فیلم سینمایی «شنای پروانه» نخستین ساخته محمد کارت در مقام کارگردان و با تهیه کنندگی رسول صدرعاملی روی پرده بزرگ به نمایش درآمد تا تصویری نسبتاً بکر از اوباش تهران و فضای درونی آنها که کمتر برای عموم مردم شناخته شده است، عرضه شود؛ تصویری که پیش از این، از طریق کلیپهایی در شبکههای اجتماعی و نظایر آن، محدود مشاهده شده اما اکنون با عمق میدان بیشتر در معرض داوری عمومی قرار داده شد.
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ «شنای پروانه در جنوب شهر طوفان به پا میکند»؛ این شعار تبلیغاتی است که محمد کارت در زمان نخستین عرضه فیلمش در جشنواره فیلم فجر به کار برد؛ بازی با کلمات که اشاره به داستان فیلم دارد. ویدیویی مخفیانه از زنی به نام پروانه در استخر زنانه ضبط شده و در فضای مجازی منتشر میشود. حالا همسر این زن که از اوباش و الوات تهران است با خشونت در پی کشف عامل ضبط و پخش این فیلم است و در این مسیر دست به قتلی میزند که همه چیز را تغییر میدهد.
این شعار دوپهلو برای فیلم یادآور آن تعبیر مشهور است که بال زدن یک پروانه در گوشهای از دنیا میتواند منجر به طوفان در گوشه دیگر از عالم شود. اینکه پروانهای میتواند باعث طوفانی شود، نخستین بار در ۱۹۵۲ میلادی در داستان کوتاه «آوای تندر» اثر ری بردبری مطرح شد. عبارت «اثر پروانهای» هم در ۱۹۶۱ در پی مقالهای از ادوارد لورنتس به وجود آمد. او در صد و سی و نهمین اجلاس ایایایاس در سال ۱۹۷۲ مقالهای با این عنوان ارائه داد که «آیا بال زدن پروانهای در برزیل میتواند باعث ایجاد تندباد در تگزاس شود؟» و اکنون محمد کارت کارگردان «شنای پروانه» با این تعبیر بازی کرده است.
کارت که خود از طبقه فرودست است و این طبقه را به خوبی میشناسد، سابق بر این، مستندهایی چون «خون مردگی» و «آوانتاژ» را ساخت و به همین دلیل، نگاهی عمیقتر نسبت به آن چه در فیلمهایی چون «مغزهای کوچک زنگ زده» و «ابد و یک روز» روایت شده، دارد. او جنس این آدمها را، لحنشان و واکنششان را به این رفتارها میشناسد و اگرچه با وجود این شناخت شاید برخی انتخاب در کستینگ دقیق نبوده باشد، اما در مجموع توانست تصویر واقع گرایانه و باورپذیر برای عموم تماشاگران ارائه کند و همین روایت واقع گرایانه تماشاگران را در جشنواره ملی فیلم فجر تحت تاثیر قرار داد.
شنای پروانه با ریتمی تند برای تماشاگر کمحوصله میتواند بسیار جذاب باشد و افتتاحیهاش بیننده را با خود به دل داستان میکشد. زنی هراسان، نگران و نالان در پی نجات جان و آبرویش است. تصاویری از او در استخر منتشر شده که نقشی در انتشارش نداشته اما شوهر اوباشش به ماجرا به گونه دیگری مینگرد و زن را میکشد تا خود را ناموسپرست نشان دهد و اعتبارش را نزد دیگر اوباش حفظ کند اما اینکه قتل با چنین انگیزهای رخ داد، تا پایان داستان پنهان میماند و تصور میشود همه چیز بر اثر یک خشم لحظهای بوده است.
نجات جان این شرور از چوبه دار، به پاسخ پرسشی گره خورده که همه در پی آن هستند؛ چه کسی و با چه انگیزهای فیلمی از زن یک لات در استخر ضبط میکند و در فضای مجازی منتشر میکند؟ برادر در پی یافتن این پرسش سراغ تک تک آنهایی که سوءظن دارد، میرود؛ از جوانک ساقی تا زنِ مردپوش برپاکننده بساط قمار اما پاسخ جایی دورتر است. فیلم خوشبختانه از حجم بالایی از داستان برخوردار است که بیان این چند خط، منجر به لو رفتن اثر نمیشود. داستان مملو از غافلگیری است و محمد کارت توانسته این حجم بالای داستان را به خوبی روایت کند و همین حجم داستان باعث شد فقط در ۱۲۰ دقیقه از ریتم نیفتد و این در سینمای ایران که فیلمهای ۸۰ دقیقهای در یک سوم میانی تمام میشوند، اتفاق مهمی است.
در پرداخت اثر و به خصوص فرم تصویری به خوبی میتوان ریشههای مستندسازی محمد کارت را دید و این به باورپذیری اثر کمک کرده است. در کنار سبک فیلمبرداری سامان لطفیان، انتخاب درست بازیگران در هیبت اوباش به ویژه امیر آقایی که با شکستن تصویر کلیشهای از او، این بار فراتر از یک تیپ ظاهر شد، تاثیر خودش را داشت. جواد عزتی نقش آفرینی آنچنان متفاوتی را نداشت و هرچند لحن و رفتارش در طول فیلم عوض شد، کاراکترش اصلاً شبیه به فرزند چنان خانوادهای نیست و نتوانست خودش را به اندازه کافی به آن فضا نزدیک کند.
هرچه فیلم از فضای خشن فاصله میگیرد، کار کارگردان دشوار میشود و از نیمه فیلم دراماتیزه کردن داستان در حد انتظار پیش میرود. شاید اگر محمد کارت قرار بود یک تریلر بدون این حجم از خشونت را بسازد و روی روابط دراماتیک متمرکز شود، حاصل کار مطلوب منقدین و تماشاگران نمیشد؛ اما فعلاً آنچه میبینیم، اثر درخور توجهی، آن هم در آغاز مسیر فیلمساز حرفهای یک سینماگر جوان است.