به گزارش تابناک به نقل از فارس، محمدرضا فرهادی کارشناس مسائل منطقه در یادداشتی به بررسی ابعاد سیاسی حادثه انفجار در بندر بیروت و همچنین صورت بندیهای سیاسی کنونی لبنان اشاره کرده است. متن یادداشت به شرح ذیل است:
انفجار لبنان که از آن به عنوان سومین انفجار بزرگ جهان نام میبرند، باعث حیرت و شگفتی جهانیان شد. این حادثه در مورخه ۱۴ مرداد ساعت ۱۸ و ۴۰ دقیقه به وقت تهران در انبار شماره ۱۲ بندر بیروت رخ داد. رسانهها علت وقوع این حادثه را وجود ۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم که به علت اختلاف طرفین معامله توقیف شده بود، اعلام کردند.
بنابر اعلام وزارت بهداشت لبنان این حادثه تاکنون بالای ۲۰۰ نفر کشته و بیش از ۶۰۰۰ مجروح داشته است. در پی این حادثه شورای عالی دفاع لبنان جلسه ویژهای را تشکیل داد و مصوباتی را اعلام کرد که مهمترین آنها عبارت بود از:
– نیروهای نظامی مسئولیت امنیت بیروت را بر عهده خواهند گرفت.
– حالت فوق العاده تا دو هفته در بیروت ادامه خواهد یافت.
– کمیته تحقیق درباره فاجعه بندر بیروت تشکیل شود.
– با تمامی سفارت خانهها و کشورها برای کمکها ارتباط برقرار شده وصندوقی در همین خصوص تشکیل شود.
بعد از وقوع حادثه، موضع گیریهای زیادی در رابطه با آن صورت گرفت که مهمترین آن موضع گیری ترامپ بود. ترامپ در پی وقوع این حادثه آن را حملهای وحشتناک توصیف کرد. در مقابل “وهبه قاطیشا” کارشناس مسائل نظامی لبنان، این انفجار را حاصل هدف قراردادن انبار سلاح حزب الله توسط اسراییل خواند و ادعا کرد نظامیان مستقر در منطقه پهپادی را مشاهده کرده اند و همچنین صدای انفجار اول مربوط به اصابت موشک و صدای انفجار دوم مربوط به انبار سلاح بوده است. این در حالی است که شورای عالی دفاع لبنان وجود نیترات آمونیوم را علت انفجار اعلام کرد. برخی صاحب نظران اعلام کردند که انبارهای سلاح حزب الله در دره بقاع قرار دارد نه در کنار دریا.
بعد از وقوع این حادثه و حجم تخریب گسترده سه اتفاق بیش از همه بیشتر به چشم میخورد که در ادامه به آنها بیشتر خواهیم پرداخت:
۱- استعفای دولت حسان دیاب؛
۲- اعتراضهای مردمی در لبنان؛
۳- موج جدید حملات رسانهای به حزب الله.
علت وقوع حادثه
در رابطه با علت وقوع حادثه مباحث زیادی مطرح میشود و بسیاری ب این موضوع صحه گذاشته اند که علت وقوع حادثه سهل انگاری مسئولان ذیربط بوده است. در رابطه با چیستی علت حادثه این گونه بیان میشود که در سال ۲۰۱۳ کشتی روسوس حامل بیش از ۲۷۵۰ تن نیترات امونیوم با پرچم مولداوی از باتومی در گرجستان به سمت موزابیک حرکت میکند. کشتی در مسیر دچار مشکل فنی و وارد بندر بیروت میشود. پس از انجام بازرسی از حرکت کشتی جلوگیری میشود.
به جز کاپیتان و ۴ خدمه که بازداشت میشوند، بقیه به کشورهایشان باز میگردند. در گذر زمان کشتی از سوی صاحبانش رها میشود و آنها به کل علاقه خود را به کشتی و حتی محموله آن از دست میدهند. دولت لبنان بر اساس حقوق قضایی و شهروندی آن کشور به علت مخاطره آمیز بودن مواد داخل کشتی دستور برگرداندن مواد منفجره را میدهد. این دستور به دست وکلای پرونده کشتی میرسد و به آنها اجازه داده میشود تا کشتی را به کشورشان برگردانند.
در طی این سالها سه دستور بازداشت و چندین تماس ناموفق با صاحب و اجاره کننده کشتی توسط مقامات قضایی صورت گرفته بود. تلاشهای دیپلماتیکی هم برای بازگرداندن خدمه بازداشت شده و کشتیها بدون موفقیت انجام شد. به علت مخاطره آمیز بودن محموله، قاضی نهایتا دستور تخلیه و انبار کردن کشتی و برگزاری حراج و فروش این محموله در اسرع وقت را صادر میکند.
برخی دیگر علت وقوع حادثه را ناشی از مداخلات خارجی میدانند. یعنی عامل اصلی اتفاق رخ داده شده را یک عملیات نظامی و هدایت شونده میدانند. شاهد مثال این افراد نیز اظهارنظر ترامپ در رابطه با حمله قراردادن این منطقه است. همچنین برخی فیلمها نیز از لحظه برخورد موشک با انبار نیترات حکایت دارد.
اما آنچه تاکنون مشاهده شده این است که در رابطه با سناریوی دوم استنادات محکمی وجود ندارد و قابل اثبات نیست. هرچند سناریوی نخست نیز فعلا تایید نشده است؛ بنابراین میتوان دو سناریو جزئیتر را از درون این مساله پیدا کرد:
الف) حمله نظامی
همان گونه که بیان شد سناریوی حمله نظامی همچنان محتمل است. مظنون اصلی حمله نیز رژیم صهیونیستی است. در رابطه با دست داشتن رژیم صهیونیستی دو سناریو محتمل است که سناریو دوم محتملتر و معقولتر است:
اول؛ این انفجار توسط رژیم صهیونیتسی صورت نگرفته است. دلیل این سناریو در دو گزاره است:
۱- جمعه هفته گذشته قرار بود رأی دادگاه ترور رفیق حریری صادر شود و براساس رأی صادره حزب الله لبنان به عنوان مقصر شناخته شده بود و باید در محاکم داخلی و بین المللی پاسخ گو میبود.
۲- در داخل لبنان و بخاطر شرایط اقتصادی موجود، یک جو روانی علیه حزب الله شکل گرفته بود و افکار عمومی حزب الله را عامل اصلی تحریمها و مشکلات اقتصادی میدانستند.
براساس این دو برآیند نتیجه میگیرند که رژیم صهیونیستی تمایلی به انجام عملیات نداشته است.
دوم؛ بسیاری بر این اعتقادند که این انفجار توسط اسراییل صورت گرفته و رژیم طی یک سناریوی پیچیده و عملیاتی دست به چنین اقدامی زده است. این سناریو بسیار محتمل است. دلایل این امر در موارد زیر است:
– رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد یک جو روانی گسترده علیه حزب الله در داخل لبنان بود. با توجه به قضایای موجود و وضعیت اقتصادی، اسراییل نیاز به یک شوک داشت تا بتواند جنگ روانی خود را علیه حزب الله به مرحله نهایی برساند.
– رژیم صهیونیستی چندان موافق دولت کنونی لبنان نبود و این دولت را برآمده از حزب الله میدانست؛ بنابراین براساس یک سناریو کلی با یک تیر دو هدف را نشان میگرفت. از یک سو حزب الله را مقصر مشکلات موجود جلوه دهد و از سوی دیگر دولت حسان دیاب را در افکار عمومی ناکارآمد نشان دهد.
– از همه مهمتر بحث بازدارندگی است. طی چند وقت اخیر رژیم صهیونیستی بخاطر شهادت یکی از فرماندهان حزب الله در سوریه در حالت آماده باش قرار داشت. این وضعیت منجر به بروز اشتباهاتی از سوی ارتش این رژیم و همچنین استرس گسترده در بین نظامیان صهیونیست به دلیل انتقام حزب الله شده بود. به گونهای که در برخی موارد منجر به بروز اشتباهاتی از سوی ارتش اسراییل در هدف قراردادن گشتیهای خودی شده بود.
اسراییل در واقع نیاز به یک بحران داخلی در لبنان داشت تا بتواند بازدارندگی خود را در برابر حزب الله به سطح بالایی برساند. وقوع تهدیدات حزب الله و ترس از بازدارندی رژیم را به این فکر فرو برد که بنابر یک سناریوی فریب کارانه این سطح بازدارندگی را برای خود در برابر حزب الله ایجاد کند. این بازدارندگی از منظر صهیوینستها باید بلندمدت میبود. در واقع اسراییل میخواست که با ایجاد یک بحران نه تنها از حالت تنش با حزب الله خارج شود، بلکه در درازمدتی سطح بازدارندگی در برابر حزب الله ایجاد کند.
به همین منظور است که میتوان عنوان کرد که اسراییل مظنون اصلی در انفجار بیروت است.
– شواهد بسیاری از حمله بودن این اتفاق وجود دارد. مهمترین شاهد مثال نیز سخنان صریح ترامپ بود. شاهد مثال دیگر خوشحالی صهیونیستها از انفجار بود.
– برخی معتقدند که اسراییل در مرحله اول که به دنبال بازدارندگی بوده و این بازدارندگی را اکنون برای خود ایجاد کرده، اکنون به دنبال تکمیل پروژه خود است. تکمیل شدن پروژه نیز بدین صورت خواهد بود که برای همیشه تهدیدات حزب الله را علیه خود از بین ببرد. به همین منظور است که وزیر جنگ اسراییل در سخنانی اعلام کرد که اسراییل آماده اقدام نظامی علیه لبنان است.
پس در یک سناریوی پیچیده، اسراییل در وهله اول به دنبال ایجاد یک بازدارندگی بلندمدت برای خود بود؛ در وهله دوم آشوب داخلی در لبنان و مقصر جلوه دادن حزب الله است و در وهله سوم به دنبال ضربه زدن است. یعنی از برآیند اول و دوم به هدف نهایی خود یعنی نابودی حزب الله برسد. هرچند این هدف نهایی یک خیال خام برای آنها است.
ب) خرابکاری داخلی:
سناریوی بعدی بحث خرابکاری داخلی است. در این سناریو این گونه بحث میشود که اتفاق رخ داده شده یک سناریوی داخلی و توسط احزاب داخلی در راستای ساقط کردن دولت بوده است. در این سناریو نقش جریانهای داخلی بسیار مشهود است. جریانهای وابسته به ۱۴ مارس و ولید جنبلاط و سمیر جعجع.
یکی از دلایلی که این سناریو را محتمل میکند این است که رئیس بندر بیروت شخصی وابسته به جریان ۱۴ مارس و سعد الحریری بوده است.
مواضع و اهداف بازیگران
در این مبحث میتوان بازیگران را به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم بندی کرد.
بازیگران داخلی
جریانهای معارض
در میان این جریانها میتوان به چند گروه اشاره داشت:
– ۱۴ مارس: این جریان از ابتدای حادثه تنها بر یک گزینه تاکید کرد و آن نیز استعفای دولت بود. سعد الحریری حتی در اقدامی هماهنگ وزرای کابینه وابسته به خود را نیز مجبور به استعفا کرد. از سوی دیگر فشار گستردهای از سوی این جریان برای انحلال پارلمان صورت گرفت.
– ولید جنبلاط و جعجع: این دو جریان که وابستگی کامل و بیشتری به نسبت ۱۴ مارس به عربستان سعودی دارند از همان ابتدا حزب الله را مورد حمله قرار دادند. این جریانها در حرکتی هماهنگ اظهار کردند که انبار شماره ۱۲ انبار مهمات حزب الله بوده و انفجار اصلی نیز به دلیل انفجار این انبار بوده است.
در مقابل این جریان ها، جریان ۸ مارس وجود دارد که از همان ابتدا بدون هیچ گونه جهت گیری منتظر گزارش کمیته تحقیقات است.
بازیگران خارجی
در میان بازیگران خارجی نقش آمریکا و فرانسه بیش از همه پررنگتر است. آمریکا و سفیر آن از چندماه گذشته نقش مهم و مخربی در ایجاد اغتشاشها در لبنان داشته اند. سفیر آمریکا حتی در مواضعی مخالف شأن دیپلماتیک دولت لبنان را تهدید کرد. در مقابل فرانسه نیز همین سناریو را بلکه با رویکردی سرسختانهتر اتخاذ کرد. به گونهای که مکرون خود مستقیم وارد لبنان شد و در سخنانی خواهان اصلاحات سیاسی در لبنان شد و تهدید کرد چنانچه این اصلاحات صورت نگیرد، خود به انجام آن مبادرت میکند.
اما هدف این بازیگران چیست و چرا اینگونه واضح موضع گیری میکنند در یک دلیل نهفته است. آمریکا و فرانسه در یک اقدام هماهنگ هرگونه کمک خارجی به لبنان را منوط به انجام اصلاحات سیاسی دانسته اند. منظور آنها از اصلاحات سیاسی نیز دو چیز است:
اول؛ عدم حضور حزب الله در بدنه سیاسی لبنان.
دوم؛ عدم تاثیرگذاری آن.
براساس این دو رویکرد تمام تلاش آمریکا و فرانسه به نیابت از اسراییل، هدف قراردادن حزب الله است. در واقع میتوان اینگونه عنوان کرد که این دو کشور همان روش اسراییل را، اما با رنگ و لعابی سیاسی مترصدند به منصه ظهور برسانند؛ بنابراین میتوان راهبردآمریکا، فرانسه و اسراییل دررابطه با حزب الله را در سه محور زیر خلاصه کرد:
– فشار افکار عمومی به حزب الله؛
– خروج از عرصه سیاسی؛
– خلع سلاح حزب الله.
ارزیابی نهایی
در لبنان چهار بازیگر دارای قدرت اثیرگذاری بسیار بالایی هستند: ایران، آمریکا، عربستان سعودی و فرانسه.
ایران از همان ابتدای حادثه موضع خود را به طور کامل روشن و بیان کرد. آمریکا و فرانسه نیز در یک اقدام هماهنگ تمام توان خود را منوط به؛ اول سقوط دولت حسان دیاب که موفق شدند و تشکیل دولت بی طرف و دوم حذف حزب الله از صحنه سیاسی این کشور کردند. اکنون در مرحله دوم این طرح هستیم و تنها راهبرد موجود برای آنها نیز اعتراضهای مردمی علیه حزب الله است. به همین منظور است که شاهد اعتراضهایی در برخی نقاط لبنان علیه اتفاقات موجود هستیم.
در کنار این بازیگران نقش عربستان سعودی هم حائز اهمیت است. عربستان در قضایای اخیر چندان به طور واضح وارد عرصه نشده است. اما در پشت پرده قضایا ردپای آن مشاهده میشود. تحریک مردم به اعتراض و حمایت از جریانهای داخلی معارض همچون جریان سعد الحریری و حمایت از تشکیل دولت بی طرف! که سناریویی غربی است، نمونههایی از مداخلات عربستان است؛ بنابراین و براساس آنچه گفته شد، لبنان در یک وضعیت بسیار دشوار از حیث اقتصادی و سیاسی فرو رفته است. مداخلات خارجی براساس اهداف تعیین شده به معضل بزرگی برای این کشور تبدیل شده است.
در یک سناریوی کلی آنچه بیش از همه مدنظر باید قرار گیرد، اهداف بازیگران معاند برای حذف حزب الله است. به نظر میرسد این حذف یک مرحله دوگانه باشد. بدین صورت که چنانچه حذف حزب الله از عرصه سیاسی و حتی اقتصادی و نظامی توسط اقکار عمومی و جریانهای سیاسی صورت نگیرد، در مرحله دوم شاهد حذف سخت این جریان براساس یک سناریوی نظامی باشیم.
این سناریو اگرچه تاحدود زیادی هزینه زاست، اما در مقطع کنونی در دستور کار صهیونیستها و کشورهای غربی قرار گرفته است. البته در یک حالت دیگر خلع سلاح حزب الله هم به عنوان راهبرد آلترناتیو مطرح شده است.
در نتیجه نمیتوان اتفاقات موجود در لبنان را تنها از یک بعد تحلیلی نگریست و باید به ابعاد مختلف ماجرا توجه ویژهای داشت.