصلی بخش اندیشهای اصلاحطلبان این است که میخواهند «روشنفکران قدرت» باشند و این امر پارادوکسیکال است. تب روشنفکری نمیتواند یک جریان سیاسی را به ساحل سیاستورزی رساند. این تب آنقدر بالا است که امثال آخوندی و کلانتری هم به خاطر دو فنجان قهوهای که با اصلاحطلبان خوردهاند ژست روشنفکری به خود میگیرند. آخوندی بعد از ۴۰ سال حضور در قدرت معتقد است من روشنفکری بودم که وارد قدرت شدم یا کلانتری بعد از ۴۰ سال به امام دروغ میبندد و انقلاب دوم او را نیز زیر سؤال میبرد و در عین حال کارگزار نظام نیز هست. مشکل طیف «برنظام» اصلاحطلبان این است که تکلیف خود را با سیاستهای کلی نظام روشن نمیکنند یا سکوت کردهاند یا طعنهزننده و پرخاشگر از آن میگذرند و این بدان معناست که حتی اصل ۱۱۰ قانون اساسی را که قبلاً برای عبور از ولایت مطلقه فقیه بر اجرای آن اصرار میکردند نیز قبول ندارند.
حامد رحیم پور در بخشی از یادداشت روز امروز روزنامه خراسان به پشت پرده تحرکات جدید داعش در عراق پرداخت و نوشت:
اول: شیوع ویروس کرونا و هزینههای مقابله با آن و دوم: سقوط بیسابقه قیمت نفت. همین موضوع سبب تعمیق و گسترش بحرانهای اجتماعی و بیداری هستههای تروریستی به ویژه در مناطق سنی نشین عراق با توجه به حجم بالای نابسامانیها شده است.
ادامه این روند در تابستان پیشِرو با توجه به قطعی برق و آب در استانهای جنوبی احتمال تشدید اوضاع را اگر فکر عاجلی نشود، افزایش خواهد داد. سوم طبیعی است کشوری که در بالاترین ردههای سیاسی خود دچار بحران شده و تشکیل دولت در آن برای چند ماه با چالش روبهروست، از نظر امنیتی نیز دچار چالشهایی خواهد شد، به ویژه حالا که کرونا به دیگر بحرانها افزوده شده است.
کرونا هرچند برخی از تحرکات عناصر داعش برای خرید نیازهای اولیه مانند مواد غذایی و … را تضعیف کرده، اما از سوی دیگر حضور بخش قابل توجهی از نیروهای پلیس و نظامی در شهرها برای کنترل منع رفت و آمد شهروندان در مقابله با کرونا نوعی خلأ در برخی مناطق ایجاد کرده و باعث شده فضا برای انجام عملیات در خلأ ایجاد شده مهیاتر باشد. در این میان البته نباید از ضعف بخش اطلاعاتی هم غافل بود. شواهد و اطلاعات موجود نشان میدهد تمرکز نیروهای عملیاتی درمواجهه با داعش بیشتر روی بعد عملیات بوده و اهتمام به مسائل اطلاعاتی به دلایلی کمتر شده است.
چهارم، موضوع خروج نیروهای آمریکایی از عراق، در ماههای اخیر به شدت مطرح بوده است. این موضوع به ویژه از سوی برخی گروههای سیاسی و نظامی شیعی مطرح شده و همچنان در رسانهها به عنوان یکی از خواستههای این گروهها از دولت جدید مطرح میشود. طبیعتا مطرح شدن موضوع خروج آمریکاییها باعث نگرانی و نارضایتی واشنگتن شده است. چرا که آنها تمایلی به خالی کردن میدان به سود جریان مقاومت و قدرت گیری بیشتر گروههای نظامی شیعی در عراق ندارند.
در این میان، به نظر میرسد تمرکز بر فعال سازی مجدد داعش در عراق و ایجاد ناامنی توسط این گروه محملی جدی برای پافشاری ایالات متحده در ادامه حضورش در عراق باشد. علاوه بر آن چه گفته شد تشدید درگیریها و تقویت حملات داعش در آستانه برگزاری اولین نشست به اصطلاح استراتژیک آمریکا و عراق طی روزهای آینده میتواند با این هدف صورت گرفته باشد که آمریکا با دستی پرتر در این مذاکرات حاضر شود و پیش از مذاکره دولت عراق را به این جمع بندی رسانده باشد که بیش از واشنگتن نیازمند حضور جدی آمریکا در کشورش است. نکته آخر این که هر چند عراق شاهد سربرآوردن هستههای خفته داعش است، اما میتوان امروزه به اهمیت نقش آفرینی و تشکیل نیروی بسیج مردمی عراق –الحشد الشعبی- در رسیدن عراق به نقطه ثبات نسبی امنیتی پی برد. موضوعی که با حملات اخیر داعش مجدد موج بزرگی از حمایت و پشتیبانی را متوجه حشد کرد. این روزها بسیاری از کارشناسان، حملات داعش را در سایه اعلام جدایی ۴ تیپ الحشدالشعبی از این مجموعه وتلاش برای تضعیف حشد تحلیل میکنند. افزایش تشتت و افتراق بین گروههای شیعی عراق بحرانی بر بحرانهای این کشور اضافه میکند، این درحالی است که از نگاه الحشد الشعبی در هر هیبت و شاکلهای داعش همان داعش موصل است که میتواند بهانه بزرگی برای باقی ماندن آمریکاییها در عراق باشد.